بحران اقتصادی نیازمند عذرخواهی


علی اکبر محمودی

دکترای مدیریت بازرگانی

اقتصاد ایران در شرایطی قرار دارد که نیاز به مقدمه نیست چراکه ریشه های این بحران ها معلوم است. آنها که مدعی بودند اف.ای.تی.اف و سی.اف.تی هیچ تاثیری بر اقتصاد ما نمی گذارد، امروز با چشم ببینند که چه اتفاقاتی در اقتصاد ما افتاده است. همین افراد که با اشکال تراشی وبهانه گیری ناشی از دور بودن از عرصه قدرت و سیاست، چوب لای چرخ حرکت اقتصاد گذاشتند، چرا امروز همه چیز را به دولت نسبت می دهند، در حالی که بهتر است به دلیل رفتار گذشته از مردم عذرخواهی کنند. همین ها می گفتند روپیه هند، یوان چین، لیر ترکیه، روبل مسکو، یورو اروپا و... را جایگزین دلار می کنند، اما امروزه شاهد هستیم که دلار چگونه لحظه ای گران می شود و کالاهای دیگر را به دنبال خودش می کشد. براستی کدامیک از سیاستگذاری هایی که در این سالها مطرح و تصویب کردیم، به نتیجه رسیده است؟

هنگامی که احمدی نژاد جهان را دعوت به تحریم آمریکا می کرد و از آنها می خواست به زبان ریال ایران حرف بزنند، در پایان دولتش دلاری که به قیمت ۹۰۰ تومان از خاتمی تحویل گرفته بود، به قیمت ۴۰۰۰ تومان رسید و اقتصادی ورشکسته را به روحانی تحویل داد و رفت. اتفاق شومی که امروز در دولت تدبیر و امید دنبال می شود و روحانی دلار ۴۰۰۰ تومانی را به ۳۲ هزار تومان رسانده است.

این بی ثباتی ارزی شرایط اقتصادی بسیار وحشتناکی را به کشور تحمیل کرده و روحانی نیز بزودی می رود تا مردم ایران همچنان تاوان مدیریت ناکارآمد را در حالی بدهند که فقر و نداری را با شرمندگی سر سفره های خالی با زن و فرزندشان تقسیم می کنند.

به نظر می رسد آنچه در این شرایط مغفول مانده، وجدان بیدار در بین مسوولان است. این مسوولان باید به گوشه ای پناه ببرند و با وجدان خودشان خلوت کنند و ببینند چه بلایی به روزگار اقتصاد این کشور آورده اند. نکته مهم اینجاست که نه تنها شرمندگی و عذرخواهی، بلکه تنبیه و مجازات مسوولان در کشور ما جایی ندارد، در نهایت مسوولان با رویکرد آزمون و خطا، هر بلایی به روزگار کشور و مردم می آورند و هیچ کس
آنها را مورد بازخواست قرار نمی دهد و بدتر اینکه خودشان هم نیازی به پاسخگویی احساس نمی کنند.

نتیجه این گونه مدیریت آن می شود که سکه ۱۶ میلیون تومانی، پراید ۱۳۰ میلیون تومانی، دلار ۳۲ هزار تومانی، مسکن میانگین متری ۲۰ میلیون تومانی و بی ثباتی در تمامی کالاها رخ می دهد که منجر به تشکیل قشر آسیب پذیری شده که دایم باید حسرت روزهای گذشته را بخورند.

اقتصاد آشفته و معیشت اسفبار مردم، اثبات می کند که مدیرانی ناتوان داریم، مدیرانی که سومدیریتشان زندگی دهک های پایین جامعه را به تمسخر گرفته و باعث تحقیر آنان در نزد خانواده شان شده است.