اخبار ویژه

ما اصلاح‌طلبان کاری جز «رقیب‌هراسی» بلد نیستیم
عضو شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان معتقد است این طیف جز رقیب‌هراسی و تکرار مکررات؛‌ کار دیگری بلد نیست و از عهده ارائه راهبرد و برنامه برنمی‌آید.
خبرگزاری ایلنا از عبدالکریم حسین‌زاده که در مجلس دهم عضو فراکسیون امید بود، پرسید: «اصلاح‌طلبان این روزها در شرایط مطلوبی به‌سر نمی‌برند، از یک‌سو چهره‌های شاخص این جریان در سال‌های گذشته بخش عظیمی از اعتبار اجتماعی خود را در انتخابات‌های مختلف هزینه کردند، انتخابات‌هایی که البته دستاورد مطلوبی به همراه نداشت و منجر به از دست رفتن سرمایه‌های اجتماعی این افراد شد. احزاب اصلاح‌طلب هم در امر یارگیری و کادرسازی و ساماندهی بدنه اجتماعی چندان موفق عمل نکردند. ظاهرا این دو عامل در کنار یکدیگر جریان اصلاح‌طلب را تا حدودی به بن‌بست کشانده ریشه‌ها و عوامل شرایط کنونی را در چه موضوعاتی می‌دانید؟».
وی در پاسخ گفت: از بین رفتن اعتبار و سرمایه اجتماعی برای یک جریان، امر ناگهانی نیست و به مرور زمان است.


معمولا اصلاح‌طلبان در مواجهه با این پرسش این‌گونه پاسخ می‌دهند که «قدرت نهادهای مقابل یا نهادهای انتصابی بسیار بالاست.» این بخشی از مسئله است که اتفاقا درست هم است، اما همه پاسخ را دربر نمی‌گیرد؛ معتقدم اصلاح‌طلبان برای عدم قبول مسئولیت همواره نیمی از حقیقت را گفته‌اند و بخش مهم دیگر که ناشی از مسئولیت یا عملکرد خودشان است را نادیده گرفته‎اند. این کار اگر فریب مردم نباشد، پوشاندن واقعیت یا نادیده گرفتن بخشی از واقعیت است.
وی با اشاره به تکراری بودن این شگرد اصلاح‌طلبان گفت: نقد مهم‌تر این است که اصلاح‌طلبان در استفاده از این تکنیک هم دقت نمی‌کنند؛ یعنی تئوریسین‌های این جریان هنوز در حال و هوای سال ۷۶ هستند و متوجه تغییر پاردایم‌ها و تحولات جامعه نشده‌اند. دهه هفتاد جریان خط امام که بعدها به نام اصلاح‌طلب مشهور شدند با ایده «رقیب‌هراسی» توانستند در حالی پیروز انتخابات شوند که این پیروزی اتفاقا برای خودشان بیش از هرکس دیگر غیرمنتظره بود.
این ایده یکبار استفاده شد و پاسخ هم داد. سال ۸۰ هم همین ایده پی گرفته شد و آقای حجاریان آن زمان ایده «فتح سنگر به سنگر» را مطرح کرد که باید سنگرهای در اختیار رقیب را یکی یکی فتح کنیم تا بتوانیم رفرم را انجام دهیم. یعنی سال ۸۰ دوباره همین ایده استفاده شد. شاید تا اینجا منطقی بود. عجیب آنکه همین ایده در انتخابات سال ۸۴ هم تکرار شد، در سال ۸۸ هم همین ایده مطرح شد، سال ۹۲ همین و سال ۹۶ هم همین کار را کردند. در انتخابات مجلس هفتم تا نهم اصلاح‌طلبان حضور نداشتند و لیستی از آنها منتشر نشد اما در مجلس دهم هم همان ایده سال ۷۶ تکرار شد.
جالب اینجاست که برای انتخابات ۱۴۰۰ باز هم همین حرف را می‌زنند. این رفتار یعنی اصلا شما متوجه تغییر پاردایم‌ها نیستید و یک خط را گرفته‌اید و چون یک‌بار با آن موفق شده‌اید، می‌خواهید همین‌طور یکنواخت آن را تکرار کنید. یعنی تا یک ایده را به ابتذال نکشند، ول‌کن ماجرا نیستند. اینجا یک نفر باید به تئوریسین‌های این جریان نهیب بزند که بس کنید.
حسین‌زاده در ادامه با متهم کردن اصلاح‌طلبان به وارونه نشان دادن حقایق گفت: بخشی از اصلاح‌طلبان به‌صورت جعلی، تبارسازی می‌کنند. حسین‌زاده با بیان این‌که اصلاح‌طلبان دچار تناقضات راهبردی و برنامه‌ای هستند، افزود: اصلاح‌طلبان تا صد سال دیگر هم اگر به این سوالات پاسخ ندهند و برای آن جوابی نداشته باشند، مجبورند مسیر تکراری خود را در یک دور باطل مدام ادامه دهند و هربار یک بز بلاگردان پیدا کنند و تقصیرات را به گردن آن بیندازند. این بز بلاگردان بیش از بیست سال است که همان ایده «رقیب‌هراسی» است.
در انتخابات ریاست‌جمهوری تصویری از کمپین آقای رئیسی در مصلی دست به دست می‌شد و این‌گونه می‌گفتند این عکس‌ها را ببینید، اگر رئیسی بیاید، بین زن‌ها و مردها دیوار کشیده می‌شود. آیا این همان موضوعی نبود که سال ۷۶ درباره آقای ناطق نوری می‌گفتند؟زیباکلام: چیزی جز ضعف و کهنگی از اصلاح‌طلبان باقی نمانده است
صادق زیباکلام می‌گوید اصلاح‌طلبان در بن‌بست و ناکامی افتاده‌اند و نمی‌توان چیزی جز ضعف عملکرد و تکراری شدن،  از آنها سراغ گرفت.
او در یادداشت روزنامه شرق نوشت: مدت‌هاست هرگاه که درباره اصلاح‌طلبان می‌نویسم، به جز انگشت گذاردن بر ضعف‌ها، متاسفانه مطلب دیگری ندارم. از آن بدتر اینکه، نوشتن درباره جریان اصلاحات بسان رانندگی در جاده یک طرفه شده که از آن طرف حرکتی نیست. جاده‌ای که آخر آن هم به نظر می‌رسد بن‌بست است. همه ضعف‌ها و ایرادات جریان اصلاحات یک‌طرف، چشم بستن آنان بر اصل بنیادین انتقاد از خود یک طرف دیگر. رفتار سیاسی سران اصلاحات به گونه‌ای است که گویا برایشان اساسا مفهومی به نام «انتقاد از خود» معنای چندانی ندارد و چقدر غم‌انگیز است جریان سیاسی‌ای که آیینه‌ای برای دیدن خود در دست نداشته باشد. از جمله ضعف‌های جریان اصلاحات غفلت آن از کادرسازی یا همان پوست‌اندازی بوده است. اصولگرایان، صرف نظر از اعتدالیون یا رادیکال‌هایشان، دست‌کم‌ توانسته‌اند تعدادی چهره جوان وارد سپهر سیاسی خودشان کنند. می‌توان بسیاری از نمایندگان مجلس یازدهم یا کادر شهرداری تهران یا دولت احمدی نژاد را از نسل‌های دوم و سوم اصولگرایان دانست.
اما واقعیت تلخ آن است که اصلاح‌طلبان حتی در حد تغییر جلد هم نتوانسته‌اند گامی بردارند. چهره‌ها و شخصیت‌های اصلی آنان، همان چهره‌ها و شخصیت‌های دو دهه پیش هستند. همان چهره‌هایی که دو دهه قبل در جریان اصلاحات ظاهر شدند؛ درحالی که در دو دهه گذشته، نسل جدیدی در کشور ظهور کرده است.
جالب است که اصولگرایان یا دست‌کم برخی از آنان این نکته یا خطر را به فراست دریافته‌اند و جدای از ورود چهره‌های تازه، یکی، دو سالی هم می‌شود که ادبیات سیاسی‌شان سرشار از مفاهیمی مانند «جوانگرایی»، «مدیریت جهادی»، «مبارزه با فساد»، «نئواصولگرایی» و امثال این شده است.
اصلاح‌طلبان حتی در حد و اندازه ظاهری هم نتوانسته‌اند تغییر و تحولی در ادبیات و گفتمان سیاسی‌شان ایجاد کنند. نه در تغییر چهره‌ها و نه در فرآیند نوسازی گفتمان سیاسی، آنان نتوانسته‌اند دست‌کم به اندازه اصولگرایان خودی نشان دهند.
ضرورت پوست‌اندازی اصلاح‌طلبان نه یک مانور تبلیغاتی است و نه یک ژست سیاسی بلکه تنها شانس بقای سیاسی‌شان است. آنان در قبال عملکرد «فراکسیون امید» در مجلس دهم سکوت کردند. در قبال عملکرد دولت دوم آقای روحانی با وجود نقششان در ترغیب مردم به شرکت در انتخابات اردیبهشت ۹۶ همچنان به سکوتشان ادامه دادند.تاجرنیا: دولت روحانی با عدم انسجام و ناهماهنگی مواجه است
عضو فراکسیون مشارکت در مجلس ششم در آخرین سال دولت روحانی می‌گوید در دولت شاهد عدم انسجام هستیم و به دولت منسجم و کارآمد نیاز داریم. در حالی که رضا خاتمی دبیر کل حزب منحله مشارکت سال 96 گفته بود ما تضمین وعده‌های روحانی هستیم، علی تاجرنیا دیگر عضو همین حزب، در روزنامه اعتماد نوشت:  از آنجا كه شكل‌گيري دولت از رأس تا حلقه اصلي با جريان سياسي مشخصي نبوده، باعث نوعي ازهم‌گسيختگي و عدم ‌انسجام كامل درون دولت شده است. وی افزود: طي ۸ سال گذشته خصوصا در دوره دوم شاهد حضور چهره‌هاي غيرآشنا و غيرسياسي و در عين حال با توان كم اجرايي در دولت بوديم كه بنا به مصلحت‌سنجي‌هايي در برخي مناصب حضور يافته‌اند. در فضايي كه نيروهاي سياسي شفاف نمي‌توانند رشد پيدا كنند، معمولا چهره‌هايي بر سر كار مي‌آيند كه از سابقه مشخص و كاركرد شفافي برخوردار نيستند. همين امر باعث شد در دولت دوم روحاني عدم انسجامي را شاهد باشيم كه درنهايت باعث كناره‌گيري برخي وزرا و جا‌به‌جايي‌ها شد يا به انتخاب وزيري يا عضوي از كابينه‌ انجاميد كه همكارانش به او تحميل مي‌شدند يا فاقد كارآيي لازم بود.
مجموعه این موارد نشان می‌دهد که ما نیازمند دولت منسجم و کارآمدیم.
تاجرنیا همچنین چالش دیگر دولت را چالش بی‌اعتمادی مردم توصیف کرد.
سخنان فرافکنانه تاجرنیا در حالی است که اصلاح‌طلبان بارها با افتخار، دولت را رحم اجاره‌ای و روحانی را نامزد اجاره‌ای خود خوانده‌اند.سیاست فشار حداکثری بر ایران موجب زنجیره‌ای از ناکامی‌ها برای آمریکا شد
عضو مرکز اولویت‌های دفاعی آمریکا معتقد است با امضای سند همکاری ایران و چین، شکست کمپین تحریم و فشار حداکثری بر ایران علنی می‌شود.
دانیل دیویس در پایگاه خبری بیزنس اینسایدر نوشت: خبر همکاری‌های اقتصادی و امنیتی ایران و چین، مجدداً عواقب امتناع آمریکا از قبول بیهودگی کمپین فشار حداکثری بر ایران را نشان می‌دهد.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا به نیویورک تایمز گفته «آمریکا به تحمیل هزینه علیه شرکت‌های چینیِ کمک‌کننده به ایران ادامه خواهد داد.» اما این کار با چه هدفی انجام خواهد شد؟ سال‌هاست شاهدیم که فشار حداکثری نه تنها نتوانسته از مهار ایران پیشگیری کند بلکه آن را به حکومتی خشمگین و آزاردهنده‌تر تبدیل کرده است.
هزینه راهبرد شکست خورده‌ آمریکا تا جایی گسترش یافته که نه تنها از تحقق اهداف اولیه بازمانده بلکه پیوند‌های بین دشمنانمان را به بهای قربانی شدن منافع ما تقویت کرده است. فعالیت دیپلماتیک واشنگتن باید شرایطی را ایجاد کند که به نفع ما باشد. هدف از تعامل با هر قدرت خارجی - دوست یا دشمن - تقویت شرایطی است که آمریکا را امن‌تر، امکان ستیز را کمتر و فرصت‌های افزایش شکوفایی برای شهروندان ما را بیشتر می‌کنند. با توجه به این استاندارد، سیاست خارجی آمریکا سال‌هاست که شکستی رسواکننده به شمار می‌رود. زمان آن فرا رسیده است که به این زنجیره‌ ناکامی‌ها پایان بدهیم.
گام نخست در این مسیر، این است که بپذیریم میان «دستاوردهایی که ما ترجیح می‌دهیم به آنها برسیم» و «منافع واقعی ما که رسیدن به آنها دشوار است» تفاوت وجود دارد. ما ترجیح می‌دهیم که تهران برنامه‌ هسته‌ای و موشکی و پشتیبانی از تروریسم را رها کند، چین برای حل مساله تایوان از زور استفاده نکند و یا کره‌شمالی پیش از برداشته شدن تحریم‌ها کاملا هسته‌ای‌زدایی شود. اما منافع ملی حیاتی، مساله‌ای کاملا متفاوت است.
آمریکایی‌ها سختگیری را دوست دارند. ما دوست داریم پیروز شویم. اینها ویژگی‌هایی است که اغلب در عرصه بین‌المللی به نفع ما عمل کرده. اما «سختگیری» نه یک راهبرد بلکه فقط یک تاکتیک است. پس از حملات 11 سپتامبر اتکای شدید ما به قدرت نظامی باعث شد که «سختگیری» برایمان سال‌ها به حالتی پیش‌فرض تبدیل شود. هر مقیاس بی‌طرفی نشان می‌دهد که این وابستگی، آشکارا امنیت و منافع ما را در جهان تضعیف
کرده است.
روابط ما با چین، ایران و روسیه در پایین‌ترین سطح پساجنگ سرد قرار دارد. کره شمالی همچنان بن‌بستی حل نشده باقی مانده است. شرایط هر جنگ و مناقشه نظامی که پس از 11 سپتامبر وارد آن شده‌ایم بدون هیچ راه حلی بدتر شده است. امروزه تعداد گروه‌های تروریست فعال در افغانستان بسیار بیشتر از سال 2001 است. بی‌تردید، سیاست خارجیِ «نخست ارتش (و گاهی فقط ارتش)» در 20 سال گذشته امنیت و منافع اقتصادی‌مان را تضعیف کرده است.  لازم است به تکرار اشتباهات پایان دهیم و استفاده از ابزارهای قدرتمند و مفید کشورداری را شروع کنیم.لااقل مدیران همسو با خود را تحمل کنید!
آقای روحانی اگر تحمل منتقدان را در جلسات رسمی ندارد لااقل مدیران همسو با دولت را تحمل کند.
سایت الف با اشاره به ممنوعیت دعوت حناچی شهردار تهران به جلسات دولت نوشت: شهردار تهران مدتی است به جلسات هیئت دولت دعوت نمی‌شود. ظاهرا این عدم دعوت به ماجرای ساختمان نهاد ریاست‌جمهوری در جماران مربوط می‌شود. مدتی پیش در رسانه‌ها خبر تخلف در ساخت یک بنا توسط نهاد ریاست‌جمهوری در جماران منتشر شد.
در پی انتشار این خبر ماموران شهرداری حسب وظیفه قانونی در محل حاضر شده و اقدام به تخریب اضافه بنای غیرقانونی کردند. ظاهرا و بنا بر آنچه از مسئولین در این زمینه نقل شده است پس از این اتفاق، دیگر شهردار تهران به جلسات هیئت دولت دعوت نمی‌شود.
پیروز حناچی شهردار تهران اخیراً در نشست خبری درباره این موضوع گفت: «به نظرم رابطه دولت و شهرداری دوطرفه است و شخصیت بنده به گونه‌ای است که ادبیات تند و طلبکارانه را  نمی‌پسندم و معتقدم با تلاش، ممارست و پیگیری می‌توان مشکلات را حل کرد.»
روحانی به‌دلیل اجرای قانون، شهردار تهران را تنبیه کرده و به جلسات هیئت دولت دعوت نمی‌کند، اما این رفتار رئیس‌جمهور مسبوق به سابقه است.
مدتی پیش حسن رحیم‌پور ازغدی و عزت‌الله ضرغامی به ‌دلیل انتقاد از روحانی، به جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی دعوت نمی‌شدند که البته ضرغامی بعد از چند وقت، دوباره دعوت شد اما ازغدی مدت‌هاست به جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی دعوت نمی‌شود.
رئیس‌جمهور از منظر قانونی حق دارد شهردار تهران را به جلسات هیئت دولت دعوت نکند اما درباره ازغدی، دبیرخانه شورا حتما مرتکب خلاف قانون شده است. چرا که اعضای حقیقی شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب رهبری هستند و دبیرخانه صرفا بر تنظیم جلسات متمرکز است و موظف است برای جلسات این شورا همه اعضا را دعوت کند.
 اما فراتر از بحث قانونی، از منظر سیاسی نیز، رفتار رئیس‌جمهور درست به نظر نمی‌رسد. اولا؛ شهرداری تهران به وظیفه قانونی خود درباره ملک جماران عمل کرده و نمی‌توان شهرداری را بابت انجام وظیفه قانونی توبیخ کرد. ثانیا؛ رفتار رئیس‌جمهور نباید تداعی‌کننده این مسئله باشد که او با هرکسی که نظر متفاوتی دارد، برخورد می‌کند.
کنارهم گذاشتن برخورد وی با ضرغامی، ازغدی و شهردار تهران گویای این مسئله است که جناب روحانی، تحمل کمی در برابر نظر مخالف دارد حال آنکه رئیس‌جمهور باید بیشترین سعه صدر را در جلسات مختلف داشته باشد.
صدالبته که اگر بنا باشد رئیس‌جمهور مطابق قانون رفتار کند باید از شهردار تهران بابت اجرای درست قانون و تبعیض قائل ‌نشدن میان مردم و نهاد ریاست‌جمهوری تقدیر کند. اما ما به همین میزان که دوباره شهردار تهران را به جلسات هیئت دولت دعوت کند راضی هستیم.