هاشمي منادي صلح

ياسر هاشمي
«قره‌باغ» كه نام قشنگش تركيبي از دو كلمه تركي و فارسي به معناي باغ بزرگ (وشايد باغ سياه) باشد، تاريخي دور و دراز در جغرافياي ايران دارد كه تا حكومت قاجاريه بخشي از ايران بود و پس از عهدنامه گلستان به همراه بخش‌هايي از «سرزمين‌هاي آن سوي ارس» براي هميشه از مام وطن جدا شد و در زمان اتحاد جماهير شوروي در دست حكومت مركزي كمونيست‌ها و دست‌نشانده‌هاي آنان بود. در سال‌هايي كه فروپاشي شوروي زمزمه مي‌شد كه نهايتا با استقلال سه جمهوري استوني، لتوني و ليتواني در اسفند ۱۳۶۸ و سپس ديگر جمهوري‌ها، عملي شد، شعله جنگ از بهمن ۱۳۶۶ مطابق با فوريه سال ۱۹۸۸ روشن شد كه يك جنگ ويرانگر را بر ساكنان شرق ارمنستان و جنوب غربي جمهوري آذربايجان تحميل كرد، جنگي كه به گواهي اسناد تاريخي تا اسفند ۱۳۷۲ مطابق با مارس ۱۹۹۴ حدود ۳۵ هزار نفر را به كام مرگ كشاند و بيش از ۸۰۰ هزار نفر را آواره كرد. جنگي كه با پاكسازي قومي تلاش هر يك از طرف‌هاي درگير بود. مي‌گويند: «در تقسيمات اداري اتحاد شوروي، منطقه قره‌باغ، بخشي از جمهوري آذربايجان بود. در سال ۱۹۸۸ نيروهاي ارمني، جنگ خود را براي تصرف اين زمين‌ها آغاز كردند. با بالا گرفتن درگيري، هر كدام از طرفين سعي در پاكسازي قومي مناطق تحت تصرف خود از نژاد ديگر كردند. از اين‌رو ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار ارمني ساكن آذربايجان و ۷۲۴ هزار آذري، مجبور به مهاجرت از ارمنستان و مناطق اشغالي جمهوري آذربايجان شدند.» همه از مردم مظلوم گرفته تا سربازان ميدان جنگ و مسوولان كشورهاي آذربايجان و ارمنستان و حتي دولت‌هاي منطقه‌اي، آسيايي، اروپايي و امريكايي و مجامع بين‌المللي، خواستار توقف جنگ بودند كه مشخصا ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و ۸۸۴ چهار قطعنامه سازمان ملل براي اين بحران بود؛ اما آنچه دنيا مي‌ديد و از رسانه‌ها مي‌شنيد، جنازه‌هاي زن و مرد و پير و جوان در مناطق مختلف مورد نزاع و صداهاي مهيب انفجار و رگبارهاي گلوله بود.
 علت اين جنگ را به قضاوت نمي‌نشينيم كه حالا با شروع مجدد آن عمري سي و چند ساله دارد. شايد به خاطر سياست كوچ اجباري برخي اقوام در زمان استالين بود يا مربوط به شرايط و تصميمات غيرمنطقي برخي مقامات هر دو دولت باكو و ايروان و دخالت پنهان و آشكار برخي دولت‌هاي خارج از منطقه مي‌شود. آنچه مرا به اين مقال و مقاله واداشت، تاكيد بر اين نكته است كه بايد جلوي كشت و كشتار مردم را گرفت كه اين روزها ويروس منحوس كرونا به اندازه كافي ابناي بشر را مي‌كشد و انسان نبايد به هر بهانه‌اي همنوع خويش را بكشد. صرفا براي يادآوري مي‌گويم كه براي پايان دادن مناقشه و درگيري ميان جمهوري آذربايجان و ارمنستان بر سر قره‌باغ شخصيتي ميانجيگري كرده بود كه اگر امروز بود، شايد اين آتش مجدد در خرمن زندگي مردم منطقه نمي‌افتاد كه علاوه بر قوميت‌ها و پيروان اديان مختلف، اكثرا ارمني و مسلمان هستند. شخصيتي كه در داخل ايران فرمانده جنگ بود، اما روند آتش‌بس جنگ ۸ ساله عراق عليه ايران را فرماندهي كرد تا قطعنامه ۵۹۸ عملي شود. شخصيتي كه در جهان اسلام، با تاكيد بر اين نكته كه دامن زدن به اختلافات تاريخي كه خليفه اول مسلمانان پس از پيامبر اسلام (ص) چه كسي بود، دردي را دوا نمي‌كند، به گفت‌وگو با علماي بزرگ اهل تسنن پرداخت و حتي به مناظره زنده تلويزيوني با شيخ «يوسف قرضاوي»، مفتي بزرگ نشست تا غبار كينه از توفان سخنان اختلاف‌برانگيز تندروهاي دو مذهب برنخيزد. شخصيتي كه وقتي خانه و خانمان مردم ارمني و آذري در آتش مي‌سوخت، علاوه بر گفت‌وگوهاي فراوان با مسوولان دو كشور آذربايجان و ارمنستان كه ساعت‌ها طول مي‌كشيد، حتي به ميدان كارزار ديپلماتيك رفت تا نگذارد سوءتفاهم‌ها و كينه‌جويي‌هاي جزيي، مردم بي‌گناه منطقه قره‌باغ را به گور بفرستد. شخصيتي كه چون قابل احترام و اعتماد مسوولان دو كشور بود، با صراحتي كه ويژگي اخلاقي ايشان در سياست بود، تاكيد مي‌كرد كه در وهله اول جمهوري آذربايجان و ارمنستان بايد با درك صحيح از شرايط منطقه بكوشند تا با كنار گذاشتن اختلافات و با تشكيل كارگروهي ويژه، مسائل مورد اختلاف خود را دور يك ميز مورد بررسي قرار دهند و در صورت نياز به ورود بازيگران ديگر، اين كشورهاي منطقه هستند كه خواهند توانست با لحاظ منافع هر دو طرف آذري و ارمني، مانع خونريزي بيشتر و بروز خسارت‌هاي مادي و رواني براي ساكنان منطقه شوند.
آنچه در ذيل مي‌آيد، كلمه به كلمه سخنان و گام به گام اقدامات آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در اوج مشغله‌هاي سياسي و سازندگي يك رييس‌جمهور است كه تلخي‌هاي تاريخي مردم قره‌باغ و منطقه را شيرين كرده بود، هرچند اين روزها، اين شيريني‌ها رفتند و آن تلخي‌ها دوباره آمدند: 
دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۰: عصر وزير امور خارجه ارمنستان آمد. توضيحات زيادي درباره وضع ارمنستان و مشكل انرژي و مساله نزاع با آذربايجان بر سر منطقه قره‌باغ داد. 
يكشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۷۰: بعد از جلسه، با آقاي [حسن] حسن‌اف، نخست‌وزير آذربايجان ملاقات داشتم. خيلي صريح و بي‌پرده، مشكلات خودشان و ساير جمهوري‌ها را گفت. از جنگ با ارمنستان خيلي ناراحتند و شديدا خواستار ميانجيگري هستند. احساس ضعف دارند. مدعي‌اند روس‌ها اسلحه زياد به ارمنستان داده‌اند و به آذربايجان نداده‌اند. اكنون هم امريكا و هم روسيه، طرفدار ارمنستانند و گفت ارتش شوروي در جمهوري‌ها مانده و تابع روسيه است و اعتنايي به حكومت‌هاي محلي ندارد. روس‌ها به ديگران زور مي‌گويند. اطلاعات زيادي درباره اوضاع‌شان داد.


دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۷۰: [آقاي اياز مُطلّب‌اف]، رييس‌جمهور آذربايجان آمد. از درگيري با ارامنه اظهار نگراني كرد و مدعي حمايت روسيه از ارمنستان شد.
يكشنبه ۴ اسفند ۱۳۷۰: آقاي دكتر ولايتي، براي سفر به آذربايجان و ارمنستان براي ميانجيگري توضيح داد.
پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۷۰: ظهر آقاي [حسن] حسن‌اف، نخست‌وزير آذربايجان تلفن كرد. از فشار ارامنه مضطرب بود و گفت بخشي از شهر آغدام آذربايجان را گرفته‌اند و باز هم به پيش مي‌روند. از من خواست كه با روساي جمهور ارمنستان و روسيه، براي حل مشكل صحبت كنم و در سازمان ملل فعال شويم.  با [لئون تر] پطروسيان، رييس‌جمهور ارمنستان صحبت كردم، منكر تصرف آغدام شد و پذيرفت كه كنترل كند. گفت امريكا از ارمنستان خواسته كه در جلسه‌اي در بلژيك، با حضور تركيه براي مذاكرات صلح شركت كنند و ارمنستان رد كرده و گفته است بايد ايران هم باشد.
شنبه ۱ فروردين ۱۳۷۱: آتش‌بسي كه به ابتكار ايران در منطقه قره‌باغ، [ميان جمهوري آذربايجان و جمهوري ارمنستان] برقرار شده است، نسبتا مراعات مي‌شود ولي رسانه‌هاي غربي مايل نيستند آن را به ‌نام ايران مطرح كنند.
جمعه ۱۴ فروردين ۱۳۷۱: عصر با اصرار وزارت امور خارجه، تلفني با آقاي [هلموت] كهل، صدراعظم آلمان [غربي] درباره هماهنگي در ميانجيگري در منطقه قره‌باغ و ضرورت توازن در مبادلات دو كشور مذاكره كردم؛ فعلا اين توازن به نفع آلمان به ‌هم خورده است.
شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۷۱: عصر دكتر ولايتي و [محمود] واعظي آمدند. در مورد سفر روساي جمهور ارمنستان و آذربايجان به ايران و سفر من به تركمنستان صحبت شد.
سه‌شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۷۱: برنامه سفر ميهمانان آذربايجان و ارمنستان را تنظيم كرديم.
چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۷۱: ساعت هشت و نيم صبح به دفترم رسيدم. كارهاي مانده را انجام دادم. براي استقبال آقاي يعقوب محمداوف، كفيل رياست‌جمهوري آذربايجان به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. بعد از انجام مراسم استقبال و سان و مصاحبه، با آقاي [غلامرضا] شافعي، وزير همراه به سعدآباد رفت.
 من به دفترم آمدم. ساعتي كارهاي دفتر را انجام دادم و سپس هيات آذربايجاني آمدند. ابتدا جلسه خصوصي داشتيم؛ خواستار توسعه همكاري همه‌جانبه بودند. سپس درباره قره‌باغ و جنگ صحبت شد. گفت صميمانه مايل به صلحند. سپس مذاكرات رسمي هم در مورد همين مسائل بود.
عصر براي استقبال [آقاي لئون پتروسيان]، رييس‌جمهور ارمنستان و همراهان به فرودگاه رفتيم. بعد از سان و مصاحبه، آنها با همراهي دكتر [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي] به سعدآباد رفتند و من به دفتر مراجعت كردم. عفت هم از همسر او استقبال كرد.
نزديك غروب آمدند. مذاكره خصوصي و رسمي داشتيم. همكاري دوجانبه و مساله قره‌باغ و مسائل مورد بحث، شبيه مذاكرات هيات آذربايجان بود؛ راه، راه‌آهن، پل، گاز و غذا مي‌خواهند.
شام را با هيات آذربايجاني خورديم. قرار بود هر دو هيات باشند؛  ارمني‌ها قبول نكردند و قرار شد ضيافت جداگانه بدهيم. قبل از شام و همراه شام، درباره اوضاع آذربايجان مذاكره كرديم و اطلاعات فراواني گرفتيم. در مذاكرات خصوصي تقاضاي سلاح كردند. هر دو هيات در مورد صلح، حسن نيت ابراز مي‌كنند.
پنجشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۷۱: پيش از ظهر كارهاي دفترم را انجام دادم. براي رسيدن به كار ميهمانان، ملاقات‌هاي متفرقه را حذف كردم. ساعت ۱۱ صبح دو هيات آذري و ارمني آمدند. براي روان شدن كار در جلسه رسمي و علني، ساعت‌ها وقت‌مان را صرف مذاكرات مقدماتي كرديم. معلوم شد آقايان محمد اف و پتروسيان، [روساي جمهور آذربايجان و ارمنستان]، در گذشته تا اين لحظه همديگر را نديده بودند؛ گرچه تلفني مذاكره داشته‌اند.
در اتاق حوضخانه، در دايره اطراف حوض نشستيم. من بين دو نفر آنها نشستم و ابتدا در كليات مانند ضرر نزاع و مصالح صلح و سپس درباره متن سند تنظيم شده براي امضاي دو طرف صحبت كردم. در مورد كليات اتحاد نظر بود، اما در بعضي مضامين و عبارات سند، اختلاف پيش آمد.
 هيات ارمني منسجم و مطيع رييس‌شان بودند، اما هيات آذري اختلاف داشتند و بعضي‌ها مرموزانه عمل مي‌كردند كه رييس‌شان موفق نشود يا ايران در ميانجيگري‌اش موفق نباشد؛ وزير امورخارجه‌اش چنين بود. بعد از توافق كارشكني مي‌كردند. بالاخره ناچار خلوت و توافقي نيم‌بند درست كرديم. به جلسه رسمي رفتيم. بعد از اظهارات رسمي و كلي من و دو طرف، مضامين را مشخص كردم كه در بيانيه مي‌گنجد. ساعت سه بعدازظهر جلسه ختم و قرار شد كارشناسان بيانيه را تنظيم كنند و به امضاي سه طرف برسانند.
 براي استراحت رفتند. من هم براي نماز و ناهار و استراحت و انجام كارهاي دفتر آمدم. هيات آذري براي دور دوم مذاكرات آمد. قرار بود امروز به مشهد بروند؛ گفتند منصرف شده‌اند و امروز به آذربايجان برمي‌گردند. براي متن نهايي سند مذاكره كرديم. معلوم شد كارشناسان‌شان شبهه ايجاد كرده‌اند. بيانيه‌هاي همكاري بين ايران و آذربايجان را امضا كرديم. پانصد ميليون دلار اعتبار براي خريد كالاهاي ايران به آنها داديم. چون كار آتش‌بس ناتمام مانده بود، قرار شد شب را بمانند كه مجددا با ارامنه توافق شود.
بعد از نماز مغرب و عشا، هيات ارامنه آمدند و مجددا مذاكره كرديم. به خاطر پيشنهادهاي جديد آذري‌ها به  نتيجه نرسيديم. با راهنمايي‌هاي كلي، كارشناسان را مامور تهيه متن نهايي كرديم. آذري‌ها به مقر برگشتند و با ارامنه براي امضاي توافقنامه‌ها در مراسم رسمي با حضور خبرنگاران شركت كرديم.
 سپس به جلسه ضيافت رفتم. عفت هم به همسر رييس‌جمهور ارمنستان، ضيافت شام در مهمانسراي نفت داد. سر ميز شام، سوالات زيادي از وضع ارمنستان پرسيدم. روابط‌شان با روسيه بد نيست و برخلاف ديگران به آينده روسيه خوش‌بين هستند. انتظار دارند در تقسيم نيروهاي مسلح، سهم خوبي بگيرند. با سوريه هم رابطه خوبي دارند. مشكل سوخت، مواد غذايي و كار دارند. به خاطر بسته شدن راه‌شان از آذربايجان و به خاطر همين نقطه ضعف، تمايل به صلح دارند. قرار شد فردا ساعت هشت صبح هر دو هيات براي تصويب و امضاي متن نهايي مصالحه‌نامه بيايند.
جمعه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۷۱: بعد از نماز صبح كارهاي مانده را انجام دادم كه براي سفر به تركمنستان، كار عقب‌مانده نداشته باشم. نزديك ساعت هشت صبح، دكتر ولايتي، [وزير امور خارجه] آمد و گزارش كار كارشناسان را داد. ديشب تا ساعت سه‌ونيم بامداد مذاكره كرده و نتوانسته‌اند به نتيجه نهايي برسند.
ساعت هشت و ربع، دو هيات رسيدند. با ساعتي مذاكره، به نتيجه رسيديم و روي متن توافق شد. نكته‌هاي مهم حصول آتش‌بس يك هفته، سفر فرستاده ويژه ايران در هفته آينده و رفع محاصره از ارمنستان جز در مورد كالاهاي نظامي و كيفيت مذاكره با نمايندگان قره‌باغ است.
در مراسم رسمي و علني، سه نفري متن سند را امضا كرديم. بعد از مصاحبه‌هاي كوتاهي عازم فرودگاه شديم.  برخلاف ميهمان‌هاي قبلي، در مسير با ميهمانان نمي‌رفتم، چون اگر بخواهم با هر دو بروم، خيلي وقت‌گير است.
قبل از هر دو به فرودگاه [مهرآباد] رسيدم. اول ميهمانان آذري را پس از مصاحبه بدرقه كردم. سپس ميهمانان ارمني را كه به اصفهان مي‌رفتند. ارامنه را به تماشاي موزه فرش فرستاديم تا فرصتي براي انجام برنامه‌هاي مراسم به دست‌ آيد.
قبل از امضاي توافقنامه، نخست‌وزير آذربايجان از باكو تلفن كرده و با آقاي نهاونديان، سفيرمان صحبت كرده و خبر داده بود كه امروز صبح، ارامنه از چند جناح به شهر شوشا حمله كرده‌اند و پيش مي‌روند. خواسته بود كه من به ارامنه بگويم تا جلوي آنها را بگيرند.
در فرودگاه، خبر را به محمداف دادند. قول دادم براي توقف درگيري به سرعت اقدام كنم. سپس مساله را با ارامنه در ميان گذاشتم؛ كمي شرمنده شدند و گفتند احتمالا شروع از طرف آذري‌ها بوده است و اظهار بي‌اطلاعي كردند. فورا با ايروان تلفني صحبت كردند و درخواست توقف جنگ را كردند. اصل درگيري تاييد شد، ولي نه به آن وسعت؛ نكته مهم تعجب و تحسين آنها از صبر و حوصله من بود كه ساعت‌ها مذاكرات خسته‌كننده را تحمل و نظرات متضاد را به هم نزديك كردم.
در بين مذاكرات، با استفاده از فرصت، براي راي دادن در انتخابات مرحله دوم مجلس تهران، به حسينيه امام خميني (ره) رفتم. پس از بدرقه ميهمانان به خانه آمدم.
شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۷۱: امروز صبح آقاي [يعقوب] محمداف، رييس‌جمهور آذربايجان، تلفني از حملات روس‌ها در شوشا شكايت كرد و خواست كه زودتر براي آتش‌بس اقدام كنم. از عشق‌آباد با آقاي پتروسيان، رييس‌جمهور ارمنستان تلفني صحبت كردم؛ او هم اظهار ناراحتي كرد و خواست كه آقاي [محمود] واعظي زود به منطقه برود.
يكشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۷۱: آقاي [محمود] واعظي را براي ميانجيگري به آذربايجان و ارمنستان فرستادم.
شنبه ۲ خرداد ۱۳۷۱: عصر در شوراي عالي امنيت ملي درباره منطقه قره‌باغ و نزاع ارمنستان و آذربايجان و نخجوان و افغانستان و حوادث اراك مذاكره بود. قرار شد اعزام ناظر به نخجوان و ارمنستان را بپذيريم. به آذربايجان كمك كنيم و از ارمنستان بخواهيم كه به وضع قبل از اجلاس تهران برگردد.
 چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۷۱: [آقاي توفيق قاسم‌اوف]، وزير امور خارجه جمهوري آذربايجان آمد. از موضع ضعف خواستار همكاري بيشتر شد. احساس پشيماني از مواضع غيردوستانه اخيرشان را بروز مي‌داد و اظهار مي‌داشت كه خواهان ادامه جنگ با ارمنستان نيستند و به راه‌حل سياسي معتقدند. از موضع بالا گفتم آماده كمك به شما هستيم؛ نوع و زمان آن با خودتان.
پنجشنبه ۳ دي ۱۳۷۱: [آقاي گاگيك هاراتونيان]، معاون رييس‌جمهور ارمنستان آمد. از توسعه روابط با ايران گفت. براي صلح در قره‌باغ اظهار تمايل كرد و از مشكلات جنگ براي دو كشور گفت.
دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۷۲: [آقاي پناه حسين اف]، قائم‌مقام رييس‌جمهور آذربايجان آمد. نامه رييس‌جمهورشان را آورده بود. قبلا دكتر حبيبي گزارش كوتاهي از مذاكرات داده بود. بر اثر شكست‌هاي اخيرشان از ارمنستان، خيلي ناراضي‌اند. در موضع ضعف، تقاضاي كمك نظامي، غذايي و سياسي دارند و به اشتباه جبهه خلق در اتخاذ مواضع ضدايراني اعتراف مي‌كنند؛ در مجموع خام و ناپخته‌اند. هم وعده كمك دادم و هم نصيحت به اتحاد داخلي كردم.
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۷۲: در گزارش‌ها فرار ايلچي‌بيگ از آذربايجان مهم است. تا ساعت ده صبح كارها انجام شد. آقاي واعظي تلفني خبر داد كه به خواست حيدرعلي‌اف به ارمنستان تذكر داده كه در قره‌باغ از فرصت شلوغي آذربايجان سوءاستفاده نكند و آنها قبول كرده‌اند.
سه‌شنبه ۱۶ شهريور ۱۳۷۲: آقاي [محمود] واعظي، [معاون وزير امور خارجه] اجازه گرفت كه با مذاكره تلفني رييس‌جمهور ارمنستان با من كه تقاضا دادند، موافقت كنند؛ گفتم به شرط اينكه در تلفن بپذيرد انعطافي در تهاجم نظامي ارامنه به آذربايجان بشود.
چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۷۲: عصر رييس‌جمهور ارمنستان تلفني تماس گرفت. از تجاوز ارامنه به آذربايجان انتقاد كردم و او گفت از قُبادلي عقب‌نشيني كرده‌اند و ديگر پيشرفت نخواهند داشت و تدريجا از قره‌باغ بيرون مي‌روند و به زودي در مذاكرات روسيه، تصميم‌هاي خوبي اعلان خواهد شد. تاكيد كردم كه پس از نشست تهران كه ارامنه برخلاف تفاهمات عمل كردند، آن قول‌ها عملي شود. بارها مي‌خواست تلفني تماس بگيرد، نپذيرفته بودم.
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۷۲: [آقايان شمشون مقصود پورسير و وارطان وارطانيان]، دو نماينده ارامنه آمدند. اطلاعات خوبي از ارمنستان و منطقه قفقاز و روسيه داشتند.
سه‌شنبه ۴ آبان ۱۳۷۲: به سوي باكو پرواز كرديم و حدود ساعت پنج بعدازظهر رسيديم. در فرودگاه استقبال گرمي داشتند. به جاي مصاحبه، پشت ميكروفن، آقاي حيدر علي‌اف و من صحبت كوتاهي كرديم. جمع زيادي از مردم جمهوري آذربايجان و ايران هم در فرودگاه شعار مي‌دادند. بيرون فرودگاه، جمعيت فراواني با پلاكارد و عكس اجتماع كرده بودند و شعار ‌الله‌اكبر مي‌دادند. با آقاي حيدرعلي‌اف پياده شديم و مقداري جلوي مردم راه رفتيم و به احساسات‌شان پاسخ داديم. از فرودگاه تا محل اقامت، در اغلب مسير، دو طرف خيابان‌ها جمعيت زيادي صف كشيده بودند و ابراز احساسات مي‌كردند. در يكي از ميدان‌هاي شهر هم كه اجتماع عظيم بود، باز براي پاسخ به ابراز احساسات پياده شديم.
 به اقامتگاه رفتيم. بعد از كمي صحبت با آقاي علي‌اف، وضو گرفتيم و به سوي مسجد حركت كرديم. جمعيت كمي در مسجد بودند. پليس به بهانه امنيت، مانع ورود مردم شده بود. نماز جماعت به امامت من اقامه شد. سپس آقاي [الله شُكور] پاشازاده و امام جماعت مسجد خيرمقدم گفتند و من صحبت كوتاهي درباره استقلال و آزادي و اسلامي شدن و جنگ كردم.
 به مهمانسرا برگشتيم. شام خصوصي از طرف آقاي حيدر علي‌اف در مهمانسرا داده شد. مهدي و ياسر و دكتر ولايتي و پسرش [آقاي الهام علي‌اف] و آقاي حسن‌اف، [نخست‌وزير] بودند و [آقاي علي‌اصغر نهاونديان]، سفيرمان مترجم بود. بيشتر درباره روسيه و جمهوري‌ها و اوضاع آذربايجان صحبت كرديم. بعد از شام خصوصي گفت كه در ارسال سلاح‌هاي خريده شده از تهران تعجيل شود و نيز اسلحه‌هايي كه فراريان از جنگ به ايران برده‌اند، به آذربايجان ارجاع شود؛ گفتم فورا اقدام كنند.
چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۷۲: بعد از نماز صبح، كمي در بالكن اتاق كه مشرف به درياست، قدم زدم. باد سردي مي‌وزيد. براي برگشت، درب اتاق را عوضي گرفتم و مهدي را بيدار كردم. پس از صرف صبحانه، آقاي نهاونديان، سفيرمان براي توضيحات و توجيه برنامه آمد. سپس آقاي حيدرعلي‌اف آمد، با هم به مزار شهدا رفتيم؛ محل جالبي است. در گذشته قبرستان بوده و در زمان كمونيست‌ها به پارك تبديل شده و پس از درگيري حكومت شوروي با مردم قبل از فروپاشي شوروي كه 90 نفر از مردم شهيد شده‌اند، با دفن اجساد شهدا در اينجا، مزار شهدا شده و سپس شهداي جنگ قره‌باغ را هم در اينجا دفن كرده‌اند. گفتند اكنون حدود دو هزار شهيد در آنجا دفن است. روي تپه با شيب مناسبي است و درخت‌هاي انبوه و زمين فراوان دارد و به شكل خوبي نظم و آرايش يافته است. گفتند 10 هزار شهيد و 25 هزار معلول از جنگ با ارامنه دارند.
بعد از اهداي تاج‌گل و قرائت فاتحه و گشتي در ميان قبرها و سوال و جواب‌هاي زياد، براي عيادت مجروحان جنگ، به سوي بيمارستان حركت كرديم. وزير كشور خوشامد گفت و رييس بيمارستان كه يك افسر پليس بود، توضيح مي‌داد. بيمارستان از نيروي انتظامي است و بيشتر مجروحان از پليس بودند. گفتند 25 بيمارستان دارند. روي تخت‌ها با 9 نفر از مجروحان صحبت كردم. در سالن ديگر جمع بيشتري بودند. چند نفري پاهاي‌شان قطع شده و تعدادي در ايران معالجه شده بودند. گفتند تاكنون 108 مجروح صعب‌العلاج را به ايران فرستاده‌اند و در تهران و تبريز و رشت معالجه شده‌اند؛ خيلي راضي و متشكر بودند.
در سالني در زيرزمين، رييس بيمارستان صحبت تشكرآميز از حمايت‌هاي ايران كرد و من صحبت كوتاه تشويق‌آميز براي رزمندگان كردم. آقاي علي‌اف هم صحبت كوتاهي دربارة جنگ و تشكر از ما داشت. روحيه و برخورد رزمندگان بد نبود، ولي با آن حالي كه رزمندگان مجروح ما در دوران جنگ داشتند، خيلي تفاوت دارند. بعضي‌ها افسرده بودند. هدايايي شامل 30 هزار روبل به هر يك داديم.
براي مذاكرات خصوصي به مقر رياست‌جمهوري رفتيم. ساختمان مجللي است. دكتر ولايتي و آقاي حسن‌اف هم بودند و سفيرمان مترجم بود. به محض نشستن، تلفن زنگ زد و صحبت كرد و معلوم شد كه مربوط به جنگ است؛ آقاي علي‌اف گفت، خبر مي‌دهند ارس طرف منطقه زنگلان، زير آتش انبوه ارامنه است و مردم براي فرار به ايران از رود ارس عبور مي‌كنند و تلفات مي‌دهند. عاجزانه استمداد كرد. احتمال مي‌داديم كه مقداري هم جوسازي و مقدمه‌چيني براي مطلب اصلي مذاكرات خصوصي است، ولي خالي از حقيقت هم نيست.
 نقشه آوردند و توضيح دادند. معلوم شد كه اگر زنگلان سقوط كند، از مرز ارمنستان تا نزديك پارس‌آباد، ارامنه به مرز ما در شمال ارس مي‌چسبند. پيشنهاد مشخص با اصرار اين است كه ما در جنگ به نفع آنها شركت كنيم. صريحا مي‌گويند ما همه آذربايجان را در اختيار شما مي‌گذاريم و آماده‌ايم جمهوري اسلامي در آذربايجان تشكيل شود و بدون كمك ايران، نمي‌توانيم دفاع كنيم و امكان پيشرفت ارامنه تا باكو هم وجود دارد. نقشه ارمنستان بزرگ را كه گويا ارامنه در سال ۱۹۸۰ منتشر كرده‌اند، نشان دادند كه در آنجا از درياي سياه تا درياي خزر و از جنوب تا اروميه و از غرب، خاك تركيه تا سوريه را شامل شده است. گفتم اين تصميم بسيار بزرگي است كه آثار فراوان منطقه‌اي و جهاني دارد و بايد عواقب آن در هر جهت بررسي شود و بايد در تهران بررسي كنيم و جواب بدهيم، ولي كار فوري اين است كه تلاش كنيم فعلا آتش‌بس برقرار شود و شما بايد مقاومت كنيد كه زنگلان از دست نرود.
براي اين منظور، دكتر ولايتي در همان جلسه با معاون وزير امور خارجه ارمنستان تماس گرفت و پيام مرا براي رييس‌جمهور ارمنستان منتقل كرد كه گفتم در تلفن قبلي‌مان قرار شد، ارامنه از حدود فعلي ديگر پيشرفت نكنند و عمليات چند روز اخير، نقض آن قرار است و با لحني آرام، نوعي تهديد كرديم. اجازه خواست كه رييس‌جمهور ارمنستان با شخص من تلفني صحبت كند؛ موافقت كردم.
با تاخير زياد به جلسه مذاكرات رسمي رفتيم. خبرنگاران تا آخر جلسه ماندند و من و آقاي حيدر علي‌اف درباره اهميت همكاري‌ها و موارد فراوان همكاري صحبت كرديم. درباره جنگ به نحوي به نفع آذربايجان حرف زدم.
باز به جلسه خصوصي برگشتيم. نتايج تلفن‌ها را بررسي كرديم و با آقاي علي‌اف به شعبه بانك ملي ايران در باكو رفتيم. رييس بانك و دكتر عادلي گزارش دادند. از مشتريان زياد كه اكثرا ايراني‌اند، راضي بودند. سپس حسابي به نام آقاي علي‌اف افتتاح شد. به سوال خبرنگاري جواب دادم و برگشتيم.
 در مسير حركت‌مان در خيابان، معمولا اجتماعات انبوهي از مردم جمع مي‌شوند و ابراز احساسات مي‌كنند و باعث تعجب من و همراهان و خود آذري‌هاست و بي‌سابقه است؛ آهسته حركت مي‌كنيم كه پاسخ به احساسات بدهيم. ناهار را با همراهان خورديم. بعد از كمي استراحت و نماز با همراهي آقاي علي‌اف به يك پالايشگاه نفت رفتيم. در آنجا واحد جديدي را به توليد رسانده بودند. در گزارش رييس پالايشگاه، به نظرمان رسيد كه فوق‌العاده ارزان تمام شده است. به آقاي آقازاده، [وزير نفت]، گفتم سريعا معلوم شود كه وضع چگونه است. مهدي و يكي از معاونان وزير نفت براي بررسي ماندند.
 من و آقاي حيدر علي‌اف صحبت كوتاه تشويق‌آميز كرديم. كاركنان به گرمي از ما استقبال كردند. خانمي كه دسته‌گل آورده بود و مي‌خواست دست بدهد، به نحوي ديگر محبتش را پاسخ دادم كه نرنجد. گفتند پالايشگاه باكو، با 125 سال سابقه، اولين و قديمي‌ترين پالايشگاه در منطقه است.
 از آنجا براي افتتاح كار اجرايي ساختمان مجتمع فرهنگي و آموزشي ايرانيان رفتيم. اين مجتمع در يكي از محلات خوب باكو در 30 هزار متر زمين احداث مي‌شود و طرح آن بسيار مفصل است. گزارشي از اقدامات جاري آموزشي و برنامه آينده دادند. آقاي علي‌اف و من صحبت كرديم و كلنگ‌زني توسط هر دوي ما انجام شد. آقاي علي‌اف با اطوار جالبي كلنگ زد كه باعث تشويق حاضران شد. در همه مسيرها از كارهاي عمراني دوران 14 ساله رياست خودش بر آذربايجان در شوروي سابق توضيح مي‌داد. تقريبا همه ساختمان‌هاي مهم، خيابان و ميدان‌هاي مهم را او احداث كرده و به همين جهت، نزد مردم محبوب است. حقيقتا كارهاي مهمي كرده، از جمله ساختمان‌هاي دولتي و سالن‌هاي بسيار بزرگ و مجهز و صنايع نسبتا مهم و توسعه كشاورزي و انگور و پنبه.
فرصتي پيش آمد. خسته بودم، مقداري استراحت كردم. آقايان روحاني، ولايتي و واعظي آمدند. در رابطه با موضع‌مان درخصوص جنگ قره‌باغ مذاكره كرديم. باز هم جلسه خصوصي با علي‌اف درباره حمايت از آنها در جنگ با ارامنه داشتيم و نهايتا جمع‌بندي به اين صورت شد كه براي تحقق آتش‌بس و حفظ زنگلان و عقب‌نشيني، تلاش سياسي كنيم و راه‌هاي‌مان را براي كمك به محاصره‌شدگان زنگلان باز بگذاريم و مانوري در مرز داشته باشيم تا نظاميان ما درباره كيفيت دفاع، مذاكره كنند و پيشنهاد اتحاد دفاعي را در تهران بررسي كنيم و سپس جواب دهيم. خبر دادند كه از شدت گلوله‌باران كاسته شده است.
 با اين خبر به جلسه ضيافت شام رفتيم. سالن بسيار وسيعي دارند و صدها مهمان دعوت كرده بودند. چند قطعه موسيقي اجرا كردند. بعد از شام مساله آتش‌بس را پيگيري كرديم؛ معلوم شد اجرا شده است. دير وقت خوابيدم.
پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۷۲: با همراهي آقاي علي‌اف به كارخانه كولرسازي رفتيم. خيلي وسيع است. سالانه 400 هزار دستگاه كولر گازي توليد مي‌كند. 20 سال كار كرده و گفتند ۹۰ درصد مواد آن از خارج وارد مي‌شود. در ايران هم بازار فروش دارند، ولي ۷۵ درصد آن در جمهوري‌هاي شوروي سابق مصرف مي‌شود. اين كارخانه را هم آقاي علي‌اف با حمايت برژنف ساخته است.
 از آنجا به آكادمي علوم آذربايجان رفتيم. رييس و مديران استقبال كردند و توضيحات دادند. در سالن، مراسمي براي اعطاي عضويت افتخاري من در آكادمي و تقديم عالي‌ترين درجه علمي آذربايجان، به دليل خدمات علمي، سياسي و انساني من داشتند. رييس اكادمي، آقاي علي‌اف، نماينده شعرا و نماينده موسيقيدانان صحبت كردند و ضمن ستايش از من و ايران، مطالب جالبي از انقلاب اسلامي و همكاري دو كشور گفتند. من هم صحبت مفصلي نمودم. احساسات و استقبال بسيار گرم بود. معاون آكادمي، يك خانم وزين بود كه مي‌گفتند درجات عالي در رشته پزشكي و فلسفه دارد.
به اقامتگاه برگشتيم و در جلسه‌اي با حضور همراهان و خبرنگاران شركت كرديم. 14 سند همكاري امضا شد. سپس در يك مصاحبه مطبوعاتي مشترك، به سوالات خبرنگاران پاسخ داديم. سپس با هم براي ناهار رفتيم. بعد از ناهار من براي استراحت و نماز رفتم. قرار بود از كارخانه سكوسازي در درياي خزر بازديد كنيم كه به خاطر ضيق وقت و بارش باران منصرف شديم. مهدي و آقاي آقازاده رفته بودند، بازديد كرده بودند و از عظمت آن بسيار گفتند. مي‌توانند سكوهاي حفار و بهره‌برداري تا عمق 300 متري دريا بسازند كه بسيار مهم است.
علي‌اف گفت كارخانه سكوسازي را در زمان قديم با حمايت برژنف، با 400 ميليون دلار از امريكا خريده‌اند. پيشنهاد كرديم كه به نحوي با مشاركت يا با پيمانكاري يا كرايه ما هم استفاده كنيم. در سر ميز شام توافق كرديم كه راه آهن آستاراخان را تا آستاراي ايران برسانيم. آقاي صورت حسين‌اف، نخست‌وزير هم آمد. احوال‌پرسي كرديم. با آقاي علي‌اف اختلاف پيدا كرده‌اند. بنا دارد او را كنار بگذارد. با اينكه به كمك او به قدرت رسيده، اما اعتماد به او ندارد. در لحظات آخر اطلاع دادند كه در زنگلان گلوله‌پراني شروع شده كه قرار شد پيگيري كنيم. حسابي بريده‌اند و اصرار دارند، به هر قيمت جنگ متوقف شود.
تقريبا همه جا در حركت‌ها و بازديدها، رييس‌جمهور همراه من بود و فرصت زيادي داشتيم كه در مسيرها، در اتومبيل صحبت كنيم و سفيرمان هم مترجم خوب و مطمئني بود و هميشه همراه‌مان. از نكات جالب همين است كه اعتمادشان به سفير ما در اين حد بالا بود كه آن مسائل محرمانه را مطرح كرديم.
يكي از حرف‌هاي مهم و تكراري‌اش اين بود كه ايران از اين فرصت جنگ با ارامنه استفاده كند و حضور خودش را در آذربايجان بالا ببرد و گاهي تعبير مي‌كرد كه اينجا از آن ايران بوده و حالا هم بياييد دفاع كنيد و اداره كنيد. در نخجوان هم كه بود، شبيه اين حرف‌ها را مي‌زد و تحليل مي‌كرد كه اگر شما آذربايجان را تحت قدرت خود بگيريد، حاكميت روسيه در كل قفقاز متزلزل مي‌شود. گاهي مي‌گفت، ايران و آذربايجان، با هم مي‌توانيم روسيه را تا روي سنگ مرز اصلي‌اش عقب برانيم؛ چون داغستان و تاتارستان و چچن اينگوش و اوستيا، همه از حاكميت روس‌ها ناراضي‌اند؛ البته چون به خاطر استيصال در جنگ و حمايت روسيه از ارامنه به اين مواضع افتاده‌اند، نمي‌توانيم اطمينان كنيم، به خصوص كه براساس اظهارات آقاي نيازُف، اينها در مشترك المنافع و بحث [رژيم حقوقي] درياي خزر با خواسته‌هاي روس‌ها هماهنگ هستند.
ضمنا از آقاي نيازُف هم انتقاد داشت. مي‌گفت كم‌كم دارد حالت شاه سلطان را مي‌گيرد و از ساخت مجسمه، نامگذاري‌هاي به نام خود و تعريف‌هاي زياد در رسانه‌ها و حذف مخالفان، براي اثبات حرف خود استدلال مي‌كرد، شبيه اظهارات آقاي نظربايف؛ البته خيلي هم خلاف نمي‌گويند. معتقد بود يهودي‌هاي صهيونيست، پشت حوادث روسيه‌اند. روي هم رفته از ساير روساي جمهوري‌ها، فهميده‌تر و كاركشته‌تر است، ولي در اداره آذربايجان مشكل دارد و همه مشكلات‌شان را به جبهه خلق نسبت مي‌دهند.
 با بدرقه رسمي به سوي تهران پرواز كرديم. غروب رسيديم. استقبال رسمي و مصاحبه مفصل در فرودگاه در پاويون جمهوري انجام شد. به سوي خانه حركت كرديم. باران هم مي‌باريد. بارندگي از ظهر شروع شد. در آذربايجان هم از ديشب شروع شده بود.
چهارشنبه ۱۵ دي ۱۳۷۲: شب در اقامتگاه آقاي نيازُف مذاكره داشتيم و با هم شام خورديم. گزارشي از مذاكرات روساي جمهوري آذربايجان و ارمنستان در شب اجلاس عشق آباد داد.
چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۷۳: [آقاي كاگيك هاراتونيان]، معاون رييس‌جمهور ارمنستان براي عذرخواهي از حادثه سقوط هواپيماي سي-۱۳۰ ما در قره‌باغ آمد و قول داد كه مساله را تا كشف حقيقت و تنبيه مقصر - در صورت اثبات تقصير - پيگيري كند. گزارشي از مشكلات در مساله قانون اساسي و اختلاف نظرها را داد.
تأكيد بر پيگيري حادثه سقوط و ختم جنگ قره‌باغ نمودم. گلدان سنگي هديه آورده بود كه پرچم ايران و ارمنستان را متصل به هم با خط طلايي روي آن، به عنوان رمز همبستگي دو كشور نصب كرده‌اند.
چهارشنبه ۸ تير ۱۳۷۳: براي استقبال از رييس‌جمهور آذربايجان، به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم. همراه هيات سنگيني با دو هواپيما رسيده‌اند. مراسم تشريفات نظامي و مصاحبه دو نفرمان و حركت به سوي اقامتگاه سعدآباد انجام شد. تا عصر كارهايم را انجام دادم.
ساعت 5 براي مذاكره آمدند. يك تخته قالي كه تصوير امام روي آن بافته شده هديه آوردند؛ با فيلمبرداري هديه كردند. مذاكرات‌مان درباره موارد همكاري بود. بر اجراي سد خداآفرين و اتصال راه‌آهن جمهوري آذربايجان به آستاراي ايران و شركت ايران در طرح‌هاي استخراج نفت آنها تاكيد كردم. آنها بر تداوم فروش سلاح با وام 50 ميليون دلاري ما و زير پوشش گرفتن تعداد بيشتري آواره جنگ و اتصال گاز ايران به نخجوان تاكيد داشتند؛ گفتم مجموعه با هم اجرا شود.
آقاي [حيدر] علي‌اف، وقت خصوصي خواست و توضيح داد كه روس‌ها اصرار دارند كه در مرزهاي جنوبي آنها، هم مرز با ايران حضور داشته باشند و نيز پيشنهاد دادند كه در خط فاصل بين نيروهاي آذربايجان و ارمنستان، حائل شوند و به تدريج ارامنه را وادار به عقب‌نشيني كنند؛ به جز منطقه قره‌باغ و بخشي از كلبجر. در اين خصوص با من مشورت كرد. در مورد اول مخالفت كردم و در مورد دوم گفتم بيشتر بررسي شود و بستگي به قدرت شما و ارامنه و پيش‌بيني شما دارد. قرار شد بعدا جواب بدهيم.
سپس براي گنجاندن شهر تبريز در برنامه سفرشان اصرار كرد. گفتم به خاطر اظهارات خودش، تبريزي‌ها رنجيده‌اند و ممكن است بي‌احترامي كنند، ولي او قبول نداشت و مي‌گفت، قصدي نداشته و نبايد ما عكس‌العمل نشان بدهيم و نرفتن به تبريز باعث شماتت دشمنان او مي‌شود. گفتم وزارت امور خارجه بررسي كنند.
ضيافت شام را در دفتر مطالعات وزارت امور خارجه داديم. صحبت‌هاي زياد و متفرقه‌اي درباره روسيه و اوكراين و مسائل ديگر سر ميز شام داشتيم.
 چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۷۳: براي شركت در مراسم ملاقات آقاي [حيدر] علي‌اف با آيت‌الله خامنه‌اي، به دفتر رهبري رفتم. قبل از جلسه، با آيت‌الله خامنه‌اي در مورد مسائل مطرح شده با آقاي علي‌اف در مورد جنگ قره‌باغ و پيشنهاد روس‌ها براي حضور در مرز مشترك ايران و آذربايجان و فاصله بين نيروهاي ارامنه و آذري در خاك آذربايجان صحبت كرديم؛ ملاقات طول كشيد. آقاي علي‌اف، [رييس‌جمهور آذربايجان] و همراهان آمدند. در اكثر موارد مذاكرات، با طرف‌هاي مذاكره، اختلاف‌نظر داشتند. جداگانه با همه آنها مذاكره كرديم و به توافق نسبي رسيديم، جز در مورد كميته حمل و نقل كه به امضا نرسيد. بقيه اسناد به امضا رسيد. از ساعت 5 و نيم بعد از ظهر تا ساعت 9 و نيم شب، مذاكرات و مراسم طول كشيد. خيلي‌ سختگير بودند؛ ظاهرا از مخالفان داخلي خود واهمه دارند. جواب سوال و مشورت او در مورد پيشنهاد روس‌ها را دادم كه با استقرار نيروهاي روسي در مرز خودمان مخالفيم و در مورد حائل شدن هم بايد تلاش كرد، نيروهاي چندمليتي باشند. اگر روس‌ها اصرار دارند كه تنهايي باشند با مذاكرات تصميم را به عقب بيندازند و زمان بخرند. گفت، نظر خودشان همين است. در فرودگاه [مهرآباد] هر دو نفر مصاحبه نموديم و با بدرقه رسمي رفتند.
سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۷۳: [آقاي واهان بايبورديان]، سفير ارمنستان براي تقديم استوارنامه آمد. نطقش را به زبان فارسي ايراد كرد. درباره همكاري‌ها صحبت شد و از اهميت نقش ايران در زندگي ارامنه گفت. تاكيد كردم كه پس از حل مشكل جنگ قره‌باغ، روابط‌مان توسعه مطلوب خواهد يافت.
شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۷۴: [آقاي هراند باگراتيان]، نخست‌وزير ارمنستان و همراهان آمدند. نامه رييس‌جمهور را داشتند و از توافق‌ها در بخش‌هاي گاز و برق و تجارت راضي بودند. من هم بر ضرورت ختم جنگ قره‌باغ تاكيد كردم.
شنبه ۶ بهمن ۱۳۷۵: [آقاي الكساندر آرزومانيان]، وزير امورخارجه ارمنستان آمد. نامه رييس‌جمهور را آورد؛ صحبت‌ها، تشريفاتي و در جهت توسعه همكاري بود. توقع دارند ايران در نزاع‌شان با آذربايجان، دخالت كند. گويا تحت فشار اروپا و امريكا هستند. تاكنون دو نامه از رييس‌جمهور خودخوانده قره‌باغ رسيده كه همين را از ايران خواسته، ولي ما صلاح نمي‌دانيم اقدامي بكنيم.
سه‌شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۷۶: (در سفر به تركمستان) نزديك ظهر آقاي [حيدر] علي‌اف، رييس‌جمهور آذربايجان به ملاقات آمد. بعد از مذاكرات عمومي و تشريفاتي، تقاضاي جلسه خصوصي كرد. فقط محسن و مترجم ماندند. پس از ابراز علاقه به ايران و توضيح خطر روسيه و ارمنستان، از ارتباط اقتصادي ما با ارمنستان شكايت كرد. به او اطمينان دادم كه ارتباط با ارمنستان، مانع حمايت ما از حقوق آذربايجان نخواهد شد.
آنچه در لا به لاي خاطرات موجز آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني آمده، نشان مي‌دهد كه شخصيت حقيقي و حقوقي ايشان به عنوان رييس‌جمهور ايران، چندين مرتبه به شيوه‌هاي متعدد تشويق، تنبيه، تطميع ديپلماتيك جلوي زياده خواهي‌هاي دو طرف را گرفت. نخستين ميانجيگري مستمر ميان طرفين درگير در ارديبهشت ۱۳۷۱، مطابق با مه ‌۱۹۹۲ در تهران شكل گرفت كه به بيانيه ۷ مه تهران معروف شد. متاسفانه كارشكني روس‌ها با تحريك ارامنه قره‌باغ، اين اقدام ايران به شكست انجاميد. حتي تهران پس از انعقاد آتش بس در اواخر خرداد و اوايل تير ۱۳۷۳ (ژوئن و جولاي ۱۹۹۴) يادآوري منافع صلح براي منطقه به طرف‌هاي آذري و ارمني، به آتش بس آنها عمق ببخشد تا با دميدن سياسي برخي كشورها، آتش جنگ دوباره روشن نشود. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني تا نيمه اول ۱۳۷۶ كه رييس‌جمهور بود، در اين زمينه بسيار فعال بود و از طريق مجاري ديپلماتيك با روسيه و طرفين درگيري تعامل مي‌كرد؛ اما قدرت‌هاي جهاني نمي‌توانستند افول تاثير‌گذاري خويش و طلوع تاثيرگذاري ايران را ببينند كه گروهي موسوم به «مينسك» را با شركت روسيه، ايالات متحده و فرانسه تشكيل دادند كه كاري جز توصيه نمي‌كردند و بعدها - يعني ۱۳۸۹ (۲۰۱۰ ميلادي) كه آتش مجدد جنگ امنيت اقتصادي و اجتماعي مردم جمهوري ارمنستان و جمهوري آذربايجان هدف قرار داد - دوباره به ايران روي آوردند و بماند كه چرا در آن سال‌ها از قدرت منطقه‌اي ايران كاسته شده بود؛ هر چند اظهارات ديپلماتيك نشان‌دهنده علاقه تهران براي حل مناقشه قره‌باغ بود كه البته «به عمل كار برآيد به سخنداني (بخوانيد سخنراني) نيست.)