عادی‌سازی بی‌ریشه در میان ملل منطقه

سه شنبه مراسم امضای توافقنامه عادی‌سازی روابط اسرائیل با امارات و بحرین در کاخ سفید با حضور دونالد ترامپ، رئیس دولت امریکا برگزار شد. در این مراسم، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و وزیران خارجه بحرین و امارات، اسناد توافقنامه‌ها را امضا کردند. بر اساس این توافق، امارات و بحرین، اسرائیل را به رسمیت می‌شناسند و با رژیم اشغالگر قدس، روابط کامل دیپلماتیک از جمله افتتاح سفارتخانه و تبادل سفیر خواهند داشت.
امارات و بحرین سرانجام با علنی کردن روابط پنهانی سال‌های طولانی با اشغالگران قدس از نیت شوم خود برای همراهی با امریکا و رژیم صهیونیستی برای حذف مسئله فلسطین پرده برداشتند و این آغازی دومینوگونه است بر عادی‌سازی روابط کشور‌های مرتجع عربی با رژیم صهیونیستی. پس از صدور بیانیه عادی‌سازی روابط میان امارات و بحرین با اسرائیل، کشورها، سازمان‌های بین‌المللی و افراد صاحب‌نظر در این باره دیدگاه‌های خود را بیان کردند، اما ورای این اظهارنظرها، آورده این توافق برای طرفین مذاکره چیست و در نهایت پیروز اصلی کیست؟
بدون در نظر گرفتن نوع نگاه حامیان و منتقدان سیاسی به این توافقنامه و تنها با توجه به معاهدات گذشته میان رژیم صهیونیستی و اعراب فقط یک نتیجه به دست می‌آید و آن این است که اسرائیل بیشترین سود را در این میان از آن خود کرده است.
تل‌آویو و به‌خصوص نتانیاهو با این توافق پیروزی بزرگی به دست آورده‌اند. از یک‌سو نتانیاهو تنها با تعلیق تهدید‌ها مبنی بر الحاق کرانه باختری در ازای عادی‌سازی کامل روابط با امارات و بحرین برای خود فرصتی ایجاد کرد تا شاید محبوبیتش را که در پی عملکرد بسیار بد در مواجهه با بیماری کرونا و همچنین پرونده‌های فساد از دست داده بود کمی بازسازی کند. از سوی دیگر امریکا که با صرف میلیارد‌ها دلار نتوانسته بود به اهدافش در تحقق خاورمیانه جدید برسد شاید با این توافق توانسته باشد به بازتولید رؤیای خاورمیانه بزرگ با محوریت اسرائیل دست پیدا کند. اما برای کشور‌های عربی امارات و بحرین دستاورد‌های این توافق چیست؟


ترس کشور‌های عربی از امریکا پایانی ندارد، زیرا این حکومت‌ها برآمده از نظر و اراده کشور‌های استعمارگر انگلیس و فرانسه هستند و از پشتوانه مردمی برخوردار نیستند و حیات و ممات حکمرانی خود را در تحت سلطه بودن یک کشور بزرگ‌تر و برتر از خود می‌دانند تا پشتوانه‌های مردمی و ملی. از همین روست که با اندک اشاره و اخم امریکا پایه‌های حکومت خود را متزلزل می‌بینند و برای عقب افتادن زوال خود، اوامر ایالات متحده را بدون، چون وچرا انجام می‌دهند.
بحرین به‌عنوان برادر کوچک‌تر اتحادیه عرب برای فائق آمدن بر کوچک‌ترین مشکلات خود همیشه دست به دامان عربستان به‌عنوان برادر بزرگ خود می‌شود. این توافق نیز بیشتر از آنکه برای بحرین دستاوردی داشته باشد تنها به آماده کردن افکار عمومی مردم کشور‌های عربی برای پذیرش عادی‌سازی روابط ریاض و تل‌آویو کمک می‌کند.
اما امارات که همواره در تلاش بود جایگاه خود را در میان کشور‌های عربی حوزه جنوبی خلیج‌فارس ارتقا ببخشد و در مواردی خود را همشانه و هم‌شأن عربستان نماید، شاید در آغاز راه باشد. مداخله این کشور در بحران یمن را می‌توان ناشی از همین نوع نگاه دانست. اما پیامد این توافق جز نفرت و تنزل جایگاه حاکمان شیخ‌نشین امارات در میان ملت‌های عربی نتیجه‌ای نخواهد داشت، زیرا رژیم‌های عربی همواره خود را مدافع آرمان فلسطین نشان می‌دادند، اما در نهان با دشمن صهیونیستی روابطی را تعریف کرده بودند و حالا که نفاق آن‌ها آشکار شده، این موضوع موجب خشم ملت‌های مسلمان منطقه خواهد شد که می‌تواند شرایط امنیتی را در این کشور‌ها با چالش‌های جدی روبه‌رو کند.
از سوی دیگر صهیونیست‌ها نشان داده‌اند وقتی در کشور‌ی حضور می‌یابند، آن کشور را به‌عنوان پایگاهی برای طرح‌های امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و تروریستی خود در نظر می‌گیرند. حضور رژیم صهیونیستی و امریکا در منطقه غرب آسیا پس از سال ۲۰۰۰ میلادی چیزی جز غارت منابع انرژی و تخریب زیرساخت‌های مادی و معنوی مردم این منطقه نداشته است. حضور امریکا در افغانستان، عراق و سوریه مؤید این مطلب است.
این توافق شاید در کوتاه‌مدت خاطر حاکمان عربی را از ادامه و استمرار حکمرانی آسوده کرده باشد. اما آنچه که در سال‌های گذشته از آن به اشتباه بهار عربی یاد کردند، ولی در واقع بیداری ملت‌های مسلمان منطقه در بازگشت به اصول فراموش‌شده دین مبین اسلام و ایستادگی در برابر ستم و ظلم حاکمان خواهد بوده است، نشان می‌دهد که مسیر دولت‌های عربی با ملل خود یکسان نیست و این حاکمان درنهایت باید پاسخگوی افکار عمومی خود باشند.