درس و ترس و تصمیم کبری!

امید مافی‪-‬ بچه‌ها شوخی شوخی به مدرسه می‌روند و زبانمان لال جدی جدی کرونا می‌گیرند تا نیمکت‌های قرمز مدرسه زنگ‌ها را به صدا درآورده و دلواپسی را برای والدین به همراه بیاورند. اینجا در این مرز پرگهر همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید.اینجا رئیس جمهور غیرحضوری زنگ حضور میلیون‌ها دانش‌آموز را به صدا درمی آورد و کسی پاسخ نمی‌دهد برای کودکان قد و نیم قد این سرزمین فاصله اجتماعی را چگونه باید تعریف کرد و ماسک را با کدام جاذبه بر صورتهایشان نشاند.
اینجا شبکه شاد کمی تا قسمتی ناشاد می‌شود،وقتی بچه‌های ما از حداقل امکانات محرومند و برای شستن دست هایشان آب سالم ندارند و هرشب خواب تبلت و لپ تاپ می‌بینند.
... زندگی اما ادامه دارد وقتی ترس جای درس را می‌گیرد و تصمیم کبرای حضرات روزگار پدر و مادرانی که دردانه‌های خود را به دست تقدیر محتوم می‌سپارند را خاکستری می‌کند.
همه چیز در هاله‌ای از ابهام است و مسئولان همچنان حرف‌های زیبا و مشعشع می‌زنند و جعبه رنگی ادای فرشته نجات را در می‌آورد.


کاش یک نفر بپرسد وقتی ویروس از رگ گردن به بچه‌های ما نزدیک‌تر است و وقتی مرگ در این حوالی هروله می‌کند چگونه باید به چهار عمل اصلی ریاضی دل خوش کرد و برای لگاریتمِ اعداد چاره‌ای اندیشید. اینجا اما همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید. حالا تو بگو زمان گذشته،
رنگ کتاب‌های زیرخاکی پریده و چوپان دروغگو به تاریخ پیوسته است؟!