ماجرای اطاعت شاه از اوامر ملوکانه آمریکا با قید 3 فوریت

جواد نوائیان رودسری - «یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشت که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بی‌مقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود، برخاست و با قید سه‌فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم ... بر طبق آیین‌نامه مجلس، اگر هیئت دولت با قید فوریت، تقاضای تغییر دستور جلسه مجلس را می‌‌کرد، می‌بایست در مورد آن رأی‌گیری شود و اگر تصویب می‌شد، دستور جلسه تغییر می‌کرد و تقاضای دولت مقدم بود. رأی گرفتم؛ اکثریت موافقت کردند، چون اکثر نمایندگان عضو حزب ایران نوین(حزب حسنعلی منصور) بودند و به این ترتیب لایحه مطرح شد»؛ این جملات را حسین خطیبی گفته‌است؛ نایب‌رئیس دوره بیست‌ویکم مجلس شورای ملی. آن روز، یعنی 21 مهرماه سال 1343، عبدا... ریاضی، رئیس مجلس، به دلایلی حضور نداشت و تعداد غایبان مجلس هم کم نبود؛ طبق آمار رسمی، مجلس 200 نماینده داشت؛ اما فقط 136 نفر حاضر بودند. بحث بر سر لایحه اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران آمریکایی، هشت ساعتی طول کشید و مجلس در دو نوبت چهارساعته آن را بررسی کرد. برخی مخالف بودند؛ بعضی‌ها هم مثل همیشه اصلاً حرف نزدند. آن وسط، نمایندگان حزب «ایران نوین»، یعنی همان حزبی که حسنعلی منصور ریاستش را برعهده داشت، جار و جنجال به‌راه انداخته بودند که باید لایحه مدنظر دولت تصویب شود؛ لایحه‌ای که اختیار مجازات اتباع آمریکایی را از قوه قضاییه ایران سلب می‌کرد؛ آن‌ها هر تعدی و تجاوزی که می‌کردند، نمی‌شد در ایران محاکمه‌شان کرد؛ باید برمی‌گشتند به کشور خودشان و آن‌جا محاکمه می‌شدند. لایحه‌ای که منصور برای تصویب آن بال‌بال می‌زد و شاه بر اجرای آن تأکید داشت، بوی حقارت و ذلت می‌داد؛ آمریکایی‌ها با این تقاضا رسماً قوانین ایران را غیرانسانی معرفی و البته به هویت و تاریخ و فرهنگ ایرانی توهین کرده‌بودند؛ اما شاهنشاهِ مدعی جانشینی کورش، کَکَش هم نگزید! روند یک‌ساله تصویب لایحه آغاز ماجرای تصویب لایحه کاپیتولاسیون مربوط به کابینه منصور نبود. این ننگ در کابینه اسدا... علم و چند ماه بعد از ماجرای قیام خونین 15 خرداد، در 13 مهر 1342، آن هم به‌صورت محرمانه رقم‌ خورد. آن روزها، هنوز جان‌.اف.کندی، رئیس‌جمهور آمریکا بود؛ شاه با هزار بدبختی توانست او را راضی کند تا علی امینی را کنار بگذارند و محمدرضا پهلوی را به مجری اصلاحات آمریکایی در ایران تبدیل کنند. کمتر از دو ماه بعد، در 30 آبان، کندی ترور شد و لیندون جانسون جایش را گرفت؛ اما قرار نبود در سیاست‌های کاخ سفید نسبت به ایران تغییری ایجاد شود. شاه مکلّف به اجرای تغییرات بود؛ در غیر این صورت حمایت آمریکایی‌ها را از دست می‌داد. قرار بود ده‌ها هزار مستشار آمریکایی به ایران بیایند، اختیار ارتش و ارگان‌های حساس را به دست بگیرند، از دولت ایران حقوق دریافت کنند و در مقابل، در برابر هیچ نهاد قضایی پاسخگو نباشند و هرچه خواستند، بدون مزاحمت انجام دهند. منصور، مأمور می‌شود اسدا... علم، زرنگ‌تر از این حرف‌ها بود که خودش را درگیر ماجرایی کند که آخر و عاقبتش مبهم است؛ وقتی او در اسفندماه 1342 کنار رفت و وزیر دربار شد تا به زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی برسد، حسنعلی منصور، سیاستمدار جوان و فرزند علی منصور، نخست‌وزیر انگلوفیل رضاشاه، در کسوت یک طرفدار تمام‌عیار آمریکا، تشکیل کابینه داد تا اوامر ملوکانه کاخ سفید، هرچه سریع‌تر اجرا شود. ظاهراً منصور برای تصویب هرچه سریع‌تر لایحه کاپیتولاسیون از سوی شاه و آمریکایی‌ها زیر فشار بود. او حدود پنج‌ماه بعد از آغاز نخست‌وزیری‌اش، از مجلس سنا خواست تا تکلیف لایحه را زودتر معلوم کند؛ طبق اصل 46 قانون اساسی آن زمان، «پس از انعقاد سنا تمام امور باید به تصویب هردو مجلس باشد اگر آن امور در سنا یا از طرف هیئت وزرا عنوان شده باشد، باید اول در مجلس سنا تنقیح و تصحیح شده، به اکثریت آرا قبول و بعد به تصویب مجلس شورای ملی برسد». اسدا... علم در 25 دی‌ماه سال 1342، لایحه را به مجلس سنا فرستاده‌بود؛ اما حتی سناتورها هم از تصویب چنین لایحه ننگینی ابا داشتند. به هرحال، روز سوم مردادماه سال 1343، مجلس سنا لایحه را تصویب کرد و مجلس شورای ملی نیز، روز 21 مهرماه 1343، با 74 رأی موافق، آن را از تصویب گذراند. ملت نمی‌پذیرد انتشار خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبدیل‌شدن آن به قانون، مدتی طول کشید. برخی معتقدند که در ابتدا، دکتر مظفر بقایی اصل مصوبه را از دایره تندنویسی مجلس شورای ملی به‌دست آورد و اول آبان‌ماه 1343، در جزوه‌ای به نام «هست یا نیست؟» منتشر کرد؛ موضوعی که البته باید با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. به‌هرحال، چند روز بعد، امام خمینی(ره) که به‌تازگی آزاد شده و به قم بازگشته بود، از محتوای لایحه ننگین کاپیتولاسیون باخبر شد. ایشان روز چهارم آبان سال 1343، در سخنرانی معروف خود درباره موضوع کاپیتولاسیون، به افشای ماهیت اقدام رژیم شاه پرداخت؛ سخنرانی شدیداللحنی که بازتاب وسیعی در جامعه پیدا کرد. امام(ره) در قسمتی از بیانات خود، با اشاره به امتیازات شرم‌آوری که رژیم پهلوی به آمریکایی‌ها واگذار کرده‌بود، تصریح کرد: «دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفدارى کرد! ملت ایران را از سگ‌هاى آمریکا پست‌تر کردند. اگر چنان‌چه کسى سگ آمریکایى را زیر بگیرد، بازخواست از او مى‏کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایى را زیر بگیرد، بازخواست مى‏کنند؛ و اگر چنان‌چه یک آشپز آمریکایى شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگ‌تر مقام را زیر بگیرد، هیچ‌کس حق تعرض ندارد! .... آقا، من اعلام خطر مى‏کنم! اى ارتش ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى سیاسیون ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى بازرگانان ایران، من اعلام خطر مى‏کنم! اى علماى ایران، اى مراجع اسلام، من اعلام خطر مى‏کنم! اى فضلا، اى طلاب، اى مراجع، اى آقایان، اى نجف، اى قم، اى مشهد، اى تهران، اى شیراز، من اعلام خطر مى‏کنم! خطردار است. معلوم مى‏شود زیر پرده‏ها چیزهایى است و ما نمى‏دانیم. در مجلس گفتند نگذارید پرده‏ها بالا برود! معلوم مى‏شود براى ما خواب‌ها دیده‏اند! از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمى‏دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مى‏خواهند با ما بکنند؟ چه خیالى دارند این‌ها؟»(صحیفه امام(ره)، جلد یک، ص 415) این اعتراض باعث تبعید امام خمینی(ره) در 13 آبان سال 1343، ابتدا به ترکیه و سپس به عراق شد. هرچندکه چندماه بعد از تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون، در اول بهمن ماه 1343، حسنعلی منصور به کیفر اقدام ضدملی و ضددینی خود رسید، اما قانون کاپیتولاسیون به عنوان سند رقیّت رژیم پهلوی و سرسپردگی آن به آمریکا، تا پیروزی انقلاب اسلامی برقرار ماند.