ريشه‌هاي واقعه كربلا (4)

اين سوال مطرح است كه واقعه كربلا آيا يك انفجار بدون هدف بود يا يك تصميم آگاهانه و هوشيارانه؟ گاهي انسان در اثر فشارهاي روحي به حد انفجار مي‌رسد و اقدامي حساب نشده انجام مي‌دهد، براي آنكه از فشارها رهايي يابد. با خود مي‌گويد هرچه بادا باد، و احيانا خود و ياران و خانواده‌اش را به كشتن مي‌دهد. 
آيا اقدام امام‌حسين عليه‌السلام چنين چيزي بود يا كاملا با محاسبه و يك تصميم حساب شده بود؟ ما مدعي هستيم كه يك تصميم آگاهانه و هوشيارانه بود. در اين صورت آيا يك قيام مقدس بود يا يك دفاع شرافتمندانه مقدس؟ به عبارت ديگر آيا هجوم بود يا دفاع؟ اگر يك قيام مقدس بود آيا مبناي آن صرفا دعوت مردم كوفه بود؟
براي پاسخ به اين سوالات مي‌گوييم عوامل مختلف در واقعه كربلا دخالت داشته است: 
1- عامل درخواست بيعت كه يزيد پس از رسيدن به خلافت از شخصيت‌هاي موثر آن روز و در رأس آنها امام حسين(ع) درخواست بيعت كرد. به حاكم مدينه نوشت «از حسين به نحو شديدي بيعت بگير و رخصتي در آن نيست.» وظيفه امام در اينجا صرفا امتناع بوده است. بعد از آن بود كه امام حسين(ع) از مدينه عازم مكه شد. 
2- عامل دعوت مردم كوفه كه نامه‌هاي زيادي و به قولي هجده هزار نامه دعوت از سوي مردم كوفه به امام رسيد و قاصد امام نيز آنها را تأييد كرد. وظيفه امام در اينجا پاسخ مثبت بوده است براي آنكه به آيندگان و تاريخ پاسخ داده باشد تا نگويند حسين(ع) يك فرصت طلايي را از دست داد. به عبارت ديگر براي آنكه اتمام حجت كرده باشد كه من كوتاهي نكردم، همچنان كه علي عليه‌السلام پس از روي آوردن مردم به او براي حكومت، بعد از قتل عثمان، به‌رغم بي‌ميلي خود و اينكه فرمود «بهتر است مرا رها كنيد، فضا تيره و تار است» اين دعوت را پذيرفت تا پاسخ تاريخ را داده باشد. 
3- عامل امر به معروف و نهي از منكر. در اينجا امام حسين (ع) مهاجم و قيام‌كننده است. زبان حال امام اين است كه اگر عامل درخواست بيعت و عامل دعوت مردم كوفه هم نبود من قيام مي‌كردم چون وضع دنياي اسلام به جايي رسيده است كه اسلام جز با قيام من و ريخته شدن خون من و اصحاب من و اسارت اهل بيتم زنده نمي‌شود و باقي نمي‌ماند. خلافت اسلامي تبديل به سلطنت موروثي شده است و از سوي ديگر خليفه مسلمين و آنكه در جاي پيامبر(ص) نشسته است فاسدترين انسان‌هاست. لذا امام‌حسين(ع) قيام مي‌كند. 


امام حسين عليه‌السلام 10 سال نيز در دوره معاويه امامت كرده است ولي قيام نكرد چون شرايط ديگري حاكم بود، معاويه ظاهر اسلام را حفظ مي‌كرد و حكومت موروثي نشده بود و در آن شرايط قيام امام اثر لازم را نداشت. 
امام حسين(ع) در همان مدينه و قبل از حركت به سوي مكه هدف خود را بيان مي‌كند: «انّي لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً. انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي و اسير بسيره جدي و ابي.» 
من به خاطر قدرت‌طلبي و زياده‌خواهي و براي فساد و ظلم قيام نكرده‌ام. براي اصلاح در امت جدم و عمل به سيره جد و پدرم قيام كرده‌ام. در اينجا استاد مطهري به نكته ظريفي اشاره مي‌كنند. مي‌گويند جمله «اسير بسيره جدي و ابي» اشاره است به داستان تعيين خليفه از طرف خليفه دوم كه عمر شوراي شش نفره براي اين كار تعيين كرده بود و تصميم بستگي به نظر عبدالرحمن بن عوف پيدا كرد. او رفت نزد علي عليه‌السلام و گفت: آيا حاضري به سيره پيامبر و سيره شيخين عمل كني؟ حضرت فرمود: به كتاب خدا و سيره رسول خدا و سيره خودم عمل مي‌كنم. سپس عبدالرحمن نزد عثمان رفت و همين سوال را كرد و عثمان پذيرفت و خليفه شد. امام حسين(ع) نيز در اينجا مي‌خواهد بگويد من به سيره پيامبر و سيره پدرم عمل مي‌كنم. 
اما امام حسين(ع) به نتيجه كار خود و هدر نرفتن خونش معتقد بود، به دلايلي از جمله: 
1- در روز عاشورا خطاب به اهل بيت خود فرمود: براي بلا آماده شويد و بدانيد كه خداوند حافظ و نجات‌دهنده شما از شر دشمنان است و دشمنان شما را با انواع بلاها عذاب خواهند كرد. 
2- به عمر سعد فرمود: به خدا مُلك ري نصيب تو نخواهد شد، مي‌بينم كه كودكان كوفه به سرت سنگ مي‌پراكنند آن طور كه به درخت ميوه سنگ مي‌زنند. 
پس واقعه كربلا يك قيام مقدس بر مبناي امر به معروف و نهي از منكر بوده است و كساني كه مي‌گويند عامل اصلي در اين واقعه دعوت مردم كوفه بوده است در خطا هستند. 
اگر عامل اصلي دعوت مردم كوفه بوده امام بايد پس از عقب‌نشيني مردم كوفه قصد رفتن به مدينه يا جاي ديگر مي‌كرد ولي چنين نكرد بلكه شعارهاي امام تندتر شد. خطبه‌هاي داغش را پس از برخورد با حرّ و اطلاع از وضع كوفه ايراد كرد. بعد از اطلاع از شهادت مسلم يا قيس بن مسهّر تازه اين آيه را مي‌خواند: «من‌المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا‌الله عليه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر.»برخي معتقدند عامل اصلي اقدام امام حسين(ع) دعوت مردم كوفه بود و به همين دليل به سوي مكه و كوفه حركت كرد و وقتي مردم كوفه عقب‌نشيني كردند امام قصد بازگشت داشت اما سپاه حر مانع شد و امام به خاطر حفظ عزت خود مجبور به جنگ شد. از جمله مرحوم آيت‌الله صالحي نجف‌آبادي در كتاب «شهيد جاويد» بر اين نظر تأكيد دارد. اين نظريه ارزش قيام امام حسين(ع) را پايين مي‌آورد و امام را يك فرد مجبور به مقاومت معرفي مي‌كند كه چون راهي به بازگشت نداشت جنگيد؛ كاري كه افراد عادي نيز انجام مي‌دهند. جالب است كه شبكه 4 صداوسيما طي دو برنامه در شب‌هاي اخير اين نظريه را مطرح كرد و در نهايت نتيجه گرفت كه اين نظريه و نظريات مخالفان همه درست است، چون هركدام از يك زاويه نگاه كرده‌اند! در حالي كه برخي از اين نظريات با هم در تضاد قرار دارند و نمي‌توان گفت هردو درست است. استاد شهيد مطهري نظريه كتاب «شهيد جاويد» را رد كرده‌اند و قيام امام حسين(ع) را قيام امر به معروف و نهي از منكر دانسته‌اند و عامل دعوت مردم كوفه را يك عامل فرعي معرفي كرده‌اند.
طبق آنچه كه بيان شد امام حسين عليه السلام از ابتدا محاسبه كرده و انديشيده بود كه با شرايط موجود يعني پديد آمدن سلطنت موروثي و شخصيت خاص يزيد اثري از اسلام باقي نخواهد ماند و بايد براساس امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد و عوامل امتناع از بيعت و پذيرش دعوت مردم كوفه عوامل در درجه دوم بوده‌اند و اگر اين دو عامل هم نبودند باز امام حسين(ع) قيام مي‌كرد. 
براي ما نيز امروز بايد هدف، حفظ اسلام باشد و متناسب با شرايط از وسيله مناسب استفاده كنيم، گاهي با جنگ و گاهي با صلح و تدبير.