دردنامه ای برای این 3 گروه

روزگارشان قبلا هم چندان آش دهان سوزی نبود، کرونا که آمد اولین ضربه اش انگار بر پیکر آن ها فرود آمد. حالا آن قدر آن ها را زیاد می بینیم که گویی دیگر دیده نمی شوند. در این دردنامه می خواهیم درباره سه گروه بگوییم و درد و رنجشان را با هم مرور کنیم، شاید که از میان این نوشتارها و یادآوری ها گام های جدی تری برداشته شود، چه از سوی مسئولان و چه هر کدام از من و شما که حداقل وظیفه مان رعایت جانب انسانیت و نوع دوستی است. اما این دردنامه برای این 3 گروه است: 1- کودکان خیابانی 2- زباله گردها 3- زنان متکدی کودکان خیابانی این جا، آن جا، همه جا حالا دیگر آن ها را نمی توان ندید، همه جا هستند در کوچه ها و خیابان ها درحال تکدی گری یا کاری شبیه آن، سر گذرها یا پشت چراغ های قرمزبه بهانه نظافت شیشه خودروها به نوعی به همان تکدی گری مشغول اند. حالا دیگر مسئولان هم حرف و ایده جدیدی درباره آن ها ندارند. آمار و روایت امروز مسئولان بهزیستی، شهرداری و بعضا نمایندگان مجلس درباره آن ها همان آمار قدیمی است که 90درصد کودکان خیابانی مهاجران قانونی و غیرقانونی از کشورهای همسایه شرقی هستند. این آمار البته در برخی سال ها از 50 تا 90 درصد در حال تغییر بوده است اما به طور مشخص و حداقل از پنج سال گذشته تا امروز هرگاه موضوع این کودکان در صحبت مسئولان به میان می آید همین اعداد و ارقام تکراری مطرح می شود و دریغ از طرح و برنامه مشخصی که آثارش به طور عینی و دایمی در جامعه جاری و ساری شود. همواره وجود باندهای سودجو در پشت پرده حضور این کودکان در خیابان ها مطرح است اما ظاهرا آن ها آن قدر قدرت دارند که خودشان را بر پیکر جامعه تحمیل کنند. به هر روی این کودکان بی گناه و به معنای واقعی «مظلوم» که گاهی نیز اخباری هولناک از جنایت هایی که بر آن ها می رود، منتشر می شود، تنها سوژه هایی برای تماشا در خیابان ها نیستند. امروز بهزیستی و شهرداری ها برای عملکردشان در قبال این واقعیت اجتماعی چه پاسخی دارند؟ آیا سامان دهی این کودکان بی گناه با هر ملیتی که هستند، آن قدر امر ناممکن و پیچیده ای است که نمی توان برایش گامی برداشت؟ زباله گردها این روزها مظلوم تر از همیشه در این روزها غم انگیزترین تصاویر شهرها که هرنقطه اش جایی برای جولان ویروس است، آن جاست که زباله گردی را ببینیم که برای یافتن تکه های بازیافتی تا کمر در مخزن زباله فرو رفته است. زباله هایی که همه می دانیم حالا به دلیل شیوع بیماری و ملاحظات مردم، بیش از هر زمان دیگری به  منشأ جدی انتشار ویروس تبدیل شده است. اما این گروه که احتمالا بخشی از آن ها معتادان مواد مخدر هستند و چرخ خوراک و اعتیادشان از همین طریق می چرخد، انگار که مدت هاست به بخش فراموش شده جامعه تبدیل شده اند و کسی کاری به آن ها ندارد و آن ها هم گویی کاری با کسی ندارند. بهزیستی و شهرداری ها هم دلشان خوش است که با ایجاد چند گرمخانه به منظور شب خوابی زباله گردها و کارتن خواب ها برایشان کاری کرده اند. نمی خواهم در این باره داوری کنم اما اگر مسئولان نام این اقدام را «سامان دهی» گذاشته اند که وای بر آن ها و وای بر ما برای این مسئولان. همین روزهای قبل بود که خبر نزاع مرگبار دو زباله گرد بر سر یک تکه زباله بازیافتی که به قتل یکی از آن ها منجر می شود، در رسانه ها منتشر شد و نمی دانیم وقتی مسئولان مربوط این خبر را شنیدند آیا تنشان لرزید یا نه؟ قطعا آن زباله گرد که امروز نامش «قاتل» است، از زباله گردی به دنبال قتل نبوده بلکه برای یافتن یک لقمه نان و زنده ماندن روزگارش به این تباهی کشیده شده است. زنانی که باید مادری کنند اما... هنوز از چند روز قبل تصویر زنی دخترکش را پشت چراغ قرمز که تکدی گری می کردند، در ذهن دارم؛ دخترک هفت هشت ساله با ماسکی کثیف روی صورت که با حالتی نزار و خسته در پی مادرش از این سو به آن سو می رفت. من و هیچ کدام از خودروهای گذری نمی دانیم چه شرایطی آن ها را به این وضعیت کشانده است و نهایت قدمی که هر یک از ما می توانیم برداریم همین است که دست در جیب و مبلغی به آن ها کمک کنیم اما هیچ گاه این کمک های خرد، زندگی نابه سامان آن ها را سامان نخواهد داد. کیست که نداند این زنان آسیب دیده از ناملایمات  زندگی نیازمند شرایط توان یابی و بازآفرینی برای زندگی بهتر  توسط انجمن های مردم نهاد با حمایت بهزیستی هستند که باز نمی دانیم بهزیستی برای این بخش اکنون چه پاسخی دارد. حالا ما...   در وضعیت کنونی که تنگناهای معیشتی رو به افزایش است، شمار این طبقات آسیب پذیر نیز رو به فزونی نهاده و از سوی دیگر مسئولیت اجتماعی مردم را دوچندان کرده است. دراین که رفع آسیب ها و حمایت از این اقشار وظیفه  دستگاه ها و نهادهای رسمی  است شکی نیست اما این که من و شما بخواهیم به عنوان شهروندان، با این بهانه که سامان دهی این آسیب ها فقط و فقط وظیفه این بخش هاست، تنها  نظاره گر باشیم قطعا هیچ گاه مشکلی حل نخواهد شد که در هیچ جای دنیا نیز این گونه نیست. آری، قطعا دولت ها و سازمان های مددکار، مسئولیت سامان دهی و کنترل این شرایط را دارند اما ورود مردم و به ویژه حمایت های هدفمند آن ها  نقش موثری در کاستن از این  آسیب ها  دارد.شک نکنیم که این کودکان، این زباله گردها و این زنان نیز همچون ما و اعضای خانواده مان پر از آرزوهایی هستند که می توانیم بخشی از آن را محقق کنیم...