نسبت سنجی انتخابات آمریکا با راهبردهای ایران

در هم تنیدگی سیاست‌های داخلی و خارجی کشورها به مدد رشد تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی به علاوه تغییر ماهوی تعاملات بین‌المللی، حدود تاثیر و تاثر فعل و انفعالات داخلی کشورها را فراتر از مرزهای آنها گسترانیده است.
اقتدار سیاسی و بین‌المللی، قابلیت فناوری‌های نظامی، و شبکه‌های اقتصادی-مالی-بانکی کشورها تعیین‌کننده گستره جهانی اتفاقات و رخدادهای داخلی آنهاست. این تاثیرات از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و برد آن نیز متغایر است. برای مثال حدود و ثغور تغییرات سیاسی یک کشور می‌تواند در حد و اندازه یک منطقه یا یک قاره یا در حد و اندازه جهانی باشد.
انتخاباتی مانند آمریکا بُرد جهانی دارد و کشورها، مناطق و گروه‌های متعددی را به خودش مشغول می‌کند. تا جایی که خیلی‌ها مقدرات سیاست‌های داخلی و خارجی خود را به خروجی آن معطوف کرده‌اند.
بر این اساس انتخابات آمریکا بدون شک تبدیل به انتخاباتی در طراز جهانی شده است و کشورهای مختلف بصورت مستقیم یا غیرمستقیم از آن تاثیرپذیرند. برای نمونه سفیر آمریکا در اسرائیل مدعی بوده اگر ترامپ مجددا رای بیاورد خاورمیانه را تا 100 سال آینده تغییر می‌دهیم.


در ایران فارغ از آنچه در پستوی ذهنی تصمیم گیرندگان می‌گذرد، دو دیدگاه مطرح می‌شود. یک نظر؛ دولت را متهم به ولنگاری اقتصادی و رها کردن امور با نگاه به خارج می‌کند. آنها می‌گویند دولت رهایی از فشارهای طاقت فرسای تحریم و بسامان کردن شرایط آشفته اقتصادی را به انتخابات آمریکا گره زده است. منظورشان این است که دولت منتظر است تا جو بایدن نامزد دموکرات برنده بشود. طیف افراطی تر این نگاه را بیان می‌کند که دولت عامداً در تنور آشفتگی‌های اقتصادی می‌دمد و زمینه ساز فشارهای نامتعارف به مردم می‌شود تا بتواند مذاکره با آمریکا را به نظام تحمیل کند. 
باتوجه به اینکه برجام ماحصل توافق ایران با شش قدرت جهانی در برهه‌ای که دولت دموکرات در آمریکا مستقر بوده و نامزد فعلی معاونت ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده داشته است، بایدن با برگشت به برجام برای اعاده چهره آمریکا در جهان، قدم موثری برخواهد داشت. برگشت آمریکا به برجام نیز به معنای برداشتن فشار تحریم‌ها است. در این مورد ایران نیز قبل از خروج ترامپ از برجام شرایط به مراتب بهتری داشت و گشایش‌های خوبی صورت گرفته بود.
 آنها با این استدلال به دولت حمله می‌کنند که با ربط دادن مسائل داخلی به اتفاقات خارجی، بنا دارد کشور را به راهی ببرد که قبل از این در قالب برجام پیموده بود. آنها برجام را خاطره ناخوشایندی می‌دانند که شرایط اسفناک کنونی زاییده آن است. این نگاه برجام را بالمره منفی می‌بیند و هیچ گونه آیتم مثبتی برایش متصور نیست. این مواضع فاقد نگاه بی طرفانه و پدیدارشناسی به برجام است. ناگفته پیداست که با این مفروضات کارشکنی‌ها و موانعی را که خودشان در ناکامی برجام اتخاذ کرده‌اند نادیده می‌گیرند.
مطلوب این دیدگاه استمرار چالش‌های ایران و آمریکا است و دولت را تشویق می‌کنند که برای در امان ماندن از استیلای کمرشکن تحریم‌ها به سمت رابطه آلترناتیو برود. رابطه جایگزین، قرارداد 25 ساله ایران و چین است. رابطه‌ای که اگرچه در مغایرت با سیاست مستقلانه «نه شرقی نه غربی» است اما در تقابل با فشارهای حداکثری و بی سابقه آمریکا قادر است در مقابل فروپاشی اقتصادی، کشور را مرهمی هر چند کوتاه مدت باشد. مخالفان اما با توسل به راهبردهای پیچیده سیاست خارجی چین و ابتناء آن بر تعاملات و تبادلات اقتصادی و همچنین با اتکاء به سوابق سیاست‌های چین در چالش‌های گذشته ایران و غرب، نه تنها چین را شریک مناسبی نمی‌دانند بلکه گره زدن مقدرات کشور به سیاست‌های چین را مصداق از «چاله به چاه افتادن» ارزیابی می‌کنند. 
چیزی که آنها تصورش را نمی‌کردند این بود که چین حاضر نباشد این نقش را ایفا کند. مسئله‌ای که در سفر آقای ظریف به چین در بهت و ناباوری به او منتقل شد. چینی‌ها صریحا جواب منفی ندادند اما منوط کردن انعقاد قرارداد به مسائل منطقه‌ای (عادی سازی روابط ایران با همسایگانش که مرادشان امارات متحده عربی و عربستان سعودی بود) خود نوعی حواله کردن قرارداد به آینده‌ای مبهم بود. اگر ایران قادر باشد روابط منطقه‌ای خود را با همسایگان عادی‌سازی کند، دریچه‌ای به رقیق کردن فشارهای اقتصادی است که همین مقدمه خود، ضرورت قرارداد 25 ساله با چین را کمرنگتر خواهد کرد. 
دیدگاه دوم در تقابل با نظر قبلی استدلال می‌کند که ایران به صورت کلی و دولت به صورت اخص به بیرون از ایران چشم ندوخته است و برای نجات از شرایط بغرنج کنونی، بهینه ترین راه حل ممکن یک فرمول داخلی است. 
تا قبل از آشفتگی‌های کنونی اقتصادی در حوزه‌های مختلف ارز، سکه، طلا، زمین، خودرو، تورم، فساد و قس علیهذا ایران در تریبون‌های رسمی منکر تاثیرات تعیین کننده تحریم‌ها بود. تحریم‌ها یا بی تاثیر جلوه داده می‌شدند یا اثرات آنها محدود و قابل مدیریت و دور زدن برآورد می‌شدند. جایی که آقای ظریف از دارا بودن phd در دور زدن تحریم‌ها یاد می‌کرد.
تحریم‌ها اما با خروج ترامپ از برجام و تنگ تر شدن هر چه بیشتر حلقه‌های آن حیطه‌های مختلف زندگی ایرانیان را تحت تاثیر خودش قرار دادند. گره خوردن اثرات تحریم‌ها با سوء استفاده و سوء مدیریت‌های داخلی یکی از مهمترین عوامل ناآرامی‌های دی ماه 1396 و آبان ماه 1398 بوده‌اند. کم کم در سپهر سیاسی ایران طبقه‌ای ایجاد شد که زیست اقتصادی خود را به تحریم‌ها گره زدند. کاهش یا تشدید تحریم‌ها ربط مستقیمی با حیات و ممات آنها در داخل ایجاد می‌کرد. از این‌رو است که در کمال ناباوری مشاهده می‌شود در کل تاریخ، یک کشور از تحریم‌های خارجی این همه تاثیرپذیر بوده است. مابقی کشورهایی که حتی زیر جنگ‌های فرسایشی مدت دار نیز بوده‌اند اینقدر از ناحیه فشارهای خارجی آسیب ندیده‌اند. تحریم‌ها قادر نبودند اینقدر زیر و بم کشور را درنوردند مگر همگرایی و همنوایی داخلی با آنها!
ملاحظه می‌شود که هر دو دیدگاه کسری از واقعیت را دارند و بخشی از آن را ندارند. نه می‌شود یکسره مقدرات کشور را به انتخابات یک کشور دیگر گره زد و نه می‌شود بالمره از آن تبری جست. حقیقت در این میانه در نوسان است. یعنی شرایط کنونی به شدت از در هم تنیدگی و اختلاط برآوردهای غیرحرفه‌ای داخلی و خارجی رنج می‌برد.
فقدان انسجام ساختاری و اجماع استراتژیک در داخل بعلاوه اعمال فشارهای حداکثری تحریم‌ها از سوی آمریکا و همچنین نقش منفی کشورهای منطقه‌ای و جهانی در ابتر کردن «برجام» باعث شده که ایران در شرایط بسیار پیچیده‌ای قرار گیرد. راهبرد «نه جنگ نه مذاکره» با آمریکا به عنوان یک تاکتیک در راستای حفظ موجودیت اقتصادی-سیاسی دارای مزایا و معایب مخصوص به خود بوده است. شرایط تحمیلی اپیدمی کرونا مزید بر علت شد و زهر تحریم‌ها را بیشتر از آنچه تلقی می‌شد، تسری داد و تشدید کرد.
اگر کرونا وبال اقتصاد ایران نمی‌شد، عدم امکان قهری صدور نفت می‌توانست ایران را به سمت ایده آل همیشگی‌اش یعنی «اقتصاد بدون نفت» سوق دهد. اما کرونا اقتصاد را که خود گُل بود به سبزه نیز آراست.
از این رو بدون شک خروجی انتخابات آمریکا بر ایران مثل سایر کشورها تاثیر مستقیم و غیرمستقیم متعددی دارد، به خصوص در کم و کیف رابطه خصمانه. این گزاره از این منظر که در هر صورت آمریکا و ایران خصم 40 ساله‌اند و ایران می‌داند استراتژی کلان ایالات متحده بر تغییرات سخت افزاری و نرم افزاری در مورد خودش ابتنا دارد، تا اندازه‌ای دوگانه چشم به انتخابات و بی اعتنایی به آن را خالی از واقعیت ارزیابی می‌کند.
واکنش‌های بازارهای موازی داخلی به فعل و انفعالات انتخاباتی آمریکا و بی تحرکی سرمایه‌ها تا مشخص شدن خروجی آن نشانگر تأسی پذیرفتن سیاست‌های داخلی از آن است.
در این میان بهترین سناریو برای مدیریت داخلی اجتناب از پرسه زدن در وادی نگاه به خارج یا اجتناب از آن است. مطلوب این است که دو سناریو برای خروجی این انتخابات مفروض شود. سناریوی اول انتخاب مجدد ترامپ است که به احتمال فراوان استراتژی فشار اقتصادی و همچنین انزوای منطقه‌ای ایران با ترغیب و تحمیل کشورهای عرب مسلمان به عادی سازی روابط با اسرائیل ادامه می‌یابد. در این شرایط ایران همچنان در دوگانه مذاکره یا عدم مذاکره انتخاب سختی خواهد داشت. هر دو آسان نیستند.
سناریو دوم انتخاب بایدن است. درست است که بایدن وارث برجام است و به آن تعلق خاطر دارد اما او به سادگی دستاوردهای فشارهای همه جانبه ترامپ را نادیده نخواهد گرفت و بر خاکستر آنها در صورت برگشت به برجام نیز برجامش متفاوت از قبلی خواهد بود. روی خوش نشان دادن به تعهدات بین‌المللی و همنوایی با مؤتلفین جهانی از سوی بایدن بهتر می‌تواند در قالبی متفاوت از آنچه ترامپ دنبال می‌کرد فشارهای بیشتری را به ایران وارد آورد.
 ترامپ نتوانست اجماع جهانی علیه ایران را ایجاد کند و در یکی دو مورد منزوی نیز شد. به نظر می‌رسد کار ایران با بایدن نیز ساده نخواهد بود. 
در مجموع سیاست داخلی و خارجی ایران در یک وزن کشی سخت باید یکی دیگری را تابع خود نماید، مانند آنچه در میانه اقتصاد و سیاست در جریان است. باید دید اقتضائات داخلی و نابسامانی‌های اقتصادی می‌تواند سیاست خارجی را تا اندازه‌ای منعطف کند یا خیر! البته شاید اگر مقتضیات داخلی و واقعیت‌های عینی جامعه بویژه اقتصادی بتواند امیال خود را بر اذهان تصمیم گیرندگان هژمون نماید، بحث از انعطاف فراتر برود و مسئله به تحرکاتی بنیادین منجر شود!