مردم‌گرایی وجه بارز حکومتداری امام(ره)

محسن بهشتی سرشت
استاد پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
زندگی سیاسی و رهبری حضرت امام(ره) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد؛ یکی قبل از انقلاب در قامت یک مبارز سیاسی و رهبر نهضتی انقلابی و دیگری پس از انقلاب به‌عنوان رهبر یک نظام مستقر. در دوره قبل از انقلاب وقتی از مرحله جوانی تا میانسالی مواضع سیاسی ایشان را پی می‌گیریم نگارش کتاب کشف‌الاسرار در پاسخ به کتاب « اسرار هزار ساله» آقای علی اکبر حکمی‌زاده، یک نقطه برجسته است. در آن کتاب علاوه بر پاسخی که حضرت امام(ره) ارائه می‌کنند نقطه نظرات سیاسی نیز از جانب ایشان مطرح می‌شود.
از جمله اینکه تأکید می‌شود نظام سیاسی حاکم بر جامعه نباید مغایر با مبانی اسلامی، حرکت و اقدامی داشته باشد. در آن دوره هر چند امام با تبصره یاد شده چارچوب نظام مشروطه را قبول می‌کنند اما به موازات آن انتقادات بسیار تندی هم از جانب ایشان علیه نظام رضاخانی مطرح می‌گردد. محور این انتقادات هم خروج رضاخان در مقام پادشاه ایران از چارچوب قانون اساسی بود که مقام پادشاهی را از یک قدرت فرمایشی در چارچوب مشروطه به یک قدرت مطلقه تبدیل کرده بود.


بعد از آن مرحله به مقطع دهه 40 می‌رسیم که نقطه آغاز نهضت اسلامی است. در آن مقطع تا زمان حیات آیت‌الله بروجردی، حضرت امام(ره) در مقام مشاور ایشان ایفای نقش می‌کردند و از حریم ایشان نیز خارج نمی‌شدند، این در حالی بود که آیت‌الله بروجردی نسبت به ورود به مسائل سیاسی بجز مواردی خاص، اکراه داشتند اما حضرت امام(ره) این بحث را طور دیگری می‌دیدند. با این حال ایشان فراتر از آیت‌الله بروجردی حرفی نمی‌زدند تا ثبات و اقتدار حوزه علمیه قم حفظ گردد. بعد از فوت آیت‌الله بروجردی در سال 1340، نهاد مرجعیت دچار تکثر می‌شود و رژیم هم فکر می‌کند که مجتهد مبرزی در عرصه نیست و می‌تواند اهداف خود را جلو ببرد.
با این تصور بحث انجمن‌های ایالتی و ولایتی مطرح می‌شود و این همان نقطه‌ای است که رهبری سیاسی حضرت امام(ره) در قامت رهبر نهضت آغاز می‌گردد.
اولین پیروزی سیاسی امام(ره) هم در همین مقطع و با پس گرفتن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط رژیم محقق می‌شود.
این درست خلاف برداشت آن زمان رژیم و شرکای خارجی آن بود که گمان می‌کردند توانسته‌اند بعد از مشروطه پای دین را از سیاست ببرند. اما تحلیل گفتمانی مجموعه اعلامیه‌ها، سخنرانی‌ها و موضع‌گیری‌های حضرت امام(ره) در آن مقطع نشان می‌دهد که ایشان همچنان نوک پیکان حمله خود را متوجه برخی از رفتارهای رژیم کرده‌اند و کل سیستم را زیر سؤال نبرده‌اند. کما اینکه در جایی در همین مقطع می‌فرمایند «اگر رژیم به قانون اساسی عمل کند ما اصلاً حرفی نداریم.» این یعنی آنکه در آن مقطع امام(ره) هنوز امیدوار به اصلاح بودند. بنابراین رهبری ایشان در این برهه ناظر به این هدف بود که رژیم خود را اصلاح کرده، از خود رأیی دست بکشد و به چارچوب قانون اساسی که حاصل خون بسیاری از روشنفکران و علما در عصر مشروطه بود، برگردد. در همان زمان است که گروه‌های معتقد به مبارزه مسلحانه اندک اندک ظهور می‌کنند.
اما امام به چند دلیل روش مسلحانه را نمی‌‌پذیرفتند؛ یکی اینکه نیاز این کار وابستگی به یکی از قدرت‌های جهانی آن زمان بود که مغایر اصل استقلال بود. دیگر اینکه در این روش افراد نیازمند پنهانکاری هستند و از وصل شدن به جامعه عقب می‌مانند و از کف جامعه فاصله می‌گیرند. از همه خطرناک‌تر هم این بود که جریاناتی با گرایش‌های نظامی معمولاً پتانسیل بالایی برای خودکامگی و انحصارطلبی، بعد از پیروزی دارند.  با این توصیف شیوه امام(ره) در مبارزه سیاسی گرفتن حداکثر ارتباط با توده جامعه و بالا بردن آگاهی در میان اقشار مختلف بود. با این هدف که بعد از افزایش آگاهی خود مردم بدون نیاز به اسلحه می‌توانند دست به انتخاب برای تعیین سرنوشت خویش بزنند.
در پی همین موضوع هم به مشخصه دیگر رهبری سیاسی حضرت امام(ره) می‌رسیم که آن هم تکیه صرف و مطلق بر مردم است. با این توجیه که مردم آگاه خودشان اقدام می‌کنند، خودشان راه را پیدا می‌کنند و خودشان هم از دستاوردهایشان محافظت خواهند کرد. لذا می‌بینیم که حضرت امام(ره) چه قبل و چه بعد از انقلاب بر اصل مردم تأکید دارد و آنها را ولی نعمت خویش و انقلاب می‌داند و به همین جهت هم رسیدگی به امور مردم را از بزرگترین واجبات و حتی عبادات می‌داند. اما مهم‌ترین وجه مردمی بودن حضرت امام(ره) را باید در ساده‌زیستی و البته تطابق حرف با عمل و رفتار او دانست.  به عبارتی زندگی شخصی و سیاسی او برای مردم روی پنهانی دیگری نداشت و این راستی و صداقت اولین و مهم‌ترین مرحله مردم‌گرایی ایشان بود. چه اینکه اولین حقی که از مردم بر شانه خود احساس می‌کرد را در این می‌دید که با آنها صادق و راستین باشد و همان چیزی که در واقعیت هست را از خود به نمایش بگذارد. در پی موضوع مردم‌گرایی حضرت امام(ره) اصل دیگری را مورد تأکید قرار می‌دانند که جدا از بحث صداقت با مردم نیست و آن هم موضوع وحدت است؛ موضوعی که ایشان آن را کلید پیروزی می‌دانستند. این مسأله هم به دوران مبارزات قبل از انقلاب مربوط می‌شد و هم پس از آن برای استقرار نظام و تحکیم ان.
در دوران پس‌از انقلاب که متأسفانه ما بلافاصله با پدیده جنگ‌های خیابانی و تروریستی گروه‌هایی چون مجاهدین خلق مواجه شدیم و پس از آن تجربه 8 سال جنگ تحمیلی را داشتیم، اولویت حضرت امام(ره) این بود که کشور حفظ شود.
اما همزمان نیز مسائلی چون دریافت مشاوره از افراد صاحبنظر و در ادامه آن اخذ تصمیمات قاطع از دیگر اولویت‌های رهبری ایشان بود. از نمونه‌های مهم این مورد پذیرش قطعنامه 598 بود. وقتی ایشان در آن مقطع نظرات کارشناسان را شنید و در معرض مشاوره‌های افراد مختلف قرار گرفت با انعطاف در موضع قبلی خود، با قاطعیت تصمیم را اتخاذ کرد و مسئولیت آن را پذیرفت که نشان می‌دهد مصالح و منافع عمومی و ملی ایشان در قامت یک رهبر سیاسی حتی از وجهه شخصی خودشان هم مهمتر بود.
چه آنکه اکثر قریب به اتفاق رهبران سیاسی جهان اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرند قطعاً براحتی تن به تغییر موضع قبلی خود نخواهند داد، حتی به بهای پرداخت هزینه‌های گزاف عمومی. این نوع رفتار حضرت امام هم در واقع در ادامه همان ویژگی مردم گرایی ایشان قابل توصیف و تعریف است؛ ویژگی که در دوران مبارزه به یک شکل و در دوران زعامت نظام اسلامی به شکلی دیگر در رفتار این رهبر بزرگ متجلی شده بود.