یک سوال از بانک مرکزی

نتيجه انتخابات آمريکا به آن دليل مهم شده است که روي کار آمدن ترامپ نه به‌عنوان حزب آن (جمهوريخواه) بلکه شخصيت خودش و ادعاهاي آن از جمله، خارج شدن از برجام و محدود کردن کالاهاي وارداتي از چين را در طي مدت رياست‌جمهوري اجرا کرد و به عبارت دقيق‌تر، پس از عملياتي شدن تمامي وعده‌ها، مشکلات ما همچون کاهش درآمدهاي ارزي و هزينه‌بر شدن انتقال آنها، آغاز شد. اينها شرايطي را مهيا ساخت تا دلار از نرخ‌هاي پايين حرکت کرد و روند صعودي به خود گرفت. به‌علاوه اين انتظار مي‌رفت که با رفتن ترامپ و سرکار آمدن شخصي که مخالف سياست‌هاي او خواهد بود، فشار حداکثري برداشته مي‌شود که اين به چارچوب برجام و تحريم‌هاي آن بازمي‌گردد که اينها را مي‌توان بيشتر به خاطر کسب راي دانست. اين در حالي است که اگر برجام اجرا هم نشود، همين اشاره به مسائل ذکرشده آمادگي را براي افت دلار ايجاد کرد. به‌طوري‌که در هفته گذشته همزمان با تغيير نتايج انتخابات، نرخ ارز مدام نوسان مي‌کرد و اين مهم تداعي‌گر آن است که اقتصاد ما از جانب متغيرهاي بيروني مثل، نفت و تقاضاي آن و سياست‌هاي تجاري کشورها، تحت تاثير قرار مي‌گيرد و انتظار برعکس شدن آن نسبت به گذشته دور از انتظار نبود. علاوه بر آن بانک مرکزي سياست ارزي مشخصي ندارد و ليدر نرخ فعلي است. يعني نگاه آن به بازار است تا همزمان با افزايش قيمت ورود کند و بتواند آن را کاهش دهد. به عبارت دقيق‌تر، تابلوي صرافي بانک ملي هم تابع وضعيت کنوني است. بايد بگوييم اواسط ظهر همه نسبت به قيمت‌ها سردرگم هستند و تناقض محسوسي بين قيمت صرافي و بازار آزاد مشاهده مي‌شود. بنابراين جا دارد از بانک مرکزي پرسيد چرا قيمت‌ها را تغيير مي‌دهد که همين مساله منجر مي‌شود تا قيمت دلار وابستگي زيادي به نتيجه انتخابات آمريکا داشته باشد. در کنار تمام اين موارد هنوز واکنشي در بازارهاي ديگر نديده‌ايم، به طوري‌که بازار مسکن و خودرو به جهت عدم اطمينان مقاومت مي‌کنند و زماني ‌مي‌توان درباره آن اظهارنظر کرد که نرخ‌ها تثبيت شده باشد. کمااينکه بارها ديديم اتخاذ برخي سياست‌هاي اقتصادي نتيجه عکس دارد. به‌طور مثال در گذشته ديديم قيمت ارز از هشت‌هزار تومان به 10هزار تومان رسيد و مردم ناگزير به سمت بازارهاي ديگر از قبيل سهام رفتند، چراکه جاي ديگري براي جذب نقدينگي وجود نداشت و پول هم به دنبال مکاني براي بازدهي خواهد بود.