روزنامه خراسان
1399/08/06
جنجال جدید شجاع گلایه های طهماسبی و آچمز FBI در فرار از آلکاتراز
خلیل زاده از چشم پرسپولیسی ها افتاد
دردسرهای حرکت جنجالی شجاع
ظاهرا تیر و ترکشهای جدایی شجاع خلیلزاده مدافع سابق پرسپولیس از اردوگاه سرخ تمامی ندارد و این داستان سر درازی دارد! باشگاه الریان قطر یکشنبه شب به طور رسمی انتقال شجاع خلیلزاده، مدافع سابق تیم پرسپولیس به این تیم را اعلام کرد. در پوستر منتشر شده از سوی باشگاه الریان به مناسبت این انتقال، شجاع خلیلزاده در حال بوسه بر لوگوی الریان است اتفاقی که با واکنشهای متعدد و حتی تندی از سوی پرسپولیسیها و دیگر اهالی فوتبال و برخی هنرمندان مواجه شد. شجاع که در چند سال اخیر نماد تعصب و عشق خالص به پرسپولیس شده و در کریخوانی سرخابی سر دسته بود و حتی بارها به خاطر همین تعصب و بازی درگیرانهاش به خاطر پرسپولیس محروم و مصدوم شده بود ابتدا با جداییاش از پرسپولیس بر خلاف وعده و وعیدش که گفته بود به عشق ششتاییها شش ساله تمدید میکند شوک بزرگی به سرخها وارد کرد و در ادامه هم با بوسهاش بر لوگوی الریان داغ پرسپولیسیها را تازه کرد. شجاع که با جدایی پرسپولیس با واکنش منفی هواداران و ریزش شدید فالوئرهای ایسنتاگرامش مواجه شده بود و دریک روز حدود 200 هزار نفر او را آنفالو کردند دیروز هم با این موج مواجه بود و هواداران با اتحاد در فضای مجازی و راهاندازی جشن آنفالو کردن شجاع به این روند کاهشی و طرد بازیکن سابقشان ادامه دادند و می دهند! بوسه شجاع بر لوگوی تیم قطری که یادآور بوسههای معروف او بر لوگو و پیراهن پرسپولیس است به حدی برای پرسپولیسیها گران تمام شده که در پست خداحافظی شجاع که پس از اعلام رسمی انتقال، در صفحه اینستاگرام این بازیکن منتشر شد، به سختی میتوان کامنت مثبتی پیدا کرد. خلیلزاده در این پست خداحافظی تلویحا از بازگشت به پرسپولیس هم حرف زده اما هواداران عصبانی و ناراحت پرسپولیس در جواب خلیلزاده به او گفتهاند که دیگر فکر برگشت را از سرش بیرون کند. حتی هنرمندان پرسپولیسی از جمله کامبیز دیرباز که یکی از هنرمندان اهل فوتبال و علاقمند شدید پرسپولیس است و در جمع اهالی هنر به کریخوانی و هواداری پرسپولیس زبانزد است با انتشار پستی که عکس شجاع را وارونه و در حالی بوسه زدن بر لوگو منتشر کرده نوشت: «بعضیها هم ظاهرا سندروم بوسهای بیقرار دارند و ما چقدر ساده بودیم! در پی این واکنشهای تند و جنجالی شجاع هم به حرف آمد و در مصاحبه رسمی دلیل آن بوسه معروفش را تشریح کرد و گفت: «واقعا اصلا قصد نداشتم با این کار هواداران عزیز تیم فوتبال پرسپولیس را برنجانم اما یکی از مسئولان باشگاه از من خواست که این کار را انجام دهم. شما بگویید وقتی یکی از مسئولان باشگاه این کار را از من درخواست کرد آیا میتوانستم جواب منفی بدهم؟»
مائده طهماسبی بازیگر سریال خاطره انگیز «مرگ تدریجی یک رویا» در گفتوگو با خراسان مطرح کرد:
برای بازیگران میان سال نقش های کلیدی نوشته نمی شود
مائده کاشیان
مائده طهماسبی این روزها سریال خاطرهانگیز «مرگ تدریجی یک رویا» به کارگردانی فریدون جیرانی را از شبکه آیفیلم روی آنتن دارد و از 10 آبان نیز با فصل سوم «از سرنوشت» در شبکه دو دیده خواهد شد.
سریال «برف آهسته میبارد» به کارگردانی پوریا آذربایجانی نیز از جدیدترین آثاری است که این بازیگر در آن ایفای نقش کرده است. او در این مجموعه پس از سالها بار دیگر در یک سریال تلویزیونی با همسرش فرهاد آئیش همبازی شده است.
به بهانه بازپخش سریال «مرگ تدریجی یک رویا» و در آستانه پخش «از سرنوشت 3» گفتوگویی با این بازیگر داشتهایم که در ادامه میخوانید.
با توجه به این که «برف آهسته میبارد» حدود 250 قسمت است، به نظرتان میتواند مورد استقبال مخاطب قرار بگیرد؟
قبلا سریال 110 قسمتی «کیمیا» را هم داشتیم، تهیهکنندهای که جرئت میکند 110 قسمت سریال بسازد، جرئت میکند 110 قسمت را هم به سمت 250 قسمت ببرد. اگر آن سریال موفق بوده است این مجموعه هم قطعا موفق خواهد بود.
تجربه همبازی شدن با همسرتان فرهاد آئیش در این سریال چطور بود؟
فکر میکنم 17 یا 18 سال پیش بود که در سریالی نقش یک زوج را ایفا کردیم، در این سریال هم پس از سالها نقش زن و شوهر را بازی کردیم، تجربه بسیار خوبی بود و خیلی بهمان خوش گذشت.
این همکاری باعث نمیشود روی کار یکدیگر تمرکز و یکدیگر را نقد کنید؟
نه، توجه ما بیشتر به سمت کارگردان است و منتظر واکنش کارگردان میشویم نه یکدیگر.
بعضی از همکارانتان معتقدند بازیگر بودن یک زوج باعث میشود زندگی شان تحت تاثیر قرار بگیرد، باتوجه به این که شما و آقای آئیش سابقه زیادی در سینما و تلویزیون دارید نظر شما چیست؟
نه ما مشکلی نداریم.
سریال «از سرنوشت 3» را هم در نوبت پخش دارید.
بله، چقدر حیف که این فصل با فاصله زیاد از فصل قبلی حدود یک سال بعد پخش میشود، اما خوشحالم چون آن سریال هم تجربه ای بسیار خوب و کار جذابی برای من بود.
از همان ابتدا چه چیزی باعث شد بازی در این سریال را بپذیرید؟
چندین عامل برای قبول یک نقش وجود دارد، اول فیلمنامه بعد کارگردان، تهیهکننده و عوامل کار خیلی مهم هستند. آقای تحویلیان تهیهکننده خوش نامی هستند، من را دعوت به کار کردند، فیلمنامه این سه فصل را خواندم و برایم جالب بود که دو کارگردان آن را میسازند. نقش هم برایم شیرین و جذاب بود، همراه شدن «خاله پوری» با این دو بچه «هاشم» و «سهراب» تا آینده، کار را جذاب میکند.
عدهای از افراد معتقد بودند بازی دارا حیایی در سریال «از سرنوشت» شباهت زیادی به بازی امین حیایی دارد، نظر شما چیست؟
به هر حال ژن است دیگر، اگر به ژن اعتقاد داشته باشید، ژن پدر حتما در پسر خواهد بود. در بازی نه، ولی اصولا دارا از پدر ژنش را گرفته، اگرچه که تفاوتهای زیادی با امین حیایی دارد، اما در حرف زدن و رفتارش ژن امین را دارد و پسر بسیار باشعور، بافرهنگ و نازنینی است.
درباره معیارهای انتخاب نقش صحبت کردید، معیار کوتاه یا بلند بودن نقش چقدر برایتان مهم است؟
خودِ نقش موضوع مهمتری است. من نقشهای کوتاه زیادی بازی کردم، یک نقش کوتاه و خاص برای من خیلی بهتر از یک نقش خنثی اما طولانی است.
سریال «مرگ تدریجی یک رویا» در زمان خودش پربیننده بود و امروز که بازپخش آن روی آنتن است، باز هم دیده میشود.
بله، آیفیلم کلا سریالهای قدیمی را نشان میدهد و «مرگ تدریجی یک رویا» را هم مانند بسیاری از سریالها چندین بار پخش کرده است. طبیعتا وقتی این سریال در زمان خودش همراه مخاطب بود، امروز هم مخاطب پای آن مینشیند و تماشا میکند. البته که سریال «مرگ تدریجی یک رویا» بسیار خوشساخت، جذاب و پرهیجان بود، اما برای من به عنوان مخاطب خیلی سیاه و سفید بود، یعنی آدمهای بد و آدمهای خوب فاصله زیادی از یکدیگر داشتند و این از نظر من مورد انتقاد بود.
تجربه همکاری با آقای فریدون جیرانی در این سریال چطور بود؟
فوقالعاده بود. پیش از این مجموعه با ایشان کار کرده بودم، در فیلم «پارکوی» نقش یک خانم ناشنوا به نام «آفاق مشرقی» را بازی کرده بودم. آقای جیرانی یکی از کارگردانهای خوشاخلاق، خوشخنده و با آرامش هستند که من افتخار میکنم با ایشان کار کردم.
به نظر شما چرا این روزها کمتر سریالهای محبوب و پرمخاطبی مانند «مرگ تدریجی یک رویا» و امثال آن ساخته میشود؟ به علت کوچ کارگردانهای باسابقه به سینما و نمایش خانگی؟
فکر میکنم بحث اصلی، مسئله اقتصادی است. من هم تجربه داشتم سریالی کار کردم که پولم را پرداخت نکردند! صداوسیما در پرداخت قسط تعلل میکند و پول نمیدهد. باید بسیار گزیدهکار، با تهیهکنندههای خاصی کار کنیم که مطمئن باشیم حقالزحمه ما داده میشود، چون صداوسیما درخصوص پرداخت هیچ مسئولیتی قبول نمیکند و همیشه تهیهکنندهها از این موضوع در عذاب هستند. برای بازیگری که مدتها کار میکند، اما اقساط حقوقش عقب میافتد و معمولا قسط آخر داده نمیشود، تجربه بسیار بدی میشود. غیر از این که شبکه نمایش خانگی فضای بازتری دارد، یکی از دلایلی که کارگردانها به سوی نمایش خانگی سوق یافته اند، این است که سرمایهگذار دارد و قراردادهای بهتری نوشته میشود.
چرا در سالهای اخیر حضور کمرنگی در سینما داشتید؟
سینما در هر دورهای به دلیل گیشه، روی تعداد به خصوصی از بازیگران مانور میدهد و این اصلا مورد انتقاد هم نیست، چون سینما همین طور است. از 30 سال قبل تا امروز هر دوره یک سری بازیگر بولد شدند، چون گیشه داشتند. طبیعتا در میان سالی پیشنهادهای کمتری وجود دارد و ما اصولا سناریوی درست و حسابی برای افراد میان سال نداریم و در عالم سینما بیشتر جوانمحور هستیم. چون معضلات اجتماعی ما امروز جوانمحور است، طبیعتا فیلمهایی که ساخته میشود هم روی بازیگران جوان مانور میدهد. برای ما بازیگران میان سال نقشهای کلیدی درست و حسابی نوشته نمیشود و برای زنان نقشهای دمدستی مادر، مادربزرگ، همسایه، خاله و امثال اینها نوشته میشود. من سعی میکنم هر از گاهی فقط یکی از پیشنهادهای اینچنینی را بازی کنم، چون از این روتین و کلیشه این نقشها بیزارم. بنابراین پیشنهادهای سینمایی خیلی جذابیت ندارد و اگر هم داشته باشد برای بازیگرانی است که در صدر جدول فروش گیشه هستند که به نظرم کاملا قابل قبول است و مورد انتقاد نیست، چون سینما صنعت است و باید پول دربیاورد، به همین دلیل به این بُعد اقتصادی توجه زیادی میکند.
آچمز شدن اف.بی.آی در مشهورترین پرونده «فرار از زندان»
روایت «کلینت ایستوود» در فیلم «فرار از آلکاتراز»، چقدر با ماجرای واقعی گریختن «فرانک موریس» همخوانی دارد؟
جواد نوائیان رودسری – «فرار از زندان» یک گونه محبوب در میان ژانرهای مختلف سینمایی است. داستانهایی سراسر هیجان که بیننده را سر جایش میخکوب میکند. یکی از مشهورترین فیلمهای این ژانر که بهتازگی از شبکه نمایش هم پخش شد، فیلم «فرار از آلکاتراز»، با نقشآفرینی تأثیرگذار «کلینت ایستوود» است؛ فیلمی با کارگردانی «دان سیگل» که در سال 1979 ساخته شد. بسیاری از مخاطبان فیلم، بهویژه در ایران، ماجرای فرار ایستوود از آلکاتراز را، داستانی خیالی میپندارند؛ در حالی که فیلمنامه اثر، از روی یکی از مشهورترین پروندههای جنایی تاریخ آمریکا به رشته تحریر درآمده است؛ فرار از زندانی که در ژوئن سال 1962 (خرداد 1341) اتفاق افتاد و در تاریخ ایالاتمتحده، با نام «Alcatraz escape attempt» شهرت فراوانی پیدا کرد. طی این فرار، سه زندانی به نامهای «فرانک موریس»، «جان آنگلین» و «کلارنس آنگلین» توانستند از زندان آلکاتراز بگریزند. با وجود آنکه مأموران دولتی نتوانستند سرنخی از فراریها پیدا کنند و رسماً اعلام کردند که این سه تن، در آبهای سرد خلیج سانفرانسیسکو، جایی که زندان آلکاتراز در آن قرار دارد، غرق شدهاند، اما پرونده این فرار تا سال 1979 (1358 خورشیدی) باز بود و بعدها، تا سال 2010 (1389 خورشیدی) شواهدی از زندهبودن فراریها به دست میآمد که در ادامه مطلب، درباره آنها اطلاعاتی را ارائه خواهیم کرد.
موریس؛ جنایتکاری با ضریب هوشی 133
فرانک لی موریس که نقش او را در فیلم «فرار از آلکاتراز»، کلینت ایستوود بازی میکند، برخلاف گزارش این فیلم، یکی از جنایتکاران مشهور آمریکا بود؛ متولد سال 1926 (1305 خورشیدی) در واشنگتن. موریس در کودکی، توسط والدینش رها شدهبود و از 11 سالگی، عملاً در پرورشگاه روزگار گذراند. گزارشی از بررسی وضعیت هوشی وی در دست است که او را در زمره دو درصد افراد فوقالعاده باهوش جامعه آمریکا، با ضریب هوشی 133 درصد معرفی کردهاست. در سیاهه جرایم موریس، از ضرب و جرح تا حمل مواد مخدر و سرقت از بانک وجود داشت. او در زندانهای دیگر، چند بار اقدام به فرار کردهبود و به همین دلیل، آخر سر روانه آلکاتراز شد. موریس که زندانی شماره «AZ1441» زندان آلکاتراز بود، باید دوران 10 ساله حبس خود را در این ندامتگاه مخوف میگذراند؛ جایی که مسئولان مدعی بودند هیچکس نتوانسته است از آن بگریزد. موریس هنگام فرار، کمتر از دو سال از محکومیت خود را در آلکاتراز گذرانده بود. جالب است که طبق روایت فیلم، او به دلیل حمله به مأموری که همسرش را به قتل رساند، سر از زندان آلکاتراز درآورده بود!
3 همراه خبیث!
موریس را در ماجرای فرار از آلکاتراز، سه نفر همراهی میکردند که یکی از آنها موفق به ترک زندان نشد. این روایت درستی است که «دان سیگل» در فیلم خود به آن اشاره میکند. برادران آنگلین، جان و کلارنس، دو نفری بودند که با موریس گریختند و «آلن وست» فردی بود که از فرار بازماند. برادران آنگلین، اهل جورجیا و در خانوادهای بسیار فقیر به دنیا آمدهبودند. همین مسئله زمینه را برای پیوستن آنها به باندهای خلاف فراهم کردهبود. با ورود دو برادر به دوران جوانی، سرقت از بانک به اصلیترین فعالیت آنها تبدیل شد. در یکی از همین سرقتها بود که به دام پلیس افتادند. با این حال، فرارهای مکرر آنها، دادگاه را واداشت که حکم انتقال آنها را به آلکاتراز صادر کند. آلن کلیتون وِست هم، یک سارق خودرو بود که به دلیل فرار از زندان فلوریدا، در 28 سالگی به آلکاتراز منتقل شد و جالب است بدانید که برخلاف گزارش فیلم، او زودتر از بقیه و سه سال قبل از موریس به این زندان رفت. وست بعدها از زندان آزاد شد، اما دوباره به جرم سرقت، سر از زندان درآورد. در پرونده او بیش از 20 مورد محکومیت مشاهده میشود. وست در سال 1979 (1358 خورشیدی)، به دلیل خونریزی در دستگاه گوارش، جان خود را در زندان از دست داد.
عبور از خلیج سانفرانسیسکو
موریس و برادران آنگلین، یکدیگر را از دوران زندان آتلانتا میشناختند. طرح فرار را موریس ریخت؛ گریز از مسیر فاضلاب باریک زیر شیر آب سلول! همانطور که در فیلم نمایش داده شدهاست، آنها با استفاده از خمیر کاغذ، برای توری زیر روشویی سلولشان، یک بدل کاملاً طبیعی ساخته بودند. موریس از دوستانش خواسته بود تا هر کدام یک سَرِ انسان از خمیر کاغذی بسازند تا وقت فرار، در رختخواب گذاشته شود. آنها حتی موفق شده بودند یک دریل برقی را با استفاده از موتور پنکه بسازند و از آن برای سوراخکردن دریچه آهنی سقف زندان استفاده کنند. هنگام کار روی نقشه فرار، موریس که مهارت خوبی در نواختن آکاردئون داشت، به نوازندگی میپرداخت و به این ترتیب، فضا برای کندن دیوار، فراهم میشد. او خود، شبها برای این کار وقت میگذاشت و سَرِ خمیری را در رختخوابش قرار میداد. آلن وست نتوانست مسیر ورودی به فاضلاب را درست بِکَنَد؛ به همین دلیل در نیمه راه، از فرار بازماند و دستگیر شد. موریس و برادران آنگلین، با قایقهایی که از جنس نایلون ساخته بودند، به آب زدند و دیگر اثری از آنها مشاهده نشد.
درماندگی اف.بی.آی
با فرار موریس و دوستانش، اف.بی.آی به پرونده ورودکرد تا فراریها را بیابد. اما آنها نتوانستند ردی از جسد موریس و برادران آنگلین بیابند. جستوجوی بیحاصل، بعد از 10 روز، به دروغگویی مقامات پلیس فدرال انجامید؛ آنها موریس و برادران آنجلین را غرقشده تصور کردند. پنج روز بعد از اعلام این خبر، قایق دستساز فراریها در سواحل خلیج سانفرانسیسکو پیدا شد و خبری از یک سرقت خودرو، همزمان با فرار آنها از زندان، درست در همان جایی که قایق را یافته بودند، به دست اف.بی.آی رسید. اما آنها ترجیح دادند با چند ادعای دروغ، فعلا پرونده را مختومه نشان دهند؛ در حالی که این پرونده، دستکم تا سال 1979(1358 خورشیدی) مفتوح بود و پلیس فدرال به دنبال سرنخی از فراریها میگشت؛ اما آنها آنقدر دقیق عمل کردهبودند که اف.بی.آی، با درماندگی کامل، پرونده را بست! با وجود این، خبرنگاران بیکار نماندند؛ اخبار مربوط به زندهبودن موریس و دوستانش، یکی بعد از دیگری منتشر میشد. تا سال 2010، دستکم 34 خبر در اینباره منتشر شد و مسئله را برای اف.بی.آی، حیثیتی کرد. آنها حتی به برزیل مأمور فرستادند تا درباره سرنخهای موجود تحقیق کنند، اما چیزی نیافتند. خانواده آنگلینها مدعی بودند که در این مدت، برادران فراری چند بار با آنها تماس گرفتهاند. این اخبار، ضریب اطمینان از زندهبودن فراریها را افزایش داد؛ اما دریغ از یک موفقیت کوچک برای پلیس فدرال! به هرحال، به نظر میرسد این سه فراری تا حالا مرده باشند؛ موریس در صورت زندهبودن، 94 سال دارد و برادران آنگلین، از 85 سالگی عبور کردهاند!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
پس از انتشار تصاویر ماهواره ای از میزان خسارت ها به پایگاه نواتیم، دیروز نیز تصاویر ماهوارهای پایگاه رامون ارتش صهیونیستی منتشر شد که نشان می دهد علاوه بر آشیانه ها، مراکز تجهیزات نظامی نیز توسط موشک های بالستیک ایران هدف قرار گرفته است (خراسان) امیر واحدی: اینبار با بمبافکن su ۲۴ پاسخ ویرانگر میدهیم / سردار حاجیزاده: صد در صد میزنیم (جوان) اخبار ویژه (کيهان) ابعاد اختلافنظر اسرائیل و حماس در مورد آتشبس و تبادل اسرا (تجارت)
سایر اخبار این روزنامه
روند صعودی کرونا در خراسان رضوی
وقتی دلال حرف آخر را میزند نه شورای ملی زعفران!
پرداخت مهریه فقط با توان مالی
4 نکته درس آموز ازدواج پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س)
جنجال جدید شجاع گلایه های طهماسبی و آچمز FBI در فرار از آلکاتراز
گام های پایانی برای طرح معیشتی
ماکرون زیر تیغ خشم مسلمانان
گوشت، آرد و بورس چرا دیر می جنبیم؟!
زورگیران زیر چتر مافیا!
معمای مسئولیت پلتفرم ها
ذره بین بهارستان روی بورس
8 سریع و خشن
خشاب یانکی ها خالی شد