‌شب ‌عزل ‌ در جماران

به روایت آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی آیت‌الله امینی و آیت‌الله امامی‌کاشانی ‌شب ‌عزل ‌ در جماران مهرشاد ایمانی: آیت‌الله امامی‌کاشانی، عضو اولین دوره مجلس خبرگان رهبری، به‌تازگی در گفت‌وگویی با پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» درباره چرایی عزل آیت‌الله منتظری و آنچه در جلسه‌ای فوری که شب ارسال نامه عزل به آیت‌الله منتظری در بیت امام تشکیل شد، مسائلی را مطرح کرده است. البته علاوه‌بر او، شخصیت‌های دیگری از‌جمله آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و آیت‌الله امینی هم درباره این موضوع روایت‌هایی دارند که در مجال پیش‌رو بخش‌هایی از این روایت‌ها آورده می‌شود.
‌روایت امامی‌کاشانی
امامی‌کاشانی در گفت‌وگوی اخیرش درباره چگونگی انتخاب آیت‌الله منتظری در سال 64 به قائم‌مقامی رهبری گفت: «ما اکثرا می‌گفتیم یک آدمی باید قائم‌مقام باشد که دارای سوابق مبارزاتی درخشان و مدارج علمی و به قول معروف ملّا باشد. به‌این‌خاطر اکثریت ما به آقای منتظری رأی دادیم». او واکنش آیت‌الله منتظری به قائم‌مقامی‌اش را چنین توصیف کرد: «من بعد از تصویب قائم‌مقامی رفته بودم پیش آقای منتظری و با ایشان کار داشتم. مرحوم آقای طبرسی هم با من بودند. در آن جلسه آقای منتظری گفتند: این چه کاری است که مجلس انجام داده است؟! با وجود آقای گلپایگانی چرا نام من را بردید و من را برای این کار انتخاب کردید؟ ایشان از این انتخاب ناراضی بودند؛ اما مجلس خبرگان دیگر این کار را انجام داده بود».
او حواشی مهدی هاشمی را هم این‌گونه روایت کرد: «من با ایشان صحبت کردم؛ البته خیلی زمان از این ماجراها گذشته است. یک جریانی درباره مهدی هاشمی، برادر داماد ایشان پیش آمده بود. من گفتم در این قتل‌ها او دخالت داشته است. آقای منتظری به من گفت: آقای امامی این چه حرفی است که نسبت می‌دهید؟ گفتم فرمانده این افراد مهدی هاشمی بوده است. بعد آقای منتظری گفت: هاشمی (مهدی) بحثش وحدت جهان اسلام است و به‌ دنبال این امر است؛ چه کار به این کارها دارد؟ گفتم به من گزارش داده‌اند که این افراد قتل انجام داده‌اند. آقای منتظری عصبانی شد و گفت که این حرف‌ها دروغ است که به شما گفته‌اند. منتظری آدم ساده‌ای بود و سقوطش هم به خاطر سادگی‌اش بود. فریب داماد و اولاد و اطرافیانش را خورد. خدا رحمتش کند و عاقبت ما را ختم به خیر کند».


امامی‌کاشانی درباره عزل آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی هم گفت: «خدا رحمت کند آقای منتظری را؛ من چه چیزی راجع به او بگویم؟ دیگر زنده نیست که بخواهم درباره‌اش حرف بزنم. در جلسه‌ای که آقای هاشمی و آقا [آیت‌الله خامنه‌ای] حضور داشتند، گفته شد که امام می‌خواهد آقای منتظری را عزل کند، برویم با امام صحبت کنیم. آقای هاشمی گفت این کار خیلی خطرناک است. باید چه کار کنیم؟ حاج‌ احمد آقا گفت: من خیلی با آقای منتظری حرف زدم و به خانه‌اش رفتم. او یک حرف‌هایی می‌زند و اصلا به درد رهبری نمی‌خورد. من این حرف‌ها را به امام گفتم. افکار و نظرات آقای منتظری تحت تأثیر اطرافیانش بود. مردی با سوابق درخشان مبارزاتی و مراتب علمی والا به این روز افتاد. خداوند رحمتش کند».
‌روایت هاشمی‌رفسنجانی
هاشمی‌رفسنجانی هم درباره نظر امام راجع‌به عزل آیت‌الله منتظری و دلیل منتشر‌نشدن جواب امام به منتظری از رادیو در خطبه‌های نماز جمعه در پاییز سال 76 گفت: «در آن یکی‌، دو ماه جو هیجانی داشتیم و مطالبی ردوبدل می‌شد و در دل خودمان نگه می‌داشتیم تا نوروز سال 68. دوم فروردین رفتیم خدمت امام. دیدیم صریح و قاطع می‌گویند این مسئله را باید حل کنید. آمدم خانه و خیلی ناراحت شدم. تلفن کردم مشهد. آیت‌الله خامنه‌ای آن موقع مشهد بودند. گفتم من و حاج احمد آقا تنهاییم. شما مشهد خیلی نمانید، در کارها مشکلی داریم. ایشان برنامه‌های مفصلی داشتند. برنامه‌های‌شان را کوتاه کردند و گفتند اگر ضروری‌تر شد، فوری‌تر می‌آیم. دو روز بعد آیت‌الله امینی از قم به من تلفن کردند و گفتند امام به دبیرخانه خبرگان دستور دادند که جلسه خبرگان را تشکیل دهید که این مسئله را حل کنید و تمام کنید. من به ایشان گفتم خب حالا شما بیایید تهران، ما هنوز بر این مسئله حرف داریم. این جلسه را [فعلا] تشکیل ندهید و بیایید تهران. با حاج ‌احمد آقا رفتیم خدمت امام، خیلی حرف زدیم. من گریه کردم پیش امام. آنچه می‌فهمیدم خدمت ایشان گفتم، ایشان اصرار داشتند که مسئله باید تمام شود تا اینکه روز ششم شد. رهبری [آیت‌الله خامنه‌ای] هم که در مشهد بودند، همان روز مستقیم از مشهد به دفتر من در مجلس آمدند و همان روز نامه‌ای از امام به من رسید. نامه‌ای سر‌به‌مهر رسیده بود و با رهبری [آیت‌الله خامنه‌ای] نامه را باز کردیم و خواندیم. همین نامه‌ای که اخیرا چاپ شد. حاج احمد آقا تلفن کرد و گفت که به‌ نظر می‌رسد اگر قرار است فتنه‌ای پیش نیاید، شما و آقای خامنه‌ای به قم بروید و شما نامه را ابلاغ کنید و در آنجا هم صحبت کنید تا فتنه‌ای پیش نیاید. من گفتم ما حرف داریم. قبلش باید امام را ببینیم. ایشان گفت امام نامه را به رادیو داده‌اند [و] ساعت دو رادیو می‌خواند. من گفتم نخواند؛ بالاخره ما مشاور امام هستیم، صبر کنید ما بحث‌مان را بکنیم تا بعد بفهمیم قضیه چه می‌شود [و] چه اتفاقی می‌افتد. آقایان اعضای هیئت‌رئیسه خبرگان هم از قم آمدند؛ آیات مشکینی، امینی، مؤمن و طاهری خرم‌آبادی. ما اعضای هیئت بودیم؛ هم برای اینکه اجلاس خبرگان را دعوت کنیم و هم برای مشورت در اصل قضیه. ما ساعتی بحث کردیم. همه ما صلاح ندانستیم. تا ساعت 9 شب طول کشید. بالاخره تصمیم گرفتیم پیش امام برویم. احمد آقا گفت: آقا نمی‌پذیرند، گفته‌اند هرکس آمد، راه ندهید. ما گفتیم حالا ما می‌آییم، اگر راه ندادند، ندادند. ساعت نه‌ونیم شب ما چهار نفر رفتیم. بنده، رهبری [آیت‌الله خامنه‌ای]، آقای مشکینی و آقای امینی. امام خیلی ناراحت بودند. ما هم نگران بودیم [که] ایشان را هیجانی کنیم [و] مشکل پیش بیاید. ایشان تشریف آوردند. از جلسه‌های بسیار تلخ روزگار ما بود. خیلی ایشان تند صحبت کردند. ما صبر کردیم. بحث، خلاصه در این شد که چرا نامه را نگذاشتید پخش شود؟ ما گفتیم خب آقا مصلحت نمی‌دانیم، حالا هم تقاضا می‌کنیم نامه پخش نشود. دوم هم جلسه خبرگان را مصلحت نمی‌دانیم. بگذارید بررسی کنیم، مسائل دیگری را ببینیم. ایشان پذیرفتند جلسه را به هم بزنیم. برای پخش نامه ایشان مقاومت می‌کردند. ما اصرار می‌کردیم. آخرین قرار این شد که امشب پخش نمی‌کنیم، شب را قبول کردند [که] پخش نشود. فردا نزدیک صبح دیدم درِ خانه زده شد. پا شدم دیدم یک نفر از طرف امام پیش از اذان آمده. گفت: امام فرموده‌اند به تو بگویم چون دیشب خیلی ناراحت از اینجا رفتید، تصمیم گرفتم حرف شما را قبول کنم و این نامه را پخش نمی‌کنم، خیال‌تان راحت باشد. بعد نامه را فرستاده بودند که ما هم اجازه خواستیم نبریم».
‌روایت آیت‌الله خامنه‌ای
آیت‌الله خامنه‌ای هم در خاطرات‌شان به جلسه آن شبی که امام اصرار داشتند که نامه در رسانه‌ها منتشر شود، اشاره می‌کنند که این خاطرات در سال 98 در کتابی با عنوان «روایت رهبری: مناسبات جمهوریت و اسلامیت» از سوی دفتر حفظ و نشر آثار ایشان منتشر شد. آیت‌الله خامنه‌ای درباره آن شب می‌گویند: «دیر هم بود، ساعت حدود 9 شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج ‌احمد آقا گفتیم که ما آمده‌ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت -گمانم گفت امام می‌گویند-که نامه را برای آقایان هم بخوانید. آقای هاشمی نامه را از حاج‌ احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. هیچ‌کس دیگر هم از بیت امام آن‎ وقت آنجا نبود. بعد حاج‎ احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید. رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته و اخم کرده بودند. وارد شدیم و نشستیم. اگر منظره اتاق امام در نظرتان باشد، فرض کنید اینجا آن مبل بزرگی بود که امام این گوشه‌اش می‌نشستند، آقای هاشمی نشست همین پهلوی دست ایشان. معمولا که می‌رفتیم، آقای هاشمی همان دم می‌نشست. من آمدم این طرف روی زمین نشستم. این هم جای من بود، همیشه که می‌آمدم، اینجا می‌نشستم. آقای مشکینی و آقای امینی رفتند دورتر یک‌خرده‌ای با فاصله نشستند. وقتی نشستیم، آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: چه فکری؟...».
آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت کردند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده‌ایم که همکاری کنیم؛ اما آنها سکوت کرده بودند. اصلا کانّه جرئت نمی‌کردند حرف بزنند. هرکدام یک جمله کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه‌ ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود».
‌تفاوت لحن 2 نامه
آیت‌الله خامنه‌ای درباره تفاوت لحن نامه اول و دوم امام به آیت‌الله منتظری هم گفته‌اند: «امام از نامه آقای منتظری این‌جور فهمیده بودند که آقای منتظری دیگر به‌کلی کنار خواهد کشید و مشغول درس و بحث می‌شود و دیگر ضرر و خطر و ادعا و حرکتی ندارد. من در نوشته خودم نوشته‌ام که معلوم است امام از آینده نگران‌اند و فکر می‌کنند ملایی مثل آقای منتظری در آینده نظام و با رهبری آینده نظام آرام نخواهد نشست و مزاحمت ایجاد می‌کند. [بنابراین امام] خواستند جلوی این مزاحمت را بگیرند. در آن نامه اول [6 فروردین 68] قضیه این‌جور بوده؛ اما در نامه دوم [8 فروردین 68] امام خاطرجمع شده بودند که دیگر چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد. آقای منتظری می‌رود کنار و مشغول کارش می‌شود. علت نامه دوم و منشأ اختلاف لحن دو نامه این است. والا فکر امام در این دو نامه اصلا عوض نشده؛ یعنی اگر خلاصه کنیم نامه‌ها را، ایشان در هر دو جا آقای منتظری را مناسب رهبری نمی‌دانند و نظر می‌دهند که شما باید کنار بروی، منتها در نامه اول، آقای منتظری را با تعبیرات و اظهارات گوناگون و با اظهار غم خود، درواقع از صحنه به‌کل خارج می‌کند؛ اما در نامه دوم ایشان را در صحنه نگه می‌دارد -البته در صحنه علمی- ولی از رهبری برکنار می‌کند. این به ‌خاطر این بوده که در نامه دوم، امام این خاطرجمعی را پیدا کرده بودند که اگر ایشان در صحنه بماند، کسی را اذیت نخواهد کرد، مزاحمتی نخواهد کرد، در آینده نظام اختلالی ایجاد نمی‌کند. خصوصیت امام همین بود. امام آدمی بود که وقتی تشخیص می‌داد [به آن عمل می‌کرد] تشخیص‌هایش هم به‌خصوص تشخیص در نامه [6 فروردین 68] عجولانه نبود. خب مقدمات آن نامه، مقدمات طولانی -یک سال یا بیشتر- بود تا بالاخره به اینجا رسید. وقتی [کاسه صبر امام] پر شد، به نامه [6 فروردین 68] رسید. بعد هم که وضع ایشان [آیت‌الله منتظری] را گفتند و او نامه‌ای نوشت، امام فکر کردند که دیگر تخریب شخصیت او به این اندازه شایسته نباشد؛ بنابراین نامه [8 فروردین 68] را نوشتند. البته امام در نامه [8 فروردین 68] هم آقای منتظری را از سیاست به‌کل کنار گذاشته، منتها خواسته که دیگر به همان اندازه‌ای که لازم است، ایشان کنار برود و از لحاظ شخصیتی به‌کلی نابود نشود».
‌روایت آیت‌الله امینی
آیت‌الله امینی هم در گفت‌وگو با نشریه «پاسدار» در سال 96 به نقل از امام در آن جلسه گفته است: «امام در‌حالی‌که آثار اندوه در چهره‌شان آشکار بود، فرمودند: من درباره عواقب و جوانب این امر کاملا فکر کرده و تصمیم خود را گرفته‌ام و چون‌و‌چرا هم ندارد. من گفته بودم که متن نامه مرا در اخبار بخوانند، اما کوتاهی شد. من از ابتدا با انتخاب ایشان مخالف بودم، اما نخواستم در کار خبرگان دخالت کنم. گفته‌ام که در تمام ادارات عکس ایشان را جمع کنند. تشکیل اجلاس خبرگان هم ضرورت ندارد و خودم رأسا ایشان را خلع می‌کنم». او ادامه داد: «امام می‌خواستند مسئولیت این کار را شخصا به عهده بگیرند. به آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای هم فرمودند که لازم نیست شما نامه عزل آقای منتظری را ببرید، می‌دهم کس دیگری ببرد، شما هم دیگر برای دیدار با ایشان به قم نروید. آقای هاشمی مجددا از امام خواست لحن نامه را طوری تنظیم کنند که به وجهه حوزوی ایشان لطمه‌ای وارد نشود. امام در پاسخ سخنان تندی فرمودند که بیان آنها را ضروری نمی‌دانم و به جهت رعایت برخی مصالح از ذکر آنها خودداری می‌کنم. جلسه سنگینی بود و در‌حالی‌که همگی مأیوس و نگران بودیم، از خدمت امام مرخص شدیم. صبح روز بعد، آقای شیخ حسن ابراهیمی به من تلفن زد و گفت که بالاخره آقای نوری، آقای منتظری را قانع کرد که نامه‌ای بنویسد و آن را به تهران برد. در نتیجه امام هم از پخش نامه عزل ایشان از صداوسیما صرف‌نظر کردند. ای‌ کاش این حادثه رخ نمی‌داد و گرفتار عوارض اسفناک آن نمی‌شدیم».