حالا ياد رئيس جمهور زن افتاده اند؟

با توجه به بحث هاي اخيري که در رابطه با رياست‌جمهوري زنان در کشور شکل گرفته مي‌توان به بانو اعظم طالقاني اشاره کرد، خانم طالقاني تا زماني که در قيد حيات بودند همواره تابوشکني مي‌کردند و با اينکه مي‌دانستند ردصلاحيت خواهند شد اما کانديدا مي‌شدند. براي امسال پيش‌بيني چيــست چـــون اخيرا سخنگوي‌شوراي نگهبان نظري مبني بر اينکه شايد رئيس‌جمهور آينده يک زن باشد، مطرح کردند آيا شما فکر مي‌کنيد اين مساله به واقعيت نزديک است؟ آيا چنين موضوعي امکان دارد؟
آقاي عباسعلي کدخدايي در گفت‌و‌گوي چند وقت پيش خود مساله‌اي را مطرح کردند، به‌نظر من اين مساله دو نکته مهم داشت که ايشان مطرح کردند و هر دو نکته اهميت دارد. او گفته نظر تفسيري شوراي نگهبان اين است که رجل سياسي شامل زنان هم مي‌شود نکته ديگري که ايشان مطرح کردند اين بود که اين مساله فرهنگي است و اين احتمال را که مردم به يک زن راي مي‌دهند به‌عنوان يک مشکل مطرح کردند. اين مساله در حرف‌هاي آقاي‌کدخدايي مطرح شد و گفته شد که مثل اينکه خود زنان به زنان راي نمي‌دهند البته من مطمئن نيستم که ايشان اين را طرح کرده بودند يا نه؟! ولي اين عبارت را در جايي خوانده‌ام.
نکته مهم اين است که اين گفت‌وگو خبري بود و اين نکته ابراز شده است. تفاوت زيادي بين متن قانوني و يک ابراز نظر در گفت‌وگو وجود دارد. شوراي نگهبان بايد اين تفسير را به متن قانون اضافه کند و ابلاغ شود و اين ابلاغيه منتشر شود و ما بدانيم که رجل سياسي يعني هم زن و هم مرد و هر دو را شامل مي‌شود. اگر از اين موضوع بگذريم باز نکته ديگري مدنظر خواهد بود. شايد آقاي کدخدايي گفته‌اند که براي ثبت‌نام مشکلي وجود ندارد در اين صورت قاعدتا بسياري ثبت‌نام خواهند کرد اما اينکه چه تعدادي از اين ثبت‌نام بيرون مي‌آيند از بين آنها چه تعدادي در بين کانديداها باقي خواهند ماند نکته‌اي بسيار مهم است. شايد از متن صحبت ايشان اين بيرون بيايد که به هر حال تاييد صلاحيت خواهند شد اين نکات بسيار مهم هستند. از نظر فرهنگي حتي در مورد رانندگي زنان خود زنان هم مي‌گويند رانندگي زنان اينچنين و آنچنان است. ترجيح داده مي‌شود پزشک زن باشد يا مرد؟ و از اين بارهاي جنسيتي که در جامعه ما وجود داشت ولي سير تحولات به گونه‌اي پيش رفته است که نشان مي‌دهد مردم اعتقادات و باورهاي گذشته خود را ندارند و در عين حال تجارب مديريتي کشور ما و ساير کشورها نشان داده است که مديران زن بعضا موفق تر عمل مي‌کنند همانطور که در بحران اقتصادي که اروپا و آمريکا را فرا گرفته بود آلمان با يک رهبر زن کمترين تغييرات را داشت. در حوزه کرونا نيز مي‌بينيم که رهبران زن در کشورهاي خود بسيار موفق‌تر عمل کرده‌اند. اين تجارب نشان مي دهد در ايران نيز مي‌توان چنين الگويي را پيدا کرد. امروز تابوها و تبعيض‌هاي جنسيتي کمتر معنا پيدا مي‌کند و به‌نظر مي‌رسد از نظر بار فرهنگي مردم آمادگي پذيرش چنين اتفاقي را دارند.
آيا در عرصه سياسي ما کادرســازي شده است و زناني که چنين ويژگي و توانـايي‌هايي دارند تربيت شـــده‌اند يا خير؟ چراکه زنان همــيشه طي چهل سال گذشــته ناچار بودند از رتبه‌هاي پايين شروع کنند تا به رياست‌جمهوري برسند.


در مديريتي مردانه که بيش از نود و اندي‌درصد همواره مديران سطح کلان مرد بودند هميشه اين سوال مطرح مي‌شود و گفته مي‌شود آيا کادرسازي صورت گرفته است و زنان مراحل لازم را طي کرده‌اند يا نه؟ ولي اينکه مرداني که در اين عرصه فعاليت کرده‌اند چقدر موفق بودند يا نه هرگز مطرح نمي‌شود. رئيس‌جمهورهاي پيشين ما چقدر توانسته‌اند رشد و توسعه کشور را گسترش بدهند و مديريت موفقي داشته باشند؟ معاونان و وزرايي که اکثر آنها مرد هستند تا چه حد کارنامه‌اي موفق داشتند و ما چرا اين مسائل را مطرح نمي‌کنيم؟ چه بحث وزير زن و چه بحث نماينده زن و چه بحث رئيس‌جمهور زن باشد. بلافاصله همين سوالات مطرح مي‌شود. يک زن در قواره رياست‌جمهوري خود بايد اين نکته را در خود ببيند تا بتواند رياست‌جمهوري را در يک کشور در اختيار بگيرد. به‌نظر من اولين مساله قدرت ريسک‌پذيري بانوان است آيا زنان در اين مساله ورود خواهند کرد يا نه؟ در عين حال در رده معاون وزير زناني را داشتيم که در عرصه خود بسيار موفق عمل کرده بودند. او به خوبي از پس فرصتي که به وي داده شده بود برآمد. از کجا معلوم است اگر همين فرصت در رياست جمهوري براي او فراهم شود از پس آن بر نيايد؟!
اگر چنين شرايط و اين بستر مناسب فراهم شود چه تاثيري بر روند شرکت مردم در انتخابات خواهد داشت؟
سوال سختي است. از اين بابت که من فکر مي کنم طراحان مبحث رياست جمهوري زنان به اميد تشويق جامعه به راي دادن چنين کاري کرده‌اند. ولي به‌نظر من مردم از اين آستانه عبور کرده‌اند و اگر شرايط اقتصادي کشور بهبود پيدا نکند و وضعيت معيشتي مردم بهبود پيدا نکند و از طرفي سقوط اقتصادي که شيب تندي به خود گرفته است و شرايط اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در بين مردم و حاکميت در موضع مدارا و همبستگي نيست، پيش‌بيني سخت مي‌شود. من امکان زيادي براي مشارکتي پرشور نمي‌بينم.
فکر مي‌کنيد در انتخابات پيش رو بحث اصلاح‌طلب و اصولگرا مطرح خواهد بود و يا مردم عبور کرده‌اند و به‌دنبال گزينه‌هاي ديگري هستند؟
به‌نظر من نه شعار و نه اعلام برنامه و نه زن و مرد‌بودن و نه گروه سياسي هيچ‌يک باعث افزايش مشارکت مردم نخواهد شد تنها عامل افزايش مشارکت مي‌تواند بهبود وضعيت کشور در ماه‌هاي منتهي به انتخابات باشد. امروز براي مردم فرقي نمي‌کند که در انتخابات حضور پيدا کنند يا نه؟ و جريان انتخابات رياست‌جمهوري نيز مثل انتخابات مجلس از اين رو که در زندگي آنها اهميت در حد انتظار را ندارد و برايشان بي‌‌‌اهميت است.
شما جزو نمايندگان مردمي مجلس دهم بوديد. فاصله امروز بين مسئولان و مردم را در چه مي‌دانيد؟
اين شکاف به‌طور تدريجي ايجاد شده است ولي در طول زمان بيشتر شده است و شما ديديد که در دهه اول و دوم انقلاب مردم به راحتي از جان و مال و همه‌چيز خود براي انقلاب مي‌گذشتند. صفا و صميميت و همدلي بين مردم و حاکمان بسيار بيشتر از امروز بود. مديران فاسد امري شايع و شناخته شده نبود. امروز اکثر مردم فکر مي‌کــنند مديران به خوبي کار نمــي‌کنند و براي خودشان پــاي کار مي‌روند. برقراري عــدالت و مقابله با تبعيض بايــد رخ بدهد ولي مي‌بينيم در جايي از کشور ما براي جــواني که سرقت کرده است دســت قطع مي‌شود و در جايي ديگر براي کسي که از بيت‌المال و اموال عمومي همه مردم با آن شدت دزدي کرده و اختلاس داشته و اين کار او سال‌ها مداومت داشته است مجازاتي چندين‌ساله مي‌شود درحالي که اين دست‌ها بايد قطع شوند. اين گروه کشور را از همدلي دور کردند اگر بايد مجازات سنگيني حکم کرد بايد براي اين طيف باشد و در حقيقت اينها هستند که بايد به سختي مجازات شوند. تبعيض‌هايي که در درازمدت به وجود آمد و بي‌‌‌عدالتي‌هايي که شد کم‌کم فاصله را زياد کرد و اوضاع نابسامان شد و همه از خود سلب مسئوليت مي‌کنند. چندين بار در چند سال اخير مسئولان حرف‌هايي زده‌اند و در واقعيت چيز ديگري ديده شده است. از اين رو مردم نمي‌توانند اعتماد بالايي کنند. در روابط شخصي خود ما وقتي يک نفر يکي دو بار با ما برخوردي از نوع و جنس ديگري داشته باشد ما نمي توانيم بار سوم به او اعتماد کنيم. در سطح کلان جامعه نيز چنين اتفاقي رخ داده است.
شـما هــمواره از جــوانان کشور دفاع مي‌کرديد و همواره گفته ايد که کار خود را به‌عنوان يک معلم ادامه مي‌دهيد آيا نخبگاني که شما و جامعه پرورش مي‌دهيد جايي در اداره سيستم و حکومت دارند؟
بحث نخبگان بحث مهمي است من به افراد متخصص در حوزه‌هاي کاري خود نخبه مي‌گويم. هر فردي که در حوزه کاري خود تخصص و تجربه و توان مديريتي دارد نخبه است. اگر شايستگان بر مسند ننشينند کارها به شايستگي انجام نخواهد شد. در دوران آقاي احمدي‌نژاد انتصاب‌ها و پست‌ها فله‌اي هبه شد و امروز نيز همان شرايط ادامه پيدا مي‌کند و علاوه بر اينکه نخبگان و متخصصين و افراد کارآمد در جريان‌هاي استخدامي حذف مي‌شوند مي‌بينيم حتي به‌نظرات دلسوزان در خارج از سيستم نيز اعتنا نمي‌شود. اين بسيار مهــم اســت که حداقل نظرات کارشناسـان گرفته شود و بر آن اساس تصمــيم‌گيري کنند ولــي حتي اين اتــفاق هم رخ نمي‌دهد.
آيا در مجلس يازدهم با چينش خــاص آن، زناني وجود دارنــد که از حضور زنان در عرصـــه سياسي کشــور دفاع کــنند و در حمايت از زنان کشور نطق‌ها و لوايح و دفاعيه‌هايي را در پيش بگيرند.
چون مجلس يازدهمي ها طيفي از زنان سياسي هستند قاعدتا بايد چنين رويکردي داشته باشند. به‌طور مثال مي‌دانم که خـانم چنــاراني نطق خــوبي در مــورد زنان سرپرست خـــانوار داشتنــد. ايشــان در هــمان دوراني که همکار ما بودنــد نيــز زني بود که همواره مدافع حقوق زنان و مردم بود. خانم‌هايي که عملکرد مناسبي داشتــه باشند وجود دارند و اميــدواريم همينطور باشد و بدون اينکه فکر کنند به‌دليل رويکرد سياسي نبايد ورود کنند به وظيفه خود عمل کنند و بخاطر اينکه بعدها ردصلاحيت نشوند از کار درست دور نمانند من اميدورام حداقل چند نفري قبول مسئوليت کنند و بار درست را به دوش بکشند.