پشیمانم اما زمان برنمی گردد

آفتاب یزد- گروه شبکه: یکی از تلخ‌ترین رویدادهایی که در سال جاری رخ داد و افکار عمومی را بسیار آزرده خاطر کرد، ماجرای غم‌انگیز قتل رومینا اشرفی دختر 13 ساله تالشی بود. رومینا دلباخته پسری به نام بهمن خاوری می‌شود و از همین رو از خانه فرار می‌کند. پدر رومینا این ماجرا را تاب نمی‌آورد و زمانی که دخترش در خواب بود او را با داس به قتل می‌رساند. در این ماجرا اگرچه پدر رومینا عامل اصلی قتل است اما نقش بهمن خاوری کسی که رومینا به خاطر او از خانه فرار کرد در این قتل کم نیست چرا که گفته می‌شود قبلا از اینکه رضا پدر رومینا، او را به قتل برساند بهمن حرف‌هایی را به او می‌زند که بر خشم پدر افزوده می‌شود و آن اتفاقی که نباید یعنی قتل رومینا رخ می‌دهد. هنوزهم در گوشه و کنار در مورد این ماجرا صحبت می‌شود و بسیاری دوست دارند بدانند که چرا رضا دخترش را به قتل رسانده است. به تازگی او( پدر رومینا اشرفی) در گفت‌وگویی با خبرنگار صدا و سیما، نکاتی را درباره به قتل رساندن دخترش بیان کرده که مشروح گفت‌وگوی رضا اشرفی را به نقل از فارس می‌خوانید.
> عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست
*در ابتدا خود را معرفی کنید.
من، رضا اشرفی، متولد اول شهریورماه ۶۲ و کارگر مزرعه هستم. ۱۵ سال است که ازدواج کرده‌ام.


*رومینا چه زمانی به دنیا آمد و به چه دلیل نام او را رومینا گذاشتید؟
یک سال پس از ازدواج من و همسرم، رومینا به دنیا آمد.
* اولین بار چه زمانی متوجه رابطه دخترت با بهمن خاوری شدی؟
یک نفر به من گفت ظرف ۲ تا ۳ روز دیگر دخترت فرار می‌کند؛ به خانه آمدم و گوشی دخترم را چک کردم متوجه شدم پیامی در این رابطه رد و بدل نشده است.
*چه هنگام متوجه شدید رومینا فرار کرده است و بعد از آن چه کردید؟
یک هفته از شنیدن اینکه می‌خواهد فرار کند می‌گذشت؛ خرید کرده بودم، همسرم مریض احوال بود؛ شام گذاشتم و چهار نفری سر سفره نشستیم و شام خوردیم. بعد از آن هوس چای کردم؛ رومینا چای را حاضر کرد؛ در هنگام خوردن چای متوجه شدم ماده سفید رنگی ته استکان است؛ شک کردم؛ چای دوم را که خوردم گفتم بی مزه است؛ بعد از خوردن چای سوم؛ در همان وضعیت خوابم برد و از ساعت ۱۰ و نیم تا سه صبح خوابیدم. خانمم بیدارم کرد و گفت رومینا کجاست؟ رومینا در خانه نیست. متوجه شدم رومینا در چای مواد خواب‌آور ریخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت ۱۲ شب با رومینا فرار کرده‌اند.
*بعد از آن چه کردید؟
قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعداز ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می‌دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که دیدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقی رفتیم و از او پرسیدم چند سال است با این پسر رابطه داری؟ گفت یک ماهی می‌شود با او تلفنی صحبت می‌کنم.
*در این مدت مادر رومینا کجا بود؟
بعد از آن، به آن‌ها (خانواده خاوری) گفتم مادرش بی تابی می‌کند و می‌خواهد رومینا را ببیند؛ با مادر رومینا قبلا هماهنگ کرده بودم و گفتم وقتی تماس گرفتم با مامور بیاید. ماموران آمدند و آن پسر را دستگیر کردند.
*در خصوص این ادعا که در برخی رسانه‌ها گفته شد رومینا در بازپرسی و یا آگاهی گفته است که نزد خانواده‌اش امنیت ندارد توضیح دهید.
من اصلا چیزی از جانب رومینا در این خصوص نشنیدم. آنجا فضا خیلی احساسی و عاطفی شد برعکس این حرف‌ها را هم زد، زمانی که به خانه باجناقم رفتیم خیلی صمیمی‌تر شده بودیم زمانی که همدیگر را دیدیم.
*یعنی بعد از اینکه رومینا را پیدا کردید به خانه باجناق خود رفتید؟
بله رفتیم خانه باجناقم بعد از آگاهی تماس گرفتند که بیایید اینجا. در بازپرسی گفتم وسایل و شناسنامه دخترم در خانه آن پسر (بهمن خاوری) است. بعد از آن وسایل را تحویل گرفتیم و به منزل باجناقم برگشتیم.
*در خانه چه گذشت؟
بعد از ناهار از خانه باجناقم به سمت خانه حرکت کردیم. در مسیر خیلی مهربان بودیم و خودش هم تشکر کرد، هنگامی که رسیدیم کمی بعد، رومینا و برادرش خوابیدند؛ با خودم گفتم کاش نمی‌خوابید و با هم صحبت می‌کردیم.
*رابطه‌ات با دخترت چطور بود؟
رابطه‌ام خوب بود. معمولا با او درد دل نمی‌کردم، اما با هم شوخی می‌کردیم.
*بهمن خاوری را می‌شناختی؟ مشکلت با او چه بود؟
پارسال قبل از عید برای نزدیکانش بنایی کرده بودم. از همان اول از این پسر بدم می‌آمد؛ اصلا آدم خوبی نبود شما می‌توانید از همه محل بپرسید به چه نام‌هایی مشهور بود اگر هم برای رومینا خواستگاری می‌آمد، مخالفت می‌کردم، اما بهمن اصلا خواستگاری نیامد.
*واضح بگو که چرا از بهمن خاوری خوشت نمی‌آمد.
از بهمن حرکاتی دیده بودم که تا به حال از کسی ندیده بودم. می‌دانستم با افرادی بدنام در ارتباط بوده است.
*بهمن خاوری به شما گفته بود از کسی عکس یا فیلم تهیه کرده است؟
دختری را می‌شناسم که قبل از ازدواج با او ارتباط داشت؛ اما من عکس یا فیلمی ندیدم. این‌ها را خاوری به من می‌گفت.
*چه زمانی متوجه شدی بهمن خاوری با دخترت در ارتباط است؟
بعد از اینکه با دخترم فرار کردند متوجه شدم با دخترم در ارتباط است.
*علت عصبانیت شما چه بود؟
من در آیینه می‌دیدم که یا باید در خانه این خانواده می‌ماند و او را می‌فروختند یا اینکه یک ماهه فرار می‌کرد به بیابان.
*شما از مذهب خانواده خاوری اطلاع داشتید؟
بله اطلاع داشتم که اهل سنت هستند، اما برای من مهم نبود.
*بهمن خاوری مدعی شده است که به علت اهل سنت بودن اجازه ندادی با رومینا ازدواج کند.
خواهر من حدود ۱۶ سال پیش با یک اهل سنت ازدواج کرد و الان پسرش کلاس نهم است. اصلا مشکلی با این موضوع نداریم خوشبخت هم هست.
*بهمن خاوری خانواده شما را تهدید کرده بود؟
گفته بود اگر این دختر (رومینا) با من نرود، آبرویت را می‌برم و پدر و مادرت را می‌کشم. این موضوع را رومینا به همسرم گفته بود.
*چرا رومینا باید از بهمن بترسد؟
نمی‌دانم؛ باید گوشی موبایل بررسی شود. من به بهمن گفتم اگر می‌خواهی دخترم را خوشبخت کنی چرا چنین تصاویری در اینستاگرام می‌گذاری؟ از مادر رومینا بپرسید، رومینا را مجبور می‌کردند در آن حالت از او عکس بگیرند.
*احساس نمی‌کنی، چون دخترت کوچک بود اغفال شده بود و باید به او فرصت می‌دادی؟
‌می‌خواستم بهشتی کوچک برایش درست کنم.
*پشیمانی؟ اگر زمان به عقب برمی‌گشت باز هم همین کار را می‌کردی؟
نه این کار را نمی‌کردم.
*اگر مشکلی نداری درباره نحوه قتل توضیح بده؟
دو ضربه وارد کردم و بیرون رفتم.
*رابطه همسرت و دخترت (رومینا) چگونه بود؟
رابطه بدی داشتند و مدام در حال دعوا بودند. مادرشان با بچه‌ها مدام در حال زد و خورد بود.
*روزی که تصویر دخترت را در اینستاگرام دیدی، چه حالی شدی؟
آن صحنه را که دیدم، اذیت شدم.
*بهمن را چقدر مقصر می‌دانی؟
دخترم را فریب داد. با آبروی خانواده ما در اینستاگرام بازی کرد آدمی که شرف و غیرت داشته باشد، این کار را نمی‌کند.
*چه کسی مقصر است؟
مقصر اصلی خودم هستم، چون من قتل را انجام دادم.
*تا به حال مشکلی در زمینه روانی نداشته‌ای که به روانشناس مراجعه کنی؟
نه مشکلی نداشتم.
*نگرانی شما در حال حاضر چیست؟
فرزندم امیر و زنم.
*پس از قتل، در حال خودت بودی؟
بله و تمام جزییات را به یاد دارم.
*به صورت شفاف بگو که علت قتل چه بود؟
چون رومینا با یک آدم... فرار کرده بود از این موضوع آن موقع گذشتم، ولی بدتر از این اقدام آن عکس‌ها بود که در اینستاگرام گذاشته بودند.
*بهمن خاوری گفته چند روز پیش از این اتفاق، کسی را برای خواستگاری فرستاده بود.
نه؛ کسی نبود و اگر هم کسی را فرستاده باشد، کسی نزد من نیامد و با من صحبت نکرد.
*به عنوان حرف آخر چه چیزی برای گفتن داری؟
من نمی‌خواستم رومینا را تحت فشار بگذارم و می‌خواستم او آزاد باشد؛ من با حجابش مشکلی نداشتم اصراری نداشتم لباس خاصی بپوشد. هر لباسی می‌گفت دوست دارم همان را برایش می‌خریدم من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست.
> پشیمان نیستم
اما روزنامه شرق نیز با بهمن خاوری گفت‌وگویی را در این خصوص انجام داده است.
*خودت را کامل معرفی کن.
بهمن خاوری، اهل تالش و روستای سفیدسنگان هستم و ۲۸ سال دارم.
*متولد چه‌سالی هستی؟
متولد ۲۰ اسفند سال ۱۳۷۰ و داربست نصب می‌کنم.
*از چه زمانی با رومینا آشنا شدی؟
تقریبا دوسالی می‌شد که از طریق فضای مجازی و اینستاگرام آشنا شده بودیم و دوماهی بود که تلفنی حرف می‌زدیم.
*دوستی شما از کجا آغاز شد؟
در محل او را دیده بودم و از طریق اینستاگرام با هم چت می‌کردیم. در آخر تصمیم گرفتیم با هم فرار کنیم. یک نفر را فرستادم که به پدر رومینا بگوید من دخترش را می‌خواهم، اما پدرش او را به من نداد و گفت دخترم را به تو نمی‌دهم.
*در مورد فراری‌دادن رومینا توضیح بده.
یک شب که می‌خواستم او (رومینا) را فراری دهم، نتوانست فرار کند به همین دلیل قرار شد تا فردای آن روز فرار کنیم. پس از اینکه خانواده او (رومینا) خوابیدند، سر کوچه آن‌ها ایستادم تا وسایل شخصی‌اش را جمع کند. در ابتدا او را به خانه پدرم بردم و خواهر و مادرم او را دیدند. سپس او را به خانه خواهر بزرگم در آستارا بردم.
*رومینا اولین دوستت بود؟
خیر.
*تصور می‌کردی که پدر رومینا دست به چنین کاری بزند؟
اصلا فکر نمی‌کردم این کار را بکند.
*در آن زمانی که رومینا با تو فرار کرد، پیشنهاد عکس‌گرفتن و قراردادن آن در اینستاگرام با کدام‌یک از شما‌ها بود؟
زمانی که فرار کردیم، پدرش از من به‌خاطر آدم‌ربایی شکایت کرد. دو روزی از زمان فرارمان گذشته بود که رومینا گفت عکس در استوری بگذاریم. درخصوص بقیه عکس‌هایی که گذاشته بودند، اصلا اطلاعی نداشتم که چه کسی آن‌ها را پخش کرده است.
*آن عکسی که در استوری قرار دادی، کجا گرفته بودی؟
در خانه خواهرم گرفته بودم.
*پس از فراری‌دادن رومینا چه اتفاقی افتاد؟
از من شکایت کرده بودند و از پلیس آگاهی به من مدام زنگ می‌زدند.
*اگر زمان به عقب بازگردد، دوباره رومینا را فراری می‌دهی؟
زمانی که او را فراری دادم، نمی‌دانستم که واقعا این اتفاق می‌افتد.
*این صحت دارد که بعد از فرار می‌خواستی رومینا را به کردستان ببری؟
خیر؛ من تا امروز هم فکر نمی‌کردم که پدری دخترش را این‌گونه کشته باشد.
*آیا خودت را مقصر می‌دانی؟ عذاب وجدان نداری؟
به خاطر فراری‌دادن رومینا پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی‌دانم.
*کمی درباره خانواده خودت بگو؟
یکی از خواهرانم فرار کرده. برادرم که از خودم بزرگ‌تر است دختری را فراری داد و الان یک بچه دارد؛ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود.
*محلی‌ها می‌گویند گویا تو قبلا دختر دیگری را نیز فراری دادی.
بله چند سال قبل بود.