دوگانه خطرناک بورس

سال 99 برای بورس سالی رویایی بود و ورود به محدوده یک میلیون واحد و چند روز قبل 1.5 میلیون واحد در شرایطی رقم خورد که شاخص کل از ابتدای سال بیش از 1.1 میلیون واحد افزایش داشته و بازده بیش از 300 درصدی طی سه ماه را رقم زده است. بازدهی که در هیچ دوره‌ای از تاریخ بورس ایران سابقه نداشته است و همزمان در هیچ یک از بازارها حتی بازار ارز و طلا که این روزها با جهش قیمت مواجه است، چنین بازدهی دیده نمی‌شود. این سه برابر شدن سرمایه‌ها در بورس در شرایطی رقم خورده است که پیش از این نگارنده در یادداشتی در همین صفحه با تیتر «عادت خطرناک سرمایه گذار ایرانی» در تاریخ 2 اردیبهشت امسال و در شرایطی که شاخص کل وارد کانال 700 هزار واحد شده بود، درباره تبعات رشد سریع بورس و احتمال توقف این رشد و حتی کند شدن آن هشدار داده بود. سیل ورود نقدینگی به بورس به حدی پرشتاب است که نمی‌توان تحلیل دقیقی از آینده بورس ارائه داد اما در هر صورت تردیدی وجود ندارد که این روند صعودی شتابان در نقطه‌ای متوقف، کند و شاید هم معکوس خواهد شد. در شرایطی که بازده مورد انتظار سرمایه گذاران از سرمایه گذاری در بورس به گونه‌ای باشد که انتظار سود روزانه 3تا4 درصد یا ماهانه 100 درصد را ایجاد کند، توقف این بازدهی یا کاهش شدید آن، ممکن است رفتار سرمایه گذار را در قبال ادامه حضور در بورس تحت تاثیر قرار دهد. هشداری که پیش از این نیز مطرح شده بود، همین بود که مدیریت روند صعودی بورس به شکلی که بازدهی جذاب مثلا روزانه یک تا 2 درصد داشته باشد، می‌توانست علاوه بر جذابیت فراوان، باز هم بخش عمده سرمایه وارد شده به بورس را روانه این بازار کند و جلوی ترمز ناگهانی شاخص کل را بگیرد. قطعا بخش عمده سهامداران جدید بورس اگر می‌دیدند که همچنان سرمایه گذاری در آن با سوددهی روزانه یک تا 2 درصد به روند خود ادامه می‌دهد، باز هم گزینه بورس را برای سرمایه گذاری انتخاب می‌کردند. در این صورت نگرانی از رسیدن شاخص به سقفی که پس از آن ادامه صعود ممکن نباشد، دیرتر رخ می‌داد و فرصتی فراهم می‌شد تا با ایجاد آرامش در بازارهای ارز و طلا، بتوان با یک بازدهی حتی کمتر از روزانه یک درصد نیز سرمایه گذار را در بورس نگه داشت. اکنون مسئله فراتر از رشد هیجانی بورس و آینده این بازار است و آن شکل گیری انتظارات تورمی ناشی از بازده بورس است. همه می‌دانند که تورم تا حد زیادی به انتظارات تورمی ربط دارد. میزان بازدهی مورد انتظار از بازارهای سرمایه گذاری، در تعیین میزان انتظارات تورمی موثر است. فراتر از این مسئله، چند برابر شدن ارزش شرکت‌های بورسی، فراتر از حتی ارزش به روز شده دارایی‌ها و املاک آن ها، این خطر را ایجاد می‌کند که اقتصاد کشور برای پاسخ گویی به تداوم بازدهی بورس ناگزیر از ورود به سیکل معیوب افزایش نرخ ارز، در نتیجه افزایش ارزش املاک و دارایی ها، در نتیجه تورم و در نتیجه افزایش نرخ ارز شود. این سیکل معیوب در دل خود، تورم را تشدید می‌کند و اقتصاد کشور را به ورطه نگران کننده‌ای می‌کشاند. آن چه باید مدنظر قرار گیرد در کوتاه مدت، تعدیل تدریجی رشد بورس حتی با اتکا به اقدامات دستوری و محدودیت نوسان سهام است. در میان مدت نیز عرضه سهام در بازار باید افزایش یابد. علاوه بر سهام دولتی که می‌تواند خارج از فرایند صندوق‌های قابل معامله روانه بورس شود، سهام مجموعه‌های شبه دولتی نیز باید سریع‌تر و جدی‌تر از وعده‌های قبلی روانه بورس شود. در این میان افزایش درصد شناوری سهام شرکت‌ها نیز عرضه سهام به بازار را افزایش می‌دهد و می‌تواند آبی بر آتش هیجان تقاضای وارد شده به بورس باشد. در هر صورت حتما باید روند صعودی بازار بورس در حدی منطقی مهار شود وگرنه دوگانه خطرناک سقوط بازار و زیان سنگین سهامداران خرد یا شکل گیری چرخه تورمی حاصل از این جهش قیمت‌ها در بورس، اقتصاد کشور را درگیر می‌کند. چالش‌هایی که هیچ مذاکره سیاسی خارجی و توافق احتمالی بین‌المللی نمی‌تواند، آن‌ها را رفع کند. چالش‌هایی که داخلی است و حتما باید با تدابیر داخلی رفع شود.