بیماری ما سیاست‌زدگی اقتصاد است

سپیده پیری
خبرنگار
حالا دیگر جنگ‌ها از جنس توپ، تانک، مسلسل نیستند که بر سر غیر نظامیان فرو بریزند، قطعنامه‌ها شمشیر بران اهل نزاع در میدان سیاست شده‌اند که از نان تا جان را تهدید می‌‌‌کنند، مثل روزگار جنگ‌زده امروز ایران اما نه از جنس نظامی، تحریم‌ها یک دهه‌ای می‌‌‌شود تمام ابعاد زندگی شهروندان ایرانی را آنچنان کرده که پیش‌تَر نبود، رویدادی که از آن به جنگ اقتصادی تمام عیار یاد می‌‌‌شود و به تعبیر برخی اهل فن فشارهای ناشی از جنگ اقتصادی امروز ایران بسیار بیشتر از اقتصاد دوران دفاع مقدس است. در پی پاسخ به چرایی این موضوع با یحیی آل اسحاق که در دوران سازندگی و سال‌های پس از جنگ وزیر بازرگانی بود، گفت‌وگو کردیم و پرسیدیم چرا در مدیریت اقتصاد در سال‌های جنگ خوب عمل کردیم و حالا که جنگ در میدان اقتصادی بر ما تحمیل شده، خبری از آن همدلی‌ها نیست، کوتاه پاسخ داد «اقتصاد، سیاست‌زده شده است.»
یکسری از کارشناس‌ها و مسئولان معتقدند در حال حاضر کشور در یک شرایط غیرعادی قرار دارد وضعیتی که نیازمند یک استراتژی در قالب اقتصاد جنگی است. شما با این گزاره موافقید یا خیر؟


کمتر کسی وجود دارد که در مسائل اقتصادی کشور، روابط بین‌الملل و روابط منطقه‌ای که ملاحظه و تردیدی داشته باشد که ما اکنون در شرایط اقتصاد جنگی یا جنگ اقتصادی هستیم. نمود آن بازی‌ای است که کل جهان با ما می‌‌‌کند. کسانی که بدخواهان ما هستند اعلام شده و بیان شده آنها و تصمیم‌های اجرایی آنها نشان می‌‌‌دهد که ما کاملاً در یک جنگ اقتصادی و استفاده از ابزارهای جنگ اقتصادی، نقشه جنگ اقتصادی و مدیریت جنگ اقتصادی، اعمال تحریم‌های اقتصادی با ابزار یک جنگ تمام عیار را با ما در تعامل دارند. این مسأله را رسماً اعلام و افتخار می‌‌‌کنند و فکر می‌‌‌کنند از جنگ نظامی و روانی موفق‌تر هستند و فکر می‌‌‌کنند ما را در نقطه ضعف کامل قرار داده‌اند و از این مسأله می‌‌‌خواهند استفاده کنند‌. در حوزه روابط منطقه‌ای و جهادی در اینکه یک جنگ اقتصادی به ما تحمیل شده هیچ شکی نباید کرد. در حوزه داخل نیز آثار این را کاملاً می‌‌‌بینیم. وقتی مسئولین اجرایی کشور، رئیس جمهوری، مجلس، رئیس قوه قضائیه، تمام دست‌اندرکاران، نخبگان و اساتید دانشگاه و رسانه‌ها متفق‌القول می‌‌‌گویند که ما در یک جنگ اقتصادی هستیم. آثار این جنگ را در طول زندگی مردم اعم از تورم، نارسایی‌ها، ضربه‌های اقتصادی، حوزه توزیع، تولید، صادرات، حوزه‌های فضای کسب و کار و همه شاخص‌هایی که داریم، همه این‌ها تحت تأثیر این جنگ اقتصادی است. لذا پاسخ صریح این است که ما قطعاً در یک جنگ اقتصادی اعلام شده در سطح جهانی در حال اجرای مدیریت هستیم.
با توجه به پاسخ شما لطفاً شرایط جنگ اقتصادی که اکنون حاکم شده را با اقتصاد زمان جنگ مقایسه کنید که چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟
منتج هر دوی اینها یک مفهوم است جنگ اقتصادی یا اقتصاد جنگی که اینها هر دو لازم و ملزوم یکدیگر هستند. این دو واژه هر کدام بر دیگری مقدم باشد؛ جنگ اقتصادی یا اقتصاد جنگی؛ نتیجه اینها در راهکارها، سیاست‌ها، دفاع، برنامه‌ریزی و مدیریت به یک چیز مشترک خواهد رسید. با توجه به اینکه ما یک جنگ طولانی حداقل ۸ ساله‌ را در حوزه جنگ و اقتصاد داشتیم. ما در یک جنگ ۸ ساله که همه استکبار و حوزه‌های نظامی، تسلیحاتی، آموزشی، مالی و همه حمایت‌ها، پشتیبانی و اطلاعات با یک کشوری که تازه از انقلاب برخاسته و ساختارهای آن هنوز سازمان نگرفته به تصور اینکه در اولین فرصتی که پیش می‌‌‌آید باید موفقیت ایران را از بین برد، یک جنگ طولانی مدت با محوریت شخصی به نام صدام و عراق را به ما تحمیل کردند و ۸ سال طول کشید. با همه قوای انسانی، تسلیحاتی، مالی و همه نوع پشتیبانی‌هایی که برای آن انجام دادند. ما نیز در مقام یک دفاع ملی، اعتقادی و آرمانی قرار گرفتیم و نتیجه آن را هم دیدیم، یک سانتیمتر از مرزهای کشور را از دست ندادیم و سرنوشت عامل استکباری که با ما در جنگ بود، معلوم شد و صدام به آن وضع گرفتار شد. این هفته، هفته یادآوری و هفته دفاع مقدس است، مردم در جریان آثار آنچه  اتفاق افتاده است و موفقیت‌هایی که داشتیم و داریم می‌‌‌بینیم، قرار دارند. ما عملاً با این جنگ اقتصادی حضور داشتیم. اما در پاسخ به سؤال شما باید بگویم در زمان دفاع مقدس محوریت جنگ نظامی بود و اقتصاد نیز یکی از عوامل جنگی قرار داشت. در حال حاضر جنگ، جنگ اقتصادی است و بقیه امور و مؤلفه‌ها نیز پشتیبان کننده جنگ اقتصادی هستند. اکنون در یک شرایط سخت‌تر هستیم. اگر بخواهیم تجربیات دوران جنگ، رابطه اقتصاد و جنگ را تجزیه و تحلیل کنیم، این است که در هر جای جهان وقتی جنگی رخ می‌‌‌دهد، یکی از ارکان اداره و مدیریت جنگ، چگونگی پشتیبانی، هدایت و اولویت‌بندی مسائل اقتصادی است که این در ترم‌های علمی- اقتصادی تحت عنوان اقتصاد جنگی مطرح است. این مسأله تئوری، سیاست، روش‌های اجرایی و سابقه تاریخی دارد. در تجربیات تاریخی است که این مدیریت بخش اقتصادی را در طول تاریخ در جنگ‌های متعدد چگونه مدیریت کردند. بالاخص در جنگ جهانی اول و دوم اقتصاد چه جایگاهی داشت و چگونه در مدیریت جنگ مدیریت کردند. در جنگ‌های منطقه‌ای، جنگ‌هایی که بین کشورهای اروپایی در طول انقلاب بود، یا در جنگ‌هایی که در یونان و ایران قدیم بود و در هر جا که جنگ‌های تاریخی است یک رکن آن در تمام مطالعات چگونگی اداره اقتصاد در جنگ است. این مقوله، مقوله اولیه‌ای نیست و سابقه آن اندازه سابقه جنگ است. هر جا جنگ است، سابقه چگونگی مدیریت بخش اقتصادی همراه هم وجود دارد.
اقتصاد جنگی چه شاخص‌هایی دارد؟
اولین رکن آن این است که جنگ بدون تحلیل اقتصادی مثل جنگ بدون داشتن سرباز، سلاح و آموزش‌های مدیریت جنگی است. وزن آن به اندازه یک رکن اصلی در جنگ است. نکته دوم بحث اولویت‌ها، چگونگی مدیریت، راهبردها و استراتژی‌های بخش اقتصاد در جنگ است.
نکته دوم بحث اولویت‌ها، چگونگی مدیریت، راهبردها و استراتژی‌های بخش اقتصاد در جنگ است. اینکه استراتژی، اولویت‌ها و جهت گیری‌های اقتصاد جنگی چه چیزی می‌‌‌تواند باشد؟ اولین بحث این است که در شرایط جنگ همه امکانات اقتصادی باید در مسیر موفقیت جنگ و دفاع باشد. یعنی ابزاری در اختیار فرماندهی جنگ و دفاع است و بلافاصله اولین اتفاقی که در زمان جنگ و دفاع رخ می دهد، این است که فرماندهی بخش اقتصادی به دست فرماندهی مدیریت جنگ و دفاع می‌‌‌افتد. سپس اولویت‌بندی، جهت‌گیری، تخصیص منابع، نحوه مصرف، الگوی مصرف، الگوی تولید همه در طرح جنگی می‌‌‌رود که مدیریت فرماندهی جنگ و دفاع آماده می‌‌‌کند. مفهوم عملی این یعنی در شرایط مدیریت جنگ اقتصادی یا اقتصاد جنگی، تمام منابع و درآمدهای اقتصادی کشور برآورد می‌‌‌شود. اینکه این کشور چقدر منبع اقتصادی دارد و از کدام حوزه‌ها تأمین می‌شود، یعنی مقدار و زمان آن را مشخص و احصا می‌‌‌کنند. اینکه ما در کشور در حوزه‌های مختلف چقدر توان اقتصادی داریم. سپس قسمت دوم این که درآمدها چگونه و با چه خصوصیتی باید هزینه شود. هزینه جنگی با شاخص اولویت اداره جنگ و دفاع سامان می‌‌‌یابد. اینکه چگونه درآمد منابع را داشته باشیم و چگونه مصارف را در مسیر جنگ انجام دهیم. در رابطه با وزن هزینه‌ها، فرض کنید ما یک مقداری درآمد داریم، این را چگونه باید تقسیم کنیم که در دو شعبه تقسیم شود. یک حوزه آن اداره حداقلی مردم است اینکه باید حداقل‌های مردمی که می‌‌‌خواهند دفاع کنند اداره شود. حداقل‌های مردم در ۵ حوزه اولویت‌بندی می‌‌‌شود که شامل معیشت یعنی خورد و خوراک، مسکن، پوشاک، بهداشت و آموزش است. این ۵ حوزه جزو اولویت‌های اداره اقتصادی بحث جنگ در رابطه با مردم است و برای مردم باید اینها را به ترتیب تأمین کرد. بخش دیگر آن برای هزینه‌های نظام جنگی می‌‌‌آید. هزینه‌های جنگی شامل تأمین نیازهای اولیه، قطعات، پوشاک، غذا ، تجهیزات نظامی و نیاز به باند، حمل و نقل، تشکیلات، سخت‌افزار و نرم‌افزار آنها است. این منابع باید در این سامان شکل بگیرد. نکته بعد این است که بخش تولیدات کشور باید چه شکلی باشد؟ واحدهای تولید ما که یکی از منابع اقتصادی است در شرایط جنگی اجازه دارد به روش قبل کارهای خود را انجام دهد یا تولیدات آنها در جهت تأمین این دو هدف برود که عنوان کردم. فرضاً کارخانه لاستیک‌سازی داریم که نیازهای بازار را تولید کند. در شرایط جنگ فرمانده به کارخانه لاستیک‌سازی می‌‌‌رود و می‌‌‌گوید که در حال حاضر نیاز به لاستیک‌های حمل و نقل و ترابری سنگین داریم و باید با 80 درصد زنجیره خط تولید خود لاستیک‌های سنگین تولید کنید. برای مثال به کارخانه ریخته‌گری رادیاتور و شوفاژ نیاز خود برای تأمین و تولید نارنجک را دستور می‌‌‌دهند. همین طور به بخش کشاورزی می‌‌‌گویند که بیشتر کالاهای اساسی مثل گندم، برنج، روغن و گوشت تهیه کنند که نیازهای اولیه است. وظیفه بخش پوشاک را در تأمین لباس‌های سربازان جنگ مشخص می‌‌‌کنند. همه بخش‌های تولید در حوزه‌های مختلف را به سمت تأمین نیازهای جنگ و اولیه اداره مردم سوق می‌‌‌دهند. پس جهت‌گیری بخش اقتصاد در حوزه تولید، کشاورزی و حمل و نقل به سمت ترابری نظام جنگی هدایت می‌‌‌شوند و همه باید به سمت اداره جنگ بروند. پس از خصوصیات شرایط جنگی این است که منابع با اولویت تأمین نیازهای جنگی و تأمین نیازهای حداقلی و اساسی مردم است. مدیریت جنگ در اداره جنگ قاعده‌ای دارد. اینکه نقش روحیه مجموعه جامعه اعم از مردم عادی، نیروهای نظامی و جنگی، مدیران و... حدود سه چهارم از ضریب موفقیت در دفاع و جنگ با دشمن را شامل می‌‌‌شود. این یک قاعده فرمولی و ریاضی دارد که از هزار واحد موارد لازم برای موفقیت در جنگ ۷۵۰ واحد آن به روحیه مردم و ۲۵۰ واحد آن به مسائل نظامی مربوط می‌‌‌شود. ۵۰ هزار واحد مربوط به موقعیت جغرافیایی می‌‌‌شود. اکنون در مدیریت جنگ یک وظیفه دیگر چگونگی بالا بردن و تقویت روحیه مجموعه کشور است. اگر مردم، نظامیان و مدیران یک کشور بدانند که از نظر پشتیبانی‌های اقتصادی در حداقل نیازها تأمین هستند، این روحیه بالا می‌‌‌رود. اگر احساس کنند وسایل، امکانات و معیشت ندارند و مردم گرسنه و نظام تولید به هم ریخته است، منجر به پایین آمدن روحیه مردم می‌‌‌شود. یکی از ضرورت‌های اداره اقتصاد جنگی حفظ و ارتقای روحیه مردم کشور در رابطه با مسائل اقتصادی است. یعنی نیازهای کشور، نیازهای حداقلی مردم در شاخص‌هایی که عرض کردم باید مورد اعتماد مردم، مدیران و نظامیان باشد. یعنی تأمین، ذخیره‌سازی و توزیع و قیمت‌گذاری کالاهای اساسی. تأمین نیازها یک نوع قوت قلب برای همه است که از این لحاظ نگرانی نداشته باشند و با قوت قلب بجنگند. این مورد در اقتصاد جنگی یک مدیریت ویژه می‌‌‌خواهد که این ۵ حوزه و نیازهای جنگی را با اولویت‌بندی، نظارت، مدیریت و پشتیبانی حوزه‌های تأمین انجام دهد‌ حوزه‌هایی اعم از واردات و تولید داخل، در رابطه با ذخیره سازی اینکه ببینند تا سه ماه همه چیز گندم، برنج، روغن و گوشت و امکانات تأمین سلاح موجود است. در نظام تولید در شرایط جنگی کسانی هستند که بخواهند احتکار یا کارهای دیگر انجام دهند. با نحوه توزیع و سهمیه‌بندی و راه‌های دیگر می‌‌‌شود جلوی این موارد را گرفت. نظام قیمت‌گذاری که مردم بتوانند با توان خود در زمان جنگ نیازهای اولیه و اساسی خود را تأمین کنند. این حوزه‌های اقتصادی یک مدیریت، نظارت و عزم و تدابیر ویژه می‌‌‌خواهد که اختصاصی مربوط به شرایط جنگی و اقتصاد جنگ است‌. همه اینها احتیاج به یک ساختار مدیریتی دارد. نهادهای مدیریتی وجود دارد که حتماً باید شبکه‌های ساختاری و روابط آن باید مشخص شود. در زمان دفاع مقدس این کار انجام شد. در معاونت ریاست جمهوری یک معاونت جنگ درست کردند که در تمام وزارتخانه‌ها یک معاون تحت عنوان معاون جنگ وزارت بازرگانی، صنایع، بهداشت و درمان و... یعنی به تعداد وزارتخانه‌ها یک معاونت ایجاد و یک شبکه تشکیل شد. در کل ریاست جمهوری و نخست وزیری یک ستاد بسیج اقتصادی درست شد که اولویت تأمین جنگ را مدیریت می‌‌‌کرد. در اقتصاد جنگی یک نهاد، ساختار و یک شبکه جنگی لازم است که وظیفه آن نیز مشخص شود و وظیفه خود را در مسیر و هدف اصلی انجام دهد‌. همه تجربیات ریز و درشتی که وجود دارد اکنون موجود است. در حال حاضر که در جنگ اقتصادی هستیم و دشمن نیز جنگ را با ابزار اقتصادی شروع و سرمایه‌گذاری کرده و در فرماندهی دشمن ما امریکا است، وزارت خزانه داری خود را هدایت و سازماندهی کرده که یک وظیفه عمده او، اداره جنگ اقتصادی با ایران است. حدود ۳۰۰ الی ۴۰۰ نفر در بخش‌های مختلف اقتصادی کارشناس گذاشته و دائماً وضعیت اقتصادی ایران را رصد می‌‌‌کنند، نقاط آسیب و قوت، روش‌های کاری، سیاست‌های کاری و نقش‌های اجرایی که خودشان دارند پایش، پیگیری و اعمال می‌‌‌کند‌. تمام مسیرهای اقتصادی ما، اعم از شبکه‌های مالی، بانکی، حمل و نقل، بیمه و تعاملات اقتصادی را دقیقاً رصد می‌‌‌کنند. برای همین هر چند روز یکبار مسیری را تحریم کرده و می‌‌‌بندند و تهدیدهای اقتصادی می‌‌‌کنند. کل نظام‌های مدیریتی دولت امریکا و ترامپ از کارهای اساسی در رابطه با ایران هر چند روز یکبار به او گزارش می‌‌‌دهند اینکه چه کارهایی باید بکنیم و چه کارهایی نباید بکنیم. امریکا به جای اینکه موشک بزند تمام فشار خود را روی حوزه اقتصادی می‌‌‌آورد. امریکا در این زمینه تنها نیست و سعی می‌‌‌کند تمام استکبار را با خود همراه کند. در مقابل ما باید پاتک این را در داخل تنظیم کنیم.
اولین راهمان این است که تاب‌آوری اقتصادی را در مقابل تهدیدهای اقتصادی بالا ببریم‌. تاب‌آوری اقتصادی کشور شاخص‌هایی دارد که عرض کردم یکی روحیه مردم است که باید بالا نگهداریم و آن نیز اقداماتی دارد. دوم بسیج کردن کل اقتصاد کشور برای مقابله با این شرایط و اولویت بندی آن و سپس تأمین، توزیع و ذخیره‌سازی را نیز باید کاملاً مراعات کنیم. اگر محیط اقتصادی را بتوانیم درست تنظیم کنیم، سابقه گذشته و تجربه دوران جنگ می‌‌‌تواند خیلی کمک کننده باشد به شرط اینکه همه همدل باشیم. در دفاع مقدس همه همدل و هم جهت بودند. آن زمان اولویت دفاع و مقابله با دشمن بود و اینکه به مدیران اعتماد داشتیم اما امروزه این بخش مقداری آسیب دیده است. ما مجموعه آنچه در نهادهای مختلف مجلس، قوه قضائیه و سایر نهادها انسجام، همدلی و همفکری را نتوانسته‌ایم ایجاد کنیم. از جنبه دیگر هم باید موضوع را دید و آن اینکه ذی نفع‌های بازدارنده‌ای وجود دارند که اجازه نمی‌دهند منافع کشور در مسیر زمان و مکان درست پیش رود. موفقیت ما در جنگ تحمیلی مربوط به یکسری نقاط قوت می‌‌‌شود که داشتیم. چراکه فشارهای آن زمان و درآمدهای آن زمان با اکنون قابل قیاس نیست. در زمان جنگ کل درآمد کشور ۱۰ میلیارد دلار بیشتر نبود. آن موقع که من وزیر بازرگانی بودم کل امکانات در اختیار من ۳ میلیارد دلار آن هم یوزانس ۶ ماهه و نه برای تأمین24 قلم کالا بلکه برای تأمین ۱۰ هزار قلم کالا باید هزینه می‌‌‌شد.
در زمان جنگ چگونه شرایط را مدیریت کردید که به اندازه اکنون با گرانی‌های غیر عادی و کمبودهای زیاد مواجه نبودیم؟
الان حدود ۱۴ میلیارد دلار ۴۲۰۰ تومانی اختصاص داده‌ایم برای تأمین۲۴ قلم کالا. در حالی که شرایط نیازها مثل سابق نیست. آن زمان همه کارخانجات تعطیل، همه آسیب دیده و هزار میلیارد دلار خسارت جنگ بود. بازسازی جاده‌ها، نیروگاه‌ها و سدها همه به هم ریخته بود.
خب مسأله اصلی همین است که اقتصاد علم است و علم نیز خاصیت انباشتی دارد. چرا ما الان نمی‌توانیم از تجربیات آن زمان استفاده کنیم. نقل قولی از آقای ایروانی وزیر وقت اقتصاد می‌‌‌خواندم که گفته بودند در ۴ سال آخر جنگ کل درآمد نفتی ما ۴۶ میلیارد دلار بود. ولی ما فقط سال ۹۰ رقمی در حدود ۱۱۸ میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم. چرا با این وضع فضای اقتصادی الان بدتر از سال‌های جنگ است؟
اقتصاد علم، تجربه، عمل بموقع و تصمیم‌گیری متناسب با واقعیت‌ها است. اینطور نیست که ما اولین کشوری باشیم که با جنگ روبه رو شدیم. به ذات کشور فقیری نیز نیستیم و منابع داریم و تجربیات موفق نیز داشته‌ایم. اما سیاست زدگی اقتصادی داریم. متأسفانه اقتصاد با شاخص‌های علمی و تجربی خود مدیریت نمی شود بلکه با شاخص‌های سیاسی می‌‌‌خواهند آن را اداره کنند و این دو حوزه با هم فرق دارند.
در زمان جنگ اینگونه نبود؟
حوزه سیاست و سیاست کاری با مفهوم امروزی حوزه قدرت است یعنی چگونه رأی بگیرند و رئیس جمهوری یا نماینده مجلس شوند و چگونه مراکز قدرت را بگیرند. این حوزه سیاست است و حوزه اقتصاد درآمد، سود و تأمین نیاز، رفاه ملی، مدیریت بخش اقتصادی و راندمان است. ما می‌‌‌خواهیم شاخص‌های اقتصادی را با متر سیاسی اندازه بگیریم. برای مثال کارخانه ایران خودرو را می‌‌‌توانید اقتصادی مدیریت کنید و قیمت تمام شده، تولید و کیفیت آن این یک جور برخورد می‌‌‌خواهد و باید یک مدیر اقتصادی بالاسر آن باشد. ولی وقتی بخواهید سیاسی برخورد کنید می‌‌‌بیند این ۱۰ هزار رأی است با خانواده‌های آنها یک میلیون رأی می‌‌‌شود، مقدار مشخصی قدرت خرید، درآمد و فرصت شغلی دارد یک فرد حزبی را آنجا مسئول می‌‌‌کنیم که بیاید اینها را در مسیر سیاست جمع کند. پس نتیجه وضعیتی می‌‌‌شود که در آن هستیم. مرض ما سیاست زدگی اقتصاد است و راه خلاص شدن هم این است که اقتصاد با شاخص‌های اقتصادی و اولویت‌های اقتصادی اداره شود.
به نظرتان جنگ 8 ساله برای اقتصاد ایران تبدیل به یک فرصت شد؟
جنگ که آسیب به همراه دارد و مشخص است ولی از تهدیدها اگر برنامه‌ریزی باشد، می‌‌‌شود به عنوان فرصت استفاده کرد. کما اینکه در طول تاریخ جهان تمام پیشرفت‌های تکنولوژیک در سایه جنگ شکل گرفته است. ابداعات، ابتکارات، توانایی‌ها و خلاقیت‌ها به دلیل فشار و شرایط جنگ چون همه هم جهت و منضبط نیز بودند پیشرفت کردند. تمام تئوری‌های علمی، مدیریتی و استراتژیکی و همه این مسائل نقاط قوت جنگ است. کلمه استراتژیکی از حوزه نظامی وارد اقتصادی شده است. در شرایط جنگ چون همه می‌‌‌خواهند کار کنند، استعدادهای نهفته بیرون می‌‌‌آید و هر کس هر توانی دارد نشان می‌‌‌دهد‌، الگوی تولید و مصرف تغییر می‌کند، ابداعات و ارتباطات بالا می‌‌‌رود که لازمه همه اینها همدلی و عزم ملی است. چون حمله دشمن بیرونی است همه اختلاف داخلی را کنار می‌گذاریم و در دفاع، نفی، تک و پاتک آن همه هم جهت می‌‌‌شویم. در نهایت با همدلی و اعتماد به همدیگر، جدای از سیاست‌زدگی و مواظبت از ذی نفع‌های بازدارنده است یعنی در هر شرایط مخصوصاً شرایط جنگ یکسری انسان‌های نابخرد یا سود جو همیشه دنبال فرصت‌هایی هستند که از خون مردم هم برای خود افتخار درست کنند، باید مواظب بود و با آنها با قاطعیت برخورد کرد.

8 نکته از مصاحبه

  هیچ کس تردید ندارد که ما اکنون در شرایط اقتصاد جنگی یا جنگ اقتصادی هستیم
  ذی نفع های بازدارنده ای وجود دارند که اجازه نمی دهند منافع کشور در مسیر زمان و مکان درست پیش رود
  جنگ بدون تحلیل اقتصادی مثل جنگ بدون داشتن سرباز، سلاح و آموزش های مدیریت جنگی است
  در اقتصاد جنگی یک نهاد، ساختار و یک شبکه  جنگی لازم است
  وزارت خزانه داری امریکا با حدود 400 نیرو روزانه جنگ اقتصادی با ایران را رصد می کند.
  باید تاب آوری اقتصادی را در مقابل تهدیدهای اقتصادی بالا ببریم‌
  آن موقع که من وزیر بازرگانی بودم کل امکاناتی که در اختیار داشتم۳ میلیارد دلار آن هم یوزانس ۶ ماهه بود و نه برای تأمین 24 قلم کالا بلکه برای تأمین ۱۰ هزار قلم کالا باید هزینه می شد.
  مرض ما سیاست زدگی اقتصاد است و راه خلاص شدن هم این است که اقتصاد با شاخص های اقتصادی و اولویت های اقتصادی اداره شود