بازی سوزن با سلامت

درد فرو شدن سوزن را بدون بی حسی به جان می خرند تا طرحی نو روی قسمتی از بدن شان بیندازند و به قول خودشان، مدتی با دیدن نقش و نگارشان و نشان دادن آن به دیگران ذوق کنند و مثلاً انرژی مثبت بگیرند! این جا پوست ها گویا به بوم نقاشی تبدیل شده اند و جای قلم موهای نرم را سوزن های مختلف گرفته و به جای رنگ های نقاشی، رنگ های غیرمجازی به کار می رود که ممکن است سلامت فردی را که خالکوبی می کند، به خطر بیندازد؛ انگار شاهد نقاشی با خون و رنگ و بازی  سوزن با سلامت هستیم.پشت بوم نقاشی، فردی قرار گرفته است که او را خالق خالکوبی های منحصر به فرد می دانند. با خونسردی دستگاه تتو را روشن می کند و با دقت هر چه تمام تر سوزن را بر خطوطی که روی پوست مشتری طراحی کرده است، می زند. اتاق تاریک و فقط در قسمتی از آن چراغ پایه بلندی، روی میز کار نور پاشیده است تا فضا بیشتر رمانتیک شود، صدای موزیک فضا را که در اصل زیرزمین یک واحد مسکونی در بجنورد است، پر کرده است. جوانی حدود 20 ساله که سگ کوچک سفیدی را نوازش می کند، روی یکی از مبل ها نشسته و از روی گوشی اش طرح را پیدا کرده است و با هیجان آن را به میزبان نشان می دهد، او هم با تکان دادن سرش، طرح را تایید می کند و خالکوبی روی بدن مشتری را ادامه می دهد.  
خالکوبی کنم مادرم مرا به خانه راه نمی دهد!
زنگ به صدا در می آید و میزبان که خانمی جوان است با دیدن تصویر سه  مشتری اجازه ورود می دهد. یک زن جوان و دو دختر کم سن و سال وارد می شوند، همان ابتدا، کاتالوگ هایی را که روی میز جلوی در قرار دارد، ورق می زنند بعد به عکس های تتویی که روی یکی از دیوارها نصب و نورپردازی شده است، نگاه و با یکدیگر پچ پچ می کنند.آن قدر محو تماشای دنیای دوستداران خالکوبی شده ام که زمان از دستم در رفته است، یکی نوبت می گیرد که هفته دیگر بیاید تا با خالکوبی جدید به مسافرت برود، آن دیگری می خواهد خالکوبی قدیمی اش را هر طوری که شده محو کند و طرح دیگری بزند. کوچک ترین شان یواشکی می گوید: عکس یک گل رز را خیلی خیلی کوچک روی بازویم کار کنید، نمی خواهم خانواده ام متوجه شوند، یک مدت لباس آستین بلند می پوشم تا آرام آرام موضوع را بگویم چون مادرم گفته اگر خالکوبی کنم، به خانه راهم نمی دهد اما من عاشق خالکوبی هستم.برق چشمانش را در تاریکی می توانم ببینم، البته استرس و ترس از انجام این کار هم در رفتارش مشخص است.نمی دانم چه مدتی گذشته که کار مشتری به پایان رسیده است، جلوی آینه می ایستد، حالا نوبت روشن شدن چراغ های سالن است تا بقیه هم هنر دست استادکار را ببینند. زنی لاغر اندام و بلند قد، خالکوبی اش را که بسیار پرکار است و البته طرحش به دلیل تورم و قرمزی پوست، خیلی واضح نیست ورانداز می کند و لبخند رضایت بخشی را به میزبان تحویل می دهد.میزبان از این طرح عکس می گیرد و بلافاصله آن را در صفحه اینستاگرام خود به اشتراک می گذارد و زیر آن می نویسد: «جدیدترین طرح تتو برای مشتری قدیمی و عزیزمون؛ با ما به روز باشید و در صورت تمایل برای تعیین وقت قبلی تماس بگیرید.» در روشنایی اتاق باندهای آغشته به خون را می بینم که روی میز کار خودنمایی می کند، بانوی تتوکار بدون رعایت کردن بهداشت، آن هم در این ایام کرونایی آن ها را راهی سطل زباله می کند و بعد از یادداشت کردن اولین قسط مشتری، یکی از دخترها را فرا می خواند تا طرح خالکوبی او را ببیند و کار را شروع کند. دوباره اتاق تاریک می‌شود، سوزن به بازوی دخترک فرو می رود، او ابتدا از سوزش پوست و ترسش گلایه می کند اما کم کم روی صندلی آرام می گیرد تا خالکوبی به نحو احسن و بدون خط خوردگی انجام شود. مشروح گزارش را در سایت khorasannews.com بخوانید.