برادران برانداز و نقش آنها در کودتاي ۲۸ مرداد

گفت‌و‌گو با شهريار خواجيان‌ برادران برانداز و نقش آنها در کودتاي 28 مرداد جان فاستر دالس و آلن دالس از مشهورترین و ستیزه‌جوترین شخصیت‌های جنگ سردند. آنها دو برادر بی‌همتای قدرتمند آمریكایی بودند كه جریان‌های بسیاری به راه انداختند که جهان امروز را شکل داده‌ است. درک اینکه آنها که بودند و چه کردند، کلید کشف ریشه‌های ناپیدای آشوب‌های بزرگ در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین است. جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه و آلن دالس، رئیس سازمان سیا در زمان ریاست‌جمهوری آیزنهاور بودند. جان فاستر، به نوشته یك زندگی‌نامه‌نویس، «وزیر خارجه‌ای قدرتمند و سرسخت بود كه هیچ دولتی كه در آن زمان جزء جهانی بود كه با حرارت «جهان آزاد» خوانده می‌شد، جرئت نمی‌كرد تصمیم بین‌المللی مهمی را بدون تأیید و موافقت وی بگیرد». زندگی‌نامه‌نویس دیگری برادر وی، آلن را «بهترین مأمور اطلاعاتی كه تاكنون وجود داشته است» خواند. در سال ۱۹۵۳ با ریاست آلن دالس در سازمان سیا و برادرش در وزارت امور خارجه، رؤیاهای مداخله‌گران ‌توانست به ثمر بنشیند. آنها فهرستی تهیه کردند و آن را «شش هیولا» نامیدند که به عقیده‌شان باید سرنگون می‌شدند: محمد مصدق در ایران، ژاکوبو آربنز در گواتمالا، هوشی‌مینه در ویتنام، احمد سوکارنو در اندونزی، پاتریس لومومبا در کنگو و فیدل کاسترو در کوبا.
استیون کینزر در كتاب «برادران: جان فاستر دالس، آلن دالس و جنگ جهانی پنهان آنها» كه به‌تازگی به قلم شهریار خواجیان و به همت انتشارات اختران به فارسی ترجمه و منتشر شده، سرگذشت بسیار جالبی به دست می‌دهد از برادران دالس که بیش از چهار دهه از شخصیت‌های محوری سیاست خارجی و فعالیت‌های اطلاعاتی آمریکا بودند. او تلاش این دو برادر را برای تغییر رژیم در این شش كشور با جزئیاتی مهیج شرح می‌دهد. كینزر، روزنامه‌نگار و نویسنده كتاب‌هایی مانند «همه مردان شاه»، «براندازی»، و «میوه تلخ» (درباره مداخلات خارجی آمریكا) و مدرس میهمان در انستیتوی مطالعات بین‌المللی واتسون در دانشگاه براون در رشته روابط بین‌الملل است. به گفته كینزر نوشتن کتابی درباره برادران دالس تا زمان حیات آنها ممكن نبود و فقط دیر زمانی پس از مرگ آنها بود که پیامدهای کامل اعمالشان آشکار شد. او سرگذشت این دو برادر را پر از درس‌هایی برای امروز می‌داند: از استثنائی‌پنداری آمریکاییان می‌گوید، دیدگاهی که بر آن است که ایالات متحده ذاتا اخلاقی‌تر و آینده‌نگرتر از دیگر کشورهاست و ممکن است به‌گونه‌ای رفتار کند که دیگران نمی‌کنند. این داستان همچنین به این باور می‌پردازد که ایالات متحده به‌دلیل قدرت زیاد خود نه فقط می‌تواند دولت‌ها را سرنگون کند، بلکه همچنین می‌تواند مسیر تاریخ را نیز هدایت کند. برادران دالس به این باورهای پذیرفته‌شده دو فقره دیگر را نیز افزودند که در سال‌های متمادی در درونشان پرورده شده بود. یکی مسیحیت تبشیری بود که به مؤمنان می‌گوید آنها حقایق ابدی را می‌دانند و وظیفه دارند دورماندگان از روشنایی را به راه راست هدایت کنند. به موازات آن، این فرض وجود داشت که حفظ حقوق شرکت‌های بزرگ آمریکایی برای آزادی فعالیت در همه جهان برای همه خوب است. داستان برادران دالس داستان آمریکاست و بر آن است که تاریخ معاصر ایالات متحده و جهان را روشن و به توضیح آن کمک کند. با شهریار خواجیان كه پیش از این كتاب مشهور «همه مردان شاه» از استیون كینزر را نیز به فارسی برگردانده است، درباره رئوس كلی كتاب «برادران» گفت‌و‌گویی مکتوب کرده‌ایم كه در ادامه می‌خوانید.
نقش برادران دالس در سیاست خارجی ایالات متحده آمریكا و شكل‌گیری الگوی جنگ سرد چه بود؟
برادران دالس نقش مهمی در شکل‌گیری جنگ سرد و گسترش آن داشتند. پیش‌زمینه‌های آن هم از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت؛ به این ترتیب که در 1947 و با اعلام دکترین ترومن در کمک به یونان برای جلوگیری از قدرت‌گیری کمونیست‌ها، قدرت‌نمایی حزب کمونیست ایتالیا در انتخابات پارلمانی این کشور در 1948، شبه‌کودتای کمونیست‌ها در چکسلواکی و برکناری توماس مازاریک از ریاست‌جمهوری در همان سال، پیروزی کمونیست‌ها به رهبری مائوتسه تونگ در جنگ داخلی چین در 1949، حمله کمونیست‌های کره‌ای مستقر در شمال به جنوب آن کشور و تسخیر آن و دخالت نظامی متعاقب آمریکا و سپس ورود چین به این جنگ برای جلوگیری از شکست کمونیست‌ها در شمال و سرانجام ملی‌شدن صنعت نفت ایران در سایه قدرت‌گیریِ البته مبالغه‌شده حزب کمونیست توده، زمینه‌های عینی شکل‌گیری جنگ سرد در آغاز دهه 1950 با نقش‌آفرینی برادران دالس بودند.
منظور از «جنگ جهانی پنهان» كه در عنوان كتاب آمده است،چیست؟


«جنگ جهانی پنهان» اشاره به اقدامات اطلاعاتی- جاسوسی- عملیاتی دولت آمریکا به‌رهبری آلن دالس زیر پوشش دیپلماتیک برادر بزرگ‌ترش، جان فاستر دالس دارد. عملیات پنهانی در واقع کارزار برخورد با آن شش «هیولا»یی بود که برکناری‌شان را این برادران در دستور کار خود قرار داده بودند که البته در آخرین مورد، یعنی برکناری فیدل کاسترو، عملیات با شکست آشکار روبه‌رو شد و در نهایت به برکناری آلن دالس از ریاست سیا به ‌دستور کندی انجامید.
نویسنده اعتقاد به قدرت‌طلبی آمریكایی، مسیحیت تبشیری و حفظ حقوق شركت‌های بزرگ آمریكایی نزد برادران دالس را عوامل اصلی رشد آنها می‌داند. درباره تأثیر این ویژگی‌ها كمی توضیح دهید.
البته نویسنده به «خود-استثناپنداری» آمریکایی اشاره دارد که مسیحیت تبشیری وجه ایدئولوژیک و حفظ و گسترش منافع شرکت‌های بزرگ آمریکایی پایه اقتصادی آن را تشکیل می‌دادند و کماکان می‌دهند. آنها، به‌گفته نویسنده، آزادی را عمدتا آزادی عمل شرکت‌های آمریکایی در جهان می‌دانستند و به آزادی‌های لیبرالی اروپایی چندان پایبند نبودند. این پدیده خود-استثناپنداری آمریکایی که در بستر جهانی جنگ سرد شکل خشن‌تر و بی‌پرواتری پیدا کرد، به‌رغم پایان جنگ سرد در اواخر قرن بیستم کماکان در صحنه سیاسی آمریکا، به‌ویژه در حزب جمهوری‌خواه و محافل راستگرای آمریکا سیطره دارد و تجلیات آن را در همین روزها هم می‌بینیم. به‌نظر من وزیر خارجه کنونی آمریکا، مایک پمپئو که او نیز یک مسیحی تبشیری افراطی‌ است، به اعتباری کپی برابر اصل جان فاستر دالس است و دیدگاه‌های سلطه‌طلبانه او را دنبال می‌کند.
دو برادر چه تأثیری در سرنوشت جنگ جهانی دوم و آلمان نازی داشتند؟
جان فاستر که تا آغاز جنگ، میانه خوبی با آلمان نازی، به‌ویژه وزیر اقتصاد آن، یالمار شاخت، داشت و حتا به‌نوعی کمک‌کار مالی اقتصاد جنگی آلمان بود. اما آلن دالس به نازی‌ها بدگمان بود و در بحبوحه جنگ به سوئیس رفت تا کار اطلاعاتی و جاسوسی علیه آلمان را سازمان دهد و در این کار هم تا اندازه زیادی موفق بود. به‌طورکلی می‌توان گفت که نقش برادر کوچک‌تر در جنگ جهانی دوم و مساعی متفقین بارزتر و تأثیرگذارتر بود و جان فاستر نقش چندان مثبتی نداشت.
نگاه ترومن و آیزنهاور ‌به عملیات پنهانی در دیگر كشورها و توطئه علیه رهبران خارجی و تغییر رژیم متفاوت بود. تا چه حد می‌توان برادران دالس را بازیگران اصلی سیاست خارجی آمریكا دانست؟
تردیدی نیست که این دو برادر نقشی مهم در سیاست خارجی آمریکا ایفا کردند، نه فقط در دهه 1950 که حتی پس از آن، ردونشان‌شان در سیاست خارجی جنگ سردی آمریکا باقی ماند. امروزه حتا می‌توان گفت که با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی افکار و اعمال آنها نزد بسیاری از دست‌اندرکاران طیف راست سیاست آمریکا توجیه‌پذیر و درست می‌نماید. به گمانم یکی از دلایل اصلی خود نویسنده کتاب، کینزر، همین نکته بوده که هرچند سیاست‌های آنها به‌لحاظ اخلاقی و حقوقی اصلا قابل دفاع نبود، اما چون درنهایت جواب داد و در زمان هم‌حزبی‌های آنها، یعنی تیم ریگان-بوش، به پیروزی آمریکا در جنگ سرد منجر شد، قابل توجه و مطالعه است. و این واقعیت تلخی است که برخی از شش کشور هدف آنان، یعنی کشور ما ایران و نیز کوبا همچنان با آن درگیرند.
اقدامات این دو برادر با هدف سرنگونی و كودتا در كشورهای مختلف به چه سرانجامی ختم شد؟
پیرو پاسخ به پرسش پیشین، چهار «هیولا» از شش «هیولا»یی که برادران به جنگشان رفتند، به این یا آن شکل سرنگون شدند. آن دو نفری که در این کارزار پیروز درآمدند، هوشی مینه و کاسترو، ازجمله به‌دلیل هوشمندی و نیز وابستگی تدریجی‌شان به بلوک شوروی و کسب حمایت همه‌جانبه آن توانستند دوام آورند. مصدق اگر درپی شکست کودتای برنامه‌ریزی‌شده 25 مرداد 32، قاطعیت به خرج می‌داد و دست به بستن فضای سیاسی و عمومی جامعه می‌زد و در ارتش و شهربانی پاک‌سازی اساسی می‌کرد و درکنار آن یک جبهه ائتلافی قوی با حزب توده تشکیل می‌داد، احتمالا می‌توانست بپاید ولو اینکه کار به جنگ داخلی می‌کشید. اما او اهل این ماجراجویی‌های خارج از قانون اساسی نبود. به ویژه که سوگند خورده بود که به نظام مشروطه پادشاهی وفادار بماند- و تا آخر هم ماند. آربنز گواتمالایی، هرچند رادیکال‌تر و چپ‌گراتر از مصدق بود، اما تقریبا همان نقطه‌ضعف‌های دولت مصدق را داشت. او هم حاضر نبود فضای سیاسی و عمومی را ببندد و حکومت نظامی اعلام کند و اقداماتی انجام دهد که کاسترو هفت سال بعد انجام داد و مانع سقوط رژیمش شد. سوکارنو در اندونزی بیشتر شبیه مصدق بود(به جز درمورد زن‌بار‌گی‌اش!). او هم معتقد به عدم تعهد بود، منتها به‌جای سیاست موازنه منفی مصدق، به موازنه مثبت، یا روابط گسترده با هر دو بلوک، روی آورد. او، به نوشته کینزر، با گسترده‌ترین طرح توطئه براندازی موسوم به «طرح مجمع‌الجزایر» روبه‌رو شد. طرح شکست خورد، اما پنج سال بعد (در زمان دولت جانسون) نظامیان اندونزی خود دست‌به‌کار شدند و سوکارنو را برکنار و کمونیست‌های اندونزی را که به حزب کمونیست چین گرایش داشتند، قتل عام کردند. در کنگو، لومومبا پیش از آنکه مغلوب طرح توطئه سیا شود، قربانی سادگی‌اش، شرایط قبیله‌ای کشور بحران‌زده و اقتصاد تک‌پایه آن شد که یکسره وابسته به بلژیک بود. قتل بیرحمانه او برگ سیاه دیگری در دفتر قطور جنایات استعمار و استثمار اروپایی و حمایت آمریکا از آن افزود. اما هوشی مینه و کاسترو از این طرح‌های توطئه آمریکایی جان به‌در بردند و توانستند راه خود را بروند. اما اگر بخواهیم کارنامه اقتصادی-اجتماعی-سیاسی این کشورهای هدف را بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که دو کشور آسیای خاوری ِ اندونزی و ویتنام تنها کشورهایی بودند که باوجود همه فرازونشیب‌های سیاسی ِ 50-60 سال گذشته با موفقیت‌های اقتصادی و سیاسی-دیپلماتیک قابل ملاحظه‌ای روبه‌رو شدند.
كتاب چه اطلاعات تازه‌ای درباره تحولات سیاسی ایران در برهه كودتای 28 مرداد 1332 دارد؟
اطلاعات جدیدی افزون بر آنچه کمابیش می‌دانیم نمی‌دهد. اما از موضوعی گفته که پیش از این کمتر درباره آن می‌دانستیم. موضوعی که می‌شود گفت پیش‌زمینه کودتا و نگرش کینه‌جویانه و دشمنانه برادران دالس به مصدق و یارانش در مجلس بود. و آن طرح و برنامه شرکتی به نام OCI یا گروه مشاوران خارجی مرکب از یازده شرکت مهندسی بزرگ آمریکایی برای توسعه ایران بود. آلن دالس پیش از رسیدن به ریاست سیا در 1949 به ایران آمد و با شاه درباره این پیشنهاد دیدار کرد و حتی موافقت شاه را هم برای پرداخت 650 میلیون دلار به شرکت در ازای انجام یک برنامه توسعه هفت‌ساله گرفت. اما مجلس شورای ملی در اواخر 1950 (اواخر 1328) با رهبری جبهه ملی و مصدق با این پیشنهاد مخالفت کرد و آن را طرح و نقشه دیگر قدرت‌ها و شرکت‌های خارجی برای غارت و تاراج ایران دانست و اعلام کرد که کار توسعه کشور باید به دست کارشناسان و مهندسان تحصیل‌کرده ایرانی انجام شود. این مخالفت مجلس ایران خشم دو برادر و صاحبان شرکت‌های بزرگ دست‌اندرکار را برانگیخت و موجب شد که آنها مترصد زدن ضربه به مصدق و جبهه ملی شوند. پس از آنکه مصدق در بهار 1951 (1330) نخست‌وزیر و هم‌زمان صنعت نفت ایران ملی شد، برادران دالس که دفتر حقوقی‌شان سالیوان و کرامول، وکیل شرکت نفت ایران و انگلیس بود، کمر به سرنگونی و برکناری مصدق بستند و در تابستان 1953 (1332) آن را عملی کردند.
كینزر در مقدمه ذكر می‌كند ممكن است برادران بر این باور بوده باشند كه كشورهایی كه در آنها دخالت می‌كنند به سرعت باثبات، مرفه و آزاد خواهند شد. آیا می‌توان اقدامات این دو برادر را در راستای نگاهی «اخلاقی» دانست و نه جنگ قدرت واقعی؟
در اینکه برادران دالس به ویژه برادر بزرگ‌تر، جان فاستر، اخلاقیات پرسبیتر- تبشیری غلیظی داشت، تردیدی نیست. اما واقعیت این بود که اخلاقیات پوشش توجیه‌گرانه‌ای برای سیاست‌های تهاجمی و مداخله‌جویانه آنان در جهان سوم بود؛ جهان سومی که تازه از بند استعمار اروپایی رسته بود و درحال یافتن جایگاه واقعی خود در نظم پساجنگی جامعه بین‌المللی بود. اگر نگاهی به سرنوشت کشورهایی بیندازیم که مورد دست‌اندازی و تهاجم پیروزمند آنها قرار گرفتند (ایران، گواتمالا، کنگو)، می‌بینیم که به‌رغم همه انتظارات و تبلیغات آمریکایی‌ها نه به رفاه و نه به آزادی رسیدند.
كتاب برادارن به‌خصوص برای آنهایی كه چشم امید به آمریكا برای ایجاد تحول و دموكراسی در منطقه دارند، چه نكته‌ای برای آموختن دارد؟
به نظر من، جهان کنونی با جهان دوران جنگ سرد تفاوت کرده است. و اکنون نمی‌توان با عینک جنگ سردی به تماشا و تحلیل جهان کنونی نشست. دیگر مفهومی به نام «جهان آزاد» به رهبری آمریکا وجود ندارد، اما تردیدی نیست که بدون داشتن رابطه عادی با همه کشورهای جهان، ازجمله آمریکا، نمی‌توان به توسعه اقتصادی-اجتماعی، آزادی و عدالت رسید. ضمن اینکه صرف رابطه با دموکراسی‌های پیشرفته، آزادی و پیشرفت اجتماعی-اقتصادی به بار نمی‌آورد، چراکه رسیدن به این اهداف محصول اراده سیاسی رهبران و خواست اجتماعی اکثریت مردم آن کشور است. برای نمونه ویتنام که رهبر و بنیان‌گذار دولت کنونی آن، هوشی مینه، یکی از آن شش «هیولا»ی مورد نفرت دو برادر بود، خود گواهی بر درستی این گزاره است. می‌بینیم که ویتنام ضمن حفظ استقلال خود و بزرگداشت هرساله پیروزی در جنگ با آمریکا، روابط اقتصادی و سیاسی گسترده‌ای با آمریکا دارد، شعارهای ضدآمریکایی سر نمی‌دهد و توسعه اقتصادی-اجتماعی و رفاه مردم خود را در اولویت قرار داده است.
در پایان از كارهای تازه و در دست انتشارتان بگویید.
یک کتاب پیش از کتاب برادران را به پیشنهاد انتشارات ققنوس به نام «آیا چین بر قرن بیست‌و‌یکم سیطره خواهد یافت؟» ترجمه کردم که همین اواخر منتشر شد. ضمن اینکه کتابی دیگر را نیز با همین انتشارات کار کرده‌ام به نام «چرنوبیل» که امیدوارم در اواخر سال 1399 یا اوایل 1400 منتشر شود. کتاب دیگری هم به نام «از رواداری تا خودکامگی» را با نشر آشیان کار کرده‌ام که در حال انجام امور فنی و... آن هستم و امیدوارم که آن نیز در اوایل سال آینده منتشر شود. اما در این میان کتاب سومی هم به‌نام «با ایران چه‌ها که نکردند!» هست که روی آن بیش از هر سه کتاب بالا کار کردم و متأسفانه با ناشر آن به مشکل برخورده‌ام. شرح آن را در نامه‌ای جداگانه داده‌ام که امیدوارم همین روزها در صفحات روزنامه «شرق» منتشر شود.