سایت خبری عصرایران به تازگی ویدئویی را منتشر کرده که در آن موارد جدید و بدیعی وجود دارد

جزئیات هولناک در مورد قتل رومینا
جزئیات تازه نشان می‌دهد بهمن،پسری که رومینا را فراری داد نقش غیرقابل انکاری در مورد قتل دختر داشته است. رضا، پدر رومینا وقتی وی را به خانه می‌آورد رفتار خوبی با دخترش داشته و پس از مدتی برای خرید از خانه بیرون می‌رود.حین برگشت به خانه بهمن به پدر رومینا زنگ می‌زند و سخنانی را مطرح می‌کند که عملا رضا را تحریک می‌کند.تحریک به قتل رومینا! در واقع بهمن با آتش بازی کرده است
آفتاب یزد – گروه شبکه: کمتر کسی است که داستان غم انگیز قتل رومینا اشرفی را نشنیده باشد. دختر ۱۳ ساله تالشی که به سودای عشق مردی به نام بهمن خاوری ترک خانه کرد و بعد که پدرش او را پیدا کرد، در خواب با داس سرش را برید. این داستان افکار عمومی را به شدت تحت تاثیر قرار داد. به طوری که وقتی وارد شبکه‌های اجتماعی به ویژه اینستاگرام می‌شوی، صحبت از ماجرای تلخ قتل رومینا به همراه عکس‌هایی از اوست. اما از زمان قتل رومینا تا به الان، هرروز ابعاد تازه‌ای از ماجرای پیش آمده مشخص می‌شود به خصوص آنکه بهمن خاوری، مردی که رومینا به خاطر او از خانه فرار کرد، نیز دستگیر شده و گفته می‌شود که نقش پررنگی درعصبانیت پدر رومینا داشته است.
> چرا نظر پدرش عوض شد؟


به تازگی نیز عصر ایران طی گزارشی اختصاصی که به صورت یک فیلم است، جزئیات جدیدی را از این قتل ناموسی بازگو کرده است. این فیلم محل زندگی رومینا در سفید سنگان (تالش) و مکانی که او اکنون در آنجا دفن شده و به همراه گفتگویی با عموی رومینا و دیگر اهالی شهر سفید سنگان را نشان می‌دهد. در این فیلم آمده است:«حالا رومینا روی تپه‌ای که خانه پدربزرگش یعنی پدر مادرش در پایین آن است، خوابیده. مادرش هم این روزها در خانه پدرش زندگی می‌کند و دل خوشی‌ اش، آمدن تا بالای تپه و اشک ریختن بر مزار رومینا است. ولی گویا قرار نیست که این‌جا آرام بگیرد چرا که اهالی روستا می‌گویند چند وقتی است عده‌ای موتور سوار، اطراف این گورستان خانوادگی پرسه می‌زنند و فریاد زنان می‌گویند، جنازه رومینا را از این‌جا می‌برند. می‌گویند دوستان بهمن هستند. آخرین بار رومینا 13 ساله در خانه پدری چشم روی هم گذاشت و دیگر باز نکرد. ساعت از ۶ عصر گذشته بود که ضربات مهلک داس پدر بر گردنش، به زندگی او پایان داد. جرم او فرار با پسری به نام بهمن بود که ۲۸ سال دارد و حدود ۱۵ سال از رومینا بزرگتر است. بهمن و رومینا که ادعای عشق داشتند، حدود ۵ روز قبل از قتل او، از خانه گریخته بودند تا به این ترتیب رضایت پدر دختر را برای ازدواج بگیرند. رضایتی که به گفته بهمن به دلیل «سُنی» بودن او داده نشده بود؛ اما پس از آن بازداشت و دختر به خانه پدری بازگشت و ساعتی بعد به قتل رسید. این ماجرا را حالا همه می‌دانند و بارها آن را مرور کرده‌اند. اما آیا رضا اشرفی واقعا قصد کشتن رومینا را داشته و آنطور که بهمن ادعا می‌کند به دلیل سُنی بودن او مخالف این ازدواج بود؟»
در ادامه این گزارش آمده است:« روستای سفید سنگان، روستایی شیعه نشین و جایی است که در آن رومینا به قتل رسید. روستای شلقون که بهمن خاوری اهل آنجاست نیز روستایی با مردم سنی نشین است وهر دو روستا در فاصله کمی از هم واقع شده‌اند. اما مدیر مدرسه‌ای که رومینا در آنجا درس می‌خواند درباره او می‌گوید: «رومینا دانش آموز خیلی مهربان و نجیبی بود او دختری باهوش و با استعداد بود. من تعجب می‌کنم از اینکه پدرش دست به چنین کاری زده است چرا که پدرش، رومینا را دوست داشت و به مدرسه می‌آمد و وسایل مورد نیاز او را خریداری می‌کرد.» البته مدیر مدرسه بهمن را هم می‌شناسد او می‌گوید بهمن را بارها در اطراف مدرسه دیده است کاری که شاید خیلی از نوجوانان انجام بدهند اما بهمن به خاطر رومینا اطراف مدرسه پرسه می‌زد. مدیر مدرسه می‌گوید: «چند باری به بهمن تذکر داده‌ایم که اینجا مدرسه دخترانه است و این اطراف پرسه نزد ولی متاسفانه او حرف گوش نمی‌داد تا اینکه با مراجعه به نیروی انتظامی از آنها درخواست داشتیم که جلوی او را بگیرند که فکر می‌کنم که او را دستگیر کردند.»
> درباره رضا اشرفی
این گزارش می‌افزاید: «درباره رضا اشرفی(پدر رومینا) حرف‌های ضد و نقیض زیادی وجود دارد. عده‌ای در روستا او را مردی متعصب و خشن و عده‌ای هم او را بسیار مهربان و آرام می‌دانند. ولی همه اهالی می‌گویند که او دخترش را دوست داشت اما سخت‌گیری‌های خاص خودش را هم داشته است. البته این قبیل سخت‌گیری‌ها مختص رضا نیست و همه مردهای هر دو روستا متعصب و غیرتی هستند. این درست همان چیزی است که بهمن هم می‌داند. فرار دختر توسط پسر در هر دو روستا بارها اتفاق افتاده ولی هرگز به چنین قتلی ختم نشده است. معمولا دختران فراری بعد از مراجعه به خانواده با پسری که او را فراری داده ازدواج می‌کنند. اما در اکثر مواقع پدر دختر را ترد می‌کند یا هرگز به خانه او نمی‌رود. در این میان گاهی دختر و یا حتی مادر دختر کتک سختی می‌خورند. این رسم حتی به سفید سنگان و شلقون ختم نمی‌شود. یکی از اهالی تالش که تجربه این موضوع را دارد می‌گوید: «دختر من به پسری علاقمند بود که با یکدیگر فرار کردند و بعد از بازگشت با یکدیگر ازدواج کردند. به نظرم در این شرایط باید دختر را یا به همان پسر شوهر داد یا در خانه نگهداری کرد. یکی از اعضای روستای شلقون نیز می‌گوید: فوقش یا دختر را کتک می‌زنند یا می‌انداختند بیرون که مدتی را در خانه اقوام زندگی کند تا تنبیه شود.»
> تعصبی که بهمن بر آتش آن افزود
در ادامه گزارش آمده است:«اواخر اردیبهشت بود که رومینای ۱۳ ساله در حالی که هنوز کودک است با همکاری بهمن، شبانه از خانه گریخت. پس از آن به گفته بهمن، رومینا به خانه خواهر بزرگتر بهمن در آستارا می‌رود و حدود ۵ روز در این خانه می‌ماند. تا این‌جا فرار رومینا شبیه همه فرارهاییست که در تالش رخ می‌دهد اما از این‌جا به بعد اتفاق‌هایی رخ می‌دهد که رضا را به مرز جنون می‌رساند. بهمن پس از فراری دادن رومینا یک لایو اینستاگرام می‌گذارد که در آن سعی در... رومینا دارد. از طرفی عکس‌هایی از او منتشر می‌کند که کمتر در روستا دیده می‌شود. هرچند بهمن می‌گوید عکس‌ها را رومینا منتشر کرده ولی هم تعداد آن‌ها بیشتر از یک عکس هست و هم اینکه عکس‌ها در پیج شخصی خودش منتشر شده است. حال و روز رضا پدر رومینا بعد از دیدن عکس‌های دخترش دگرگون می‌شود. عموی رومینا می‌گوید:« رضا آدم خوبی بود و از اینکه دیده بود... عصبانی شده بود» بهمن می‌دانست که رضا رومینا را به او نمی‌دهد پس شروع به بازی با آتش کرد. بهمن می‌گوید که رضا به دلیل سنی بودن مخالف این ازدواج بوده در حالی که خواهر رضا یعنی عمه رومینا با یک مرد سنی ازدواج کرده و اهالی هر دو روستا هم در گفتگو با عصر ایران این موضوع را رد کردند. رضا مشکل خانوادگی با بهمن داشت. البته شایعاتی درباره برخی رفتارها و خلاف‌های بستگان نزدیک بهمن در منطقه شنیده می‌شود که اثبات آن نیاز به پیگیری‌‌های قضایی دارد اما آنچه که معلوم است خانواده بهمن برای رضا خوش‌نام نبودند و رضا تصور می‌کرد بهمن رومینا را برای ازدواج نمی‌خواهد و آینده‌ دیگری در انتظار دخترش است. به روز قتل برگردیم. رضا تازه رومینا را که از کلانتری به خانه یکی از بستگان رفته بود را به خانه آورده بود و به گفته همه بستگان با او رفتار خوبی داشت. آنقدر خوب که حالا همه تصور می‌کنند همان موقع رضا نقش بازی می‌کرده‌است. اما واقعیت چیز دیگریست رضا وقتی به خانه می‌رسد دوباره به قصد خرید از خانه خارج می‌شود. رضا به خانه پدر خانمش و جایی که حالا در بالادست آن قبر رومینا است، می‌آید. بستنی و صابون را می‌خرد و به طرف خانه باز می‌گردد. در حین برگشت به گفته برادر رضا، بهمن با او تماس می‌گیرد و حرف‌هایی درباره رابطه‌اش با دختر می‌زند که او را به جنون می‌کشاند. بهمن خیال می‌کرده با این تلفن، تیر خلاص را به رضا می‌زند و او هم دختر را طرد می‌کند. مثل همه فرارها اما او در واقع با این تماس تیر خلاص را به رومینا می‌زند. بهمن آنقدر در این کار افراط می‌کند که مرد متعصبی چون رضا که آمادگی انجام هرکاری دارد را به مرز جنون می‌رساند. کارهایی که تا به حال هیچ‌کس شبیه آن‌ها را نکرده ‌است. پشت پرده قتل رومینا گفتنی‌های بیشتری دارد که امکان نشر آن‌ها در این گزارش وجود ندارد اما رومینا را فقط تعصبات و غیرت پدر نکشت. هرچند رضا داس را پایین آورد و گردن را برید اما بازوی قدرتمند دیگری هم دستش را همراهی می‌کرد. بازویی که در خوابداندن دخترک، زیر خروارها خاک بی‌تقصیر نیست.»