خاکستر اصلاحات

سرویس سیاسی جوان آنلاین: «علت» نامه موسوی خوئینی‌ها می‌تواند «علت ابتدایی» یا علت به معنای غایت باشد. در هر دو حال بازنمایاننده تلاش یک عنصر در سایه برای بیرون کشیدن ققنوس اصلاحات از خاکستر برجامانده است. چه بپذیریم که این نامه به عنوان یک علت ابتدایی می‌خواهد مبدأ ایجاد حرکتی در جامعه و نظام‌سیاسی باشد و چه مدعی باشیم که علت این نامه همان غایت نامه است و چنان‌که «تندرستی را علت راه‌رفتن» می‌دانند، زنده شدن دوباره و برخاستن از خاکستر، علت نوشتن این نامه است، در هر دو حال هیچ کس بیشتر از نویسنده این نامه نمی‌توانست در این مقطع زمانی اثبات کند که اصلاحات به خاکستر نشسته است و نوشتن این نامه به‌رغم عبارات متوهمانه آن، نوعی فریاد از عمق فناست.
بپذیرید که مردم نمی‌پذیرند کسی از دل دو جناح سیاسی چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب و چه هر نام دیگری که بر خود می‌نهند، بیرون بیاید و بدون هرگونه مسئولیت‌پذیری، مستانه از مسئولیت طرف مقابل بگوید.
هر دو جناح ۴۰ سال به تواتر در سپهر قدرت و سیاست نظام جمهوری اسلامی آمد و شد داشته‌اند – و البته سهم اصلاح‌طلبان را تا سه برابر رقیب می‌دانند- و حالا اگر اصولگرایی به میدان بیاید و گناه ناکارآمدی مدیریتی و اجرایی را یکسره و به تمامی بر گردن اصلاح‌طلبان بیندازد، همان اندازه نپذیرفتنی است که اصلاح‌طلبان که امضای حمایت‌شان از دولت مستقر هنوز خشک نشده، فریاد «دیگری گناهکار است» بزنند.
این بی‌دف رقصیدن‌ها دیگر به دل خلق نمی‌نشیند. نه خانه‌های شما، نه خوان‌های شما، نه نشست و برخاست شما، هیچ چیزتان دیگر به مردم نمی‌ماند. حالا شما نه «از مردم» که «بر مردم» هستید. کسی به تماشای شما نمی‌نشیند و کسی مستمع سخنان شما نیست. یک‌بار عریان و بی‌پیله به میان مردم بیایید- اگر می‌توانید که نمی‌توانید- تا ببینید خلق با شما با چه زبانی سخن می‌گوید. تا بفهمید که در جایگاهی نیستید که دم از «وضع کنونی مردم» بزنید. ۴۰ سال است به عنوان رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و وزیر و رئیس و مدیر می‌آیید و می‌روید و به آن طمع و حرص دارید و برای رسیدن به جایگاه قدرت و ثروت، از کف خیابان تا «اتاق‌های مشترک با بیگانگان» را در می‌نوردید، اما حالا می‌گویید «اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که می‌آیند و می‌روند نیست؟!» پس برای چه این قدر می‌آیید و می‌روید؟! چه کسی جز شما و دوستانتان ۳۰ سال از این ۴۰ سال انقلاب را در قدرت بوده؟ برای چه آمدید و چرا اگر هیچکاره بودید، برای آن «جایگاه هیچ» هنوز نامه می‌نویسید و نقشه در سر می‌پرورانید؟!


البته اگر لازم است که به نامه شما پاسخ داده شود، نه به دلیل اهمیت شخص شما‌ها و نه به دلیل محتوای اثرگذار نامه شما (!) بلکه از آن جهت است که «رحم آوردن بر بدان، ستم است بر نیکان و عفو از ظالمان جور است بر درویشان و خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی / به دولت تو گنه می‌کند به انبازی» شما متهم هستید که به جایگاه رهبری و رسیدن به آن، آلرژی دارید! هیچ چیز بیشتر از یک حمله بد به این جایگاه و یک دفاع بدتر از مردم، نمی‌تواند ثابت کند که آن کینه و حسد که نقل محافل عام و خاص است، صحیح است!
شما متهم هستید که می‌خواهید چرخه ناامیدی عمومی از کارآمدی اصلاح‌طلبان در مقام‌های اجرایی را با فضاسازی رسانه‌ای به فضای امیدواری برگردانید و با آنکه می‌دانید اشک ققنوس شما دیگر درمان نمی‌کند، به امید نجات از مهلکه افتاده‌اید.
شما به شدت متهم هستید که برای تسویه حساب درونی با آن بخش از اصلاح‌طلبان که قدرت محورند و می‌خواهند «درحکومت» و نه «برحکومت» به اصلاحات ادعایی ادامه دهند، به میدان آمده‌اید تا خود را با این نامه‌نگاری‌های اصلاح‌طلبان اجتماعی و «اصلاح‌طلب قائل به جامعه جنبشی» جا بزنید و جنبشی برای بازنشستگان سیاسی خود ایجاد کنید. پس چرا دم از مردم و اقتصاد مردم می‌زنید؟!
شمایان متهم هستید – آنچنانکه آن بخش قدرت محور معترف است – که پایگاهی در دهک‌های فقیر و محروم ندارید و حالا گمان بیهوده برده‌اید که برای ایجاد ظرفیت اجتماعی جدید می‌توانید با یک نامه و چند خط اشک تمساح برای وضع مردم، دوباره پایگاه مردمی بنا کنید. مگر شما یاران امام نبودید که پابرهنگان را صاحبان اصلی انقلاب می‌دانست و مردم در شرایط دشوار اقتصادی و جنگ، مثل پروانه بر گرد او بودند و در بزر‌گ‌ترین اجتماعات تاریخ او را استقبال و بدرقه کردند، آیا او هم مثل شما با نیرنگ، در دل مردم بود؟! اگر صفا و صدق و سلامت و سیادت امام را ندارید، با سیاه کردن چهارخط روی کاغذ چگونه امید به دل مردم بسته‌اید؟!
شما متهم هستید که مثل هر بی‌مسئولیت نفاق‌پروری که در پایان کار از پاسخگویی فرار می‌کند، درست در چندماه مانده به پایان دولت می‌خواهید بهانه‌ای برای ناکارآمدی‌ها پیش پای ملت بگذارید. شما تا ابد باید پاسخگوی برجام و دلار ۲۰ هزارتومانی و مسکن و کالا و معیشت اینچنینی مردم باشید، اما می‌خواهید یک شبه این ابدیت را سرکیسه کنید؟!
«مبادی غیرمتعارف» و خرافه‌گرایی در حکمرانی، شأن و جایگاه شماست که وقتی «تکرار می‌کنید» و دولت محبوب‌تان را به قدرت می‌رسانید، چنان در پرده توهم خودساخته می‌افتید که وعده صدروزه اقتصادی می‌دهید و می‌خواهید «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنید که دیگر کسی دنبال یارانه‌اش نرود.»، اما وقتی به پایان کار می‌رسید و نان مردم را سنگ و روزشان را شب کرده‌اید، ناگهان به یادتان می‌افتد که «هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند زبان و کلام به نقد حکمرانی بگشایند»؟! چه کسی را می‌خواهید نقد کنید؟! بایستید مقابل آینه عبرت‌آموز تاریخ و شمایل خود را ببینید و آن پلشتی و ناکارآمدی در مدیریت اجرایی را در سیره و صورت خود ببینید و اگر لعنی دارید بر خود بفرستید.