روزنامه ایران
1399/04/26
یاور مستضعفان
فرشاد مؤمنیاستاد دانشگاه
یکی از در خشانترین فرازهای نامه مشهور میشل فوکو فیلسوف بزرگ قرن بیستم به زنده یاد مهندس مهدی بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت جمهوری اسلامی به طرح مسأله عدالت و رابطه آن با فلسفه انقلابهای اجتماعی در قرن بیستم مربوط میشود. تعبیر فوکو این است که عدالت و بی عدالتی نقطههای حساس و سرنوشتسازی هستند جایی که انقلابها به واسطه آن موضوعیت پیدا میکنند و جایی که اغلب از آن منحرف شده و رو به اضمحلال میروند. مجاهد عظیم الشأن مرحوم مغفور ابوالقاسم سرحدی زاده در زمره کسانی قرار دارد که تمام حیات اجتماعی و سیاسی او در دورانهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر محور عدالت و پیوند تمام عیار ناگسستنی آن با آزادی قابل درک و توضیح است ...
اگر بخواهیم به قاعده عدد و رقم در این زمینه سخن بگوییم، زمانی که او مبارزه با رژیم دست نشانده پهلوی را آغاز کرد، مهمترین نیروی محرکه او بحران مشروعیت آن رژیم به واسطه بی اعتناییهای خارج از حدود متعارف به مسأله عدالت و آزادی بود. گزارشهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران نشان میدهد که ضریب جینی در نیمه دوم دهه 1340 از مرز 0.5 عبور کرده بود و از دیدگاه تحلیلگران این به معنای قرار گرفتن الگوهای توزیع ثروت در آستانه فروپاشی اجتماعی است و به تعبیری که نظریهپردازان بزرگ کنونی توسعه مطرح میکنند با لحاظ کردن پدیده توازن دوگانه یعنی درهم تنیدگی تمام عیار اقتصاد و سیاست این سطح از نابرابری اقتصادی به معنای الگوی به مراتب ناهنجارتر و نابرابرتر توزیع قدرت سیاسی است جایی که در آن هزار فامیل همه مقدرات سیاسی و اقتصادی را قبضه کرده و راههای مشارکت مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی خود را میبندند. سرحدیزاده در آن دوران و تحت چنان شرایطی به مجاهد جان بر کفی تبدیل شد که در راه احقاق حقوق و آزادیهای مردم از جنبههای اندیشهای و عملی مبارزه خود را آغاز کرد و تمام هزینههای آن را از طریق چشیدن طعم زندان در یک دوره 13 ساله به تمامه پرداخت نمود.
شاید یکی از جذابترین وجوه زندگی اجتماعی او پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن است که به فاصله اندکی مسئولیت امور زندانها را برعهده میگیرد و به عنوان یک انسان به معنای دقیق کلمه درد آشنا تمام هم و غم و حیثیت انقلابی خود را وقف ارتقای کیفیت زندانها میکند تا آنکه به درخواست طیفهای وسیعی از کارگران که نسبت به جایگاه و منزلت نیروی کار در دوران پس از انقلاب احساس نگرانی میکردند علی رغم میل باطنی و با وجود مقاومتهای طولانی در برابر این درخواست نهایتاً به وزارت کار میرود و هرکس که کوچکترین آشنایی با اقتصاد سیاسی ایران داشته باشد، شرافتمندانه و متکی به مستندات کافی میداند که چه از نظر جایگاه نیروی کار در فرآیند تصمیمگیری و تخصیص منابع و چه از نظر کیفیت زندگی دوران وزارت ابوالقاسم سرحدی زاده شایستهترین و قابل دفاعترین دوران کارنامه جمهوری اسلامی محسوب میشود.
مبارزههای طاقتسوز سرحدیزاده با ایدههای ارتجاعی در زمینه تلقی از نیروی کار به همان اندازه که جنبه عینی و مادی داشت از جنبه اندیشهای هم برخوردار بود و بزرگترین گواه در این زمینه نامهنگاریهایی است که او با امام خمینی و سران قوا و رئیس دولت در آن دوران داشت. حساسیتهایی که او در دوران تصدی مسئولیت وزارت کار بویژه در شورای اقتصاد و هیأت وزیران نسبت به سیاستهای تورمزا و اشتغالزدا از خود نشان میداد هنوز هم در حافظه تاریخی این ملت میدرخشد و عزت و عظمت آن سمتگیریهای عدالتخواهانه و آزادمنشانه بویژه در دوران پس از جنگ بهتر درک شد.
تا زمانی که سرحدی زاده مسئولیت وزارت کار را برعهده داشت علی رغم شرایط جنگی بیش از 85 درصد نیروی کار کشور در کادر قراردادهای دائمی مشغول به کار بودند. در حالی که نسبت مزبور در دوران تعدیل ساختاری و بتدریج و به صورت فزآینده حالت معکوس به خود گرفت و اکثریت قاطع کارگران این سرزمین در دوران صلح، اسیر قراردادهای موقت شدند و حتی به نام اصلاح امور با همکاری دولت و مجلس شرایطی پدیدار شد که اکثریت قاطع بنگاههای اقتصادی کشور که بنگاههای پنج نفره و کمتر بودند به نام قانون کارگرانشان از بدیهیترین حقوق و ابتداییترین حقوق به رسمیت شناخته شده در مقیاس جهان محروم شدند و در چنین شرایطی بود که کارگران میفهمیدند که این سرحدی زاده بوده است که با پایمردیهای خود و پشتیبانیهای بی وقفه میرمصطفی عالی نسب و میرحسین موسوی تا آن حد گرامی داشته میشدند و به حقوق آنها اعتنای خارقالعاده میشده است. سرحدیزاده سه دوره نیز در مجلس ایفای نقش نمود و در کل آن دوره نیز تلاشهای بی وقفه او در زمینه پاسداری از حریم عدالت و آزادی استمرار داشت.
نگاه به آغاز و پایان زندگی ابوالقاسم سرحدی زاده نیز از وجوه حیرت انگیز و نمادینی برخوردار است که باید در فرصت کافی و با جزئیات به آن پرداخته شود اینکه او از همان آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به قافله سالار و سیدالشهدای انقلاب اسلامی یعنی آیت الله شهید دکتر بهشتی در حزب جمهوری اسلامی میپیوندد و تا زمان بقای حزب بر خط اصیل بهشتی بر محور عدالت طلبی آزادیخواهانه پای میفشارد.
قسمت انتهایی زندگی او نیز همچنان الهامبخش است. او در این دوره پایانی بیشترین وقت را به بنیاد دایرهالمعارف اسلامی اختصاص داد چرا که نیک دریافته بود با شهادت امثال بهشتی و مطهری و شهدای محراب و باهنر و مفتح بنیانهای اندیشهای دفاع از عدالت و آزادی در معرض تردیدها و توجیهها و دور زدنها و خلافکاریها قرار گرفته و بنابراین مجاهدت اندیشهای و بازگشت به خط اصیل اسلام خمینی و مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی مأموریت زمان آگاهانهای بود که ابوالقاسم سرحدی زاده در حد وسع خود و تا سرحد توان برای آنها پافشاری کرد. عاش سعیدا و مات سعیدا.
کاروان شهید رفت از پیش وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
# من - ماسک - میزنم
چریک مسلمان مدافع کارگران
صفحه فرهنگی آخرهفته <ایران>
سرمایه گذاریهای خارجی در مسیر ایران
خدمت به مردم تا روز آخر
۱۰۰۰ کارگاه سوزن دوزی هنر زنان سیستان و بلوچستان را جهانی میکند
دولت 50 در صد سهم بیمه سلامت اتباع خارجی را پذیرفت
گسل مشا فعال شده است
واگذاری 2درصد سهام شستا به بازنشستگان تأمین اجتماعی
طرح تأمین آب شرب ۱۰۰۰ روستای محروم
به واردات گندم نیاز نداریم
جنگ برای دومی
بابا تعطیلی ندارد
محصولات چندرسانه ای «ایران»
مرد خاموش میدان مبارزه
یاور مستضعفان
2 راهکار برای بهبود شرایط اقتصادی کشور