ماجرای درختی که سر از شعرهای سایه درآورد




«ایران»: «ارغوان» سایه از آن شعرهایی  است که یقه آدم را می‌چسبد، با هر نگاه و تفسیری می‌توان سراغش رفت؛ از دریچه اوضاع‌ و احوال سیاسی گرفته تا ابرهای گاه تیره‌ و تاری که بر دلمان سنگینی می‌کنند. از همین رو جالب است که بدانید هوشنگ ابتهاج، تنها بازمانده حلقه یاران «انجمن ادبی شمع سوخته»، چرا و چطور آن را سروده؛ نکته‌ای که طی روزهای اخیر در فضای مجازی با علاقه‌مندان اشعار خود در میان گذاشته است.


 فرصتی برای دیدار مجازی با سایه
در خلال این نشست که از سوی خانه ایران در مونیخ برپا شد، علاقه‌مندان شعر معاصر فرصتی یافتند پای صحبت‌های سایه بنشینند، اگر فرصت تماشای آن را پیدا کرده باشید که هیچ، اما اگر اطلاعی از این نشست نداشته‌اید بخش‌هایی از آن را با شما به اشتراک می‌گذاریم، ازجمله آن قسمتی که سایه درباره شعر مشهور ارغوان گفت. ابتهاج این شعر را برای درخت خانه‌ای گفته که برای سال‌ها، میزبان او و خانواده‌اش در تهران بوده، او پیش از خواندن شعر«ارغوان» برای آنهایی که نشست آنلاین را دنبال می‌کردند از ماجرای درخت ارغوان خانه‌ای گفت که سال‌ها پیش در آن زندگی می‌کرده است. وقتی‌که از آن خانه می‌رود و در دوری از ارغوانی که همپای بچه‌هایش رشد کرده بوده این شعر را می‌سراید. البته سایه پیش‌تر هم نکاتی درباره داستان این شعر و درخت ارغوانی که برای او نمادی از همه داشته‌هایش بوده گفته. آن‌طور که در ادامه سخنانش اشاره کرد وقتی می‌شنود هرازگاهی برخی افراد علاقه‌مند برای دیدن خانه و درختش می‌روند این شعر را می‌نویسد. سروده‌های ابتهاج همواره با استقبال زیادی از سوی بزرگان عرصه موسیقی هم مواجه شده، ازجمله محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و حتی جوان‌ترهایی همچون علیرضا قربانی. در این‌ بین یکی از قطعات پرطرفدار قربانی میان علاقه‌مندان موسیقی، آهنگ «ارغوان» است. در این جلسه از سایه درباره قطعه «ارغوان» قربانی هم می‌پرسند که او می‌گوید: «آن دیگر تقصیر من نیست؛ خدا باید راضی باشد. بله، ظاهراً شنونده‌ها هم از این راضی هستند، من شنیده‌ام که تا مقدمه شروع می‌شود مردم شروع به دست زدن می‌کنند یعنی دیگر آن را می‌شناسند. ولی عیبش این است، که البته حق هم دارند، این شعر برای آواز و تصنیف طولانی است، مقدار زیادی از آن زده‌ شده و یک‌خرده شعر شَل و کور شده، ولی در مجموع حالتی که این شعر به‌وجود آورده تا حدی در خود شعر جا پایش معلوم است.»
 بدون مبادله اندیشه، شعرخوانی بی‌فایده است
او با اشاره به‌ دشواری خوانش شعر ارغوان حتی برای خودش ادامه می‌دهد:«راستش را به‌شما بگویم، خواندن این شعر برای من دشوار است، معمولاً هم سعی می‌کنم از اول شعر را با لحن دیگری که لحن خودم نیست بخوانم تا به‌ جاهایی که می‌رسد بتوانم به‌راحتی از آن بگذرم، گاهی هم یادم می‌رود این کار را بکنم و دسته‌گل به آب می‌دهم و خواندن قطع می‌شود.» اما این‌همه صحبت ابتهاج در این نشست مجازی نبوده، او در بخشی هم با گلایه از شیوه برپایی جلسه‌های ادبی می‌گوید: «من همیشه دلم می‌خواهد هرازگاهی با جمعیت کمتری معمولاً جمع‌ شویم و دایره‌وار بنشینیم و همه باهم حرف بزنیم. شعرخوانی اگر به‌ صورت درددل یا مبادله اندیشه و عقاید نباشد، کار بی‌حاصلی است. ولی مثل اینکه در روزگار ما هنوز رسم نیست، هم شاعر هنوز به این کار عادت نکرده و هم هنوز شنونده عادت نکرده است.» این شاعر در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: «در حدود ۸۰ سال است که من با این زبان شعر آشنایی دارم و خیال می‌کنم قسمت زیادی از آنچه را می‌خواهم بگویم بلدم بگویم، یعنی راه‌حلی برای گفتن آن پیدا کرده‌ام. ولی رساترین شعری که تا امروز داشته‌ام و خیال می‌کنم که از آن راضی هستم در حدود ۲۰درصد از آن چیزی است که در درون من هست که این به نظرم حداقل است. برای درون آدمیزاد هنوز این وسیله را پیدا نکرده‌ایم.»