هزاردستان موسیقی را به آغوش خاك سپردیم

صبح دیروز برگزار شد هزاردستان موسیقی را به آغوش خاك سپردیم در این چند روز مشتاقان و علاقه‌مندان استاد آواز ایران، در شبکه‌های اجتماعی تصاویری از حس‌و‌حال شهر مشهد منتشر کرده بودند. تصاویری از مسیر ورودی شهر توس که عکس‌های استاد بر بیلبوردهایی قرار گرفته و نوای ربنا پخش می‌شود. گویی که توس آماده حضور پیکر اسطوره شده بود و از بلندگوهای محوطه نوای او پخش می‌شد. بسیاری از مردم حتی در نیمه‌شب نیز در این مکان بودند تا بتوانند بدرقه مناسبی برای استاد دل‌ها و «صدای مردم» داشته باشند. در جلوی آرامگاه، جایگاهی با صندلی‌ها و با فاصله‌گذاری اجتماعی چیده شده بود تا شاید فرصتی برای یک خاکسپاری باشکوه را پدید آورد، اما دل‌سوختگان آن‌چنان زیاد بودند که پشت مانع‌ها ماندند و سهم اندکی از مانتیورها داشتند. اندکی قبل از مراسم بود که خبر رسیده بود که مکان خاک‌سپاری تغییر کرده است، برخی آن را جانمایی نادرست می‌دانستند و از درخواست خانواده برای تغییر خبر دادند، سرانجام در 20‌متری محل قبلی و نزدیک‌تر به موزه فردوسی مکان آماده شد. گفته شد تنها 150 نفر توانستند در جایگاه قرار گیرند غیر از خانواده و دوستانی نظیر حامد بهداد و خانواده پورناظری‌ها، سالار عقیلی و معاون هنری –‌مجتبی حسینی‌– و... جمعی دیگر هم در این میان قرار داشتند. هنگام خاک‌سپاری «ربنای» استاد تنها اثر او که ثبت ملی و تقدیم به مردم شده است، پخش می‌شد. در همان لحظات بود که همایون شجریان با بغضی در گلو و اشک بر چشم و در میان هق‌هق خانواده، بدون بلندگو، «مرغ سحر» را خواند و ناله سر کرد و از داغی که بر دل او و بسیاری از طرفداران استاد به جا مانده است، حکایت کرد. او می‌خواند در‌حالی‌که مردم در آن‌سوتر اشک می‌ریختند و همراهش می‌خواندند. هنگامی که تلقین استاد خوانده می‌شد، آنان شنونده ببار ای باران بودند.
اندکی بعد سخنرانان جلوی آرامگاه فردوسی رفتند تا از این سوگ بگویند. به گزارش شهرآرا داریوش پیرنیاکان گفت «یک ملت همدل شدند. شجریان از ایران هم فراتر بود و به تمام فارسی‌زبانان تعلق داشت». او همچنین پیشنهاد کرد روز اول مهر که روز تولد استاد شجریان است، به نام ایشان نام‌گذاری شود.
پیرنیاکان در بخشی از سخنانش گفت که جامعه هنری و مردم باید مصرانه به دنبال این باشند که روز اول مهر به نام «روز شجریان» نام‌گذاری شود، همچنین ما باید در شورای عالی خانه موسیقی این موضوع را به تصویب برسانیم که پس از این حتما در بزرگداشت‌هایی که برای هنرمندان گرفته، آلبوم‌ها و کتاب‌هایی که منتخب می‌شوند باید تندیس شجریان را به‌عنوان هدیه ارائه کنیم. باید تندیس بسیار زیبایی ساخته و جایگزین دیگر موارد شود؛ اما در انتها پیرنیاکان گلایه‌ای را مطرح کرد که خواسته بسیاری بود «چرا برای فوت شجریان عزای عمومی اعلام نکردند؟ باید برای شجریان عزای عمومی اعلام می‌شد، چراکه شجریان متعلق به تمام مردم ایران و دنیاست؛ پس امیدوارم در سالگرد شجریان این اتفاق رخ دهد و آن روز عزای عمومی اعلام شود».
همایون شجریان که این روزها بار بزرگی بر دوش دارد، با انتخاب کلماتی در‌حالی‌که اندکی هم یادش می‌رفت توانست آن چیزی را بیان کند که بسیاری انتظارش را داشتند. او که در بهشت زهرا از قولی که برای تشییع همگانی به خانواده داده شده بود گفت و اینجا ناگزیر شد تا عذرخواهی کند، حجم اندوه و مسئولیت هم‌زمان بر دوشش سنگینی می‌کرد. او چنین گفت: «به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد /عجب است که دل از سینه بیرون نمی‌آید. تمام حرفی که می‌خواهم بزنم همان‌جاست. دست طبیعت گل عمر مرا مچین، هزاردستان موسیقی را به دست طبیعت سپردیم به آغوش خاک، می‌خواهم اشاره‌ای به جان بکنم، همان‌طور‌ که خرد، خرد خدایی است، جان هم پر از مهر و عشق خدایی است. ای‌کاش هر دو اینها در تمام جهان، نه‌فقط یک گوشه از این دنیا، ای‌کاش سایه دو بال دو معنا بر همه جهان گسترده باشد.


مردم عزیزی که تشریف آوردید ما آرامش و اعتبارمان را از شما می‌گیریم. تمام صبر و شکیبایی ما شمایید. ممنون که با تمام مخاطره‌ها آمدید. من معذرت می‌خواهم که اگر این امکان نمی‌توانست باشد که میلیون‌ها نفر پدر را با دست خودشان به خاک بسپارند. من دستان شما را می‌بوسم. دستانی که دلشان می‌خواست پدر را بدرقه کنند می‌بوسم. سپاسگزاری‌های بسیاری را باید انجام دهیم که می‌گذاریم در فرصت مناسب چراکه هم در حوصله شما نمی‌گنجد و هم در ذهن من منظم نیست. من فقط می‌خواهم از تک‌تک شما سپاسگزاری کنم، از سخنان پرعمقی که در اینجا بیان شد سپاسگزارم. تنها آرزویم این است که سلامت باشید، برقرار، پر از عشق –‌همان‌طور که پدر برای شما می‌خواستند‌- و پیروز باشید».
فاطمه علی‌اصغر، خبرنگار که به توس رفته بود نوشت: «اینترنت و خطوط موبایل از اول صبح قطع است. آیین مردم ایران این است، جنازه را تا قبرش تشییع می‌کنند اما پشت درهای بسته آرامگاه توس هیچ آیینی رعایت نمی‌شود. مراسم تلقین چندان برای مردمی که پیکر را ندیدند پذیرفتنی نیست. اعتراضشان دست‌زدن است. بلندگوها بی‌خیال تلقین می‌شوند؛ ببار ای باران شجریان را پخش می‌کنند. بار اول مردم همراه می‌شوند. دوباره پخش می‌شود. دوباره همراه می‌شود. بار سوم پخش می‌شود. مردم زار‌ زار گریه می‌کنند. بار پنجم پخش می‌شود. مردم عصبانی ‌می‌شوند. نمی‌دانند چه باید بکنند.‌ قبری که از دیروز کنده بودند کنار اخوان، آنی نبود که خانواده شجریان انتظار داشتند یا حتی خودش...».
سایت شهرآرا چند ساعت پس از پایان مراسم گزارش داد که خیلی‌ از مشتاقان و طرفداران او انتظار داشتند با پایان مراسم فرصت حضور در آرامگاه فردوسی و زیارت مزار استاد آواز ایران را پیدا کنند، اما گفته شد «شرایط برای بازشدن درِ مقبره استاد شجریان درحال‌حاضر وجود ندارد. مردم در روزهای عادی می‌توانند سر مزار بیایند».
این مراسم می‌توانست به شکل دیگری و با همراهی بیشتر مسئولان برگزار شود، آنان می‌توانستند همدل و همراه اندوه که حس مشترک میان خانواده شجریان و مردم بود، باشند. خیابان‌های تهران می‌توانست با مجموعه‌ای از بیلبوردهای استاد آواز ایران تزیین شود. فیلم مراسم خاک‌سپاری و تشییع جنازه می‌توانست از مانیتورهای تبلیغاتی شهر تهران پخش شود. حالا که خیابانی به نام «شجریان» نام‌گذاری نشد، اعضای شورای شهر تهران می‌توانستند به شکلی دیگر از «خسرو خوبان» یاد کنند.