روزنامه آفتاب یزد
1399/08/28
ضعفهای ساختاری آمریکا مشخص شده است
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: «هیاهو برای هیچ» شاید عبارت درستی نباشد اما در پس همه ی موضع گیریها و توئیت بازیهای ماجراجویانه، آن چه به قطعیت نزدیک و نزدیکتر میشود، پایان ترامپ و آغاز دورانِ بایدن است اما خبرهایی که از آمریکا و کاخ سفید به همه ی جهان مخابره میشود، خبرهایی است سرشار از نگرانی، تهدید و بداخلاقیهایی که میکوشد مشکلات بر ملا شده ی جامعهی سیاسی آمریکا را بر دوش جهانیان اندازد. برخورد جدیتر با چین که موضوعگیری و تذکر رئیس جمهوری خواهان را در پی داشت یا تلاش برای حمله به تاسیسات اتمی تهران که گویی مشاوران ترامپ مانع او شدهاند و هزینه تراشیهایی که بولتون میگوید، اندک اندک صورتحساب جمهوری خواهان سنگین و سنگینتر میشود و اما پرسشهایی که در این میانه مطرح میشود آن که اختیارات رئیس جمهور آمریکا تا کجا و تا چه حد است؟ آیا جامعه ی آمریکایی و قوانین آمریکا اجازه ی هرگونه ترکتازی به او خواهد داد؟ اصلا چنین تصوری که چون ترامپ رئیس جمهور نشده پس در مدت زمان باقیمانده میخواهد باقیمانده ی شرارتهای خود را عملی سازد برای جهانیان پذیرفتنی است و بسیاری از این دست سوالات.
> ترامپ برملاکننده ی ضعفهای ساختاری آمریکا
دکتر بصیری استاد روابط بینالملل دانشگاه اصفهان درباره رفتار ترامپ و موضع گیریهای او بعد از انتخابات اخیر آمریکا میگوید:
من معتقدم اینها ضعفها و مشکلات ساختاری در نهادها و ساختار لیبرال- دموکراسی آمریکایی است و هر چه جلوتر هم آمدیم معضلات و مشکلات سیاست خارجی آمریکا بیشتر شده است و این مشکلات ناپیدای درون ساختار و احزاب و تفکیک قوا، خود را نشان داده است و این ناشی از بحران پیچ در پیچی است که میدان را برای چنین شخصی ایجاد کرده که در واقع سمبل تبعیض نژادی است که در ساختار آمریکا ریشه دارد ولی در ظواهر و قانون سعی کردند آن را از بین ببرند.
> پدیده ترامپیسم یک پدیده ریشه دار است
وی ادامه میدهد: این مسئله در دو انتخابات اخیر نمایان شده است و سیستم در حال مبارزه است که این معضل را مهار کند ولی بخشی از نهادها و نیروهای درونش از جمله بخشی از رهبران حزب جمهوریخواه و بخشی از مردم که چنین تفکری در این ساختار دارند حامیان این داستان هستند. پدیده ترامپیسم یک پدیده ریشه دار است که از درون این ساختار بیرون آمده است و خواهان به هم زدن بازی قانون مند است. کما اینکه در مناسبات بینالمللی هم اولین رئیس جمهوری بود که برخلاف سنت آمریکا که از نهادهای بینالمللی حمایت میکرد و خود آمریکا در صد سال گذشته جزء بانیان این سازمانها بوده و این کار را انجام نداد.
محمدعلی بصیری در ادامه در پاسخ به اینکه کدام نظریه در
مورد ترامپ درست است: ترامپ تاوان یک صد سال دروغگویی آمریکاییها بود، برملاکننده بود و حقیقت آمریکا همین است که ترامپ نماینده ی آن است یا در پس پرده یهودیان میخواهند قدرت را در آمریکا در دست گیرند و دیگر از پشت صحنه کارها را مدیریت نکنند؟ اظهار میدارد: مجموعهای از همه اینها است. هر کدام از این موارد یک فرضیه است و بخشی از سیاست حکومت آمریکا را نشان میدهد و مهمترین آن بحث یهودیان است به هر جهت مارکسیتها،
کمونیستها حتی آقای فیدل کاسترو زمانی اشاره میکرد که آمریکاییها خودشان نیز میدانند که آمریکایی که آنها در آن زندگی میکنند ظاهر آن دموکراسی است اما باطن آن قدرت مطلقهی سرمایه دار و سرمایه داری است که عمده آن یهودیان هستند. بهقول آقای کاسترو آمریکا دو حزب ندارد یک اقلیت حزب حاکم دارد و آن یهودیهای صهیونیست هستند و این دو حزب ابزار دست آنان و عروسک خیمه شب بازی هستند که هر بار مردم از یکی از اینها خسته میشوند با دیگری توافق میکنند.
> لازم نیست یهودی باشی ولی باید به اسرائیل وفادار باشی!
این استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بینالملل اظهار میدارد خیلیها معتقد بودند آقای ترامپ با جا به جا کردن پایتخت اسرائیل به بیتالمقدس و با پشت پا زدن به تمام تعهداتی که آمریکا قبلا در قبال عربها داشت صراحتا اعلام کرد که ما از اسرائیل حمایت میکنیم و عربها را هم وادار کرد تا روابط خود را با اسرائیل عادی کنند.
وی میافزاید رقیب او آقای بایدن و معاونش خانم کاملا هریس وفاداری شان به اسرائیل بیشتر است. بایدن میگوید من از بچگی که مسیحی بودم پدرم میگفت تو میتوانی مسیحی باشی ولی صهیونیست هم باشی. لازم نیست یهودی شوی ولی باید وفادار به صهیونیست باشی و تا امروز هم وفادار بوده ام.
بصیری ادامه میدهد: خانم کاملا هریس میگوید مهمترین متحد ما که با تمام توان باید از او در برابر اعراب و ایران دفاع کنیم اسرائیل است و در این مورد شک نباید کرد. بنابراین این دو خیلی نسبت به رقیب شان یعنی ترامپ به اسرائیل وفادارترند و این همان حرف آقای کاسترو است که یک صد سال است که آمریکا یک حزب اقلیت دارد و آن ثروتمندان یهودی هستند که همه چیز در اختیار آنها است که عمده آن در انتخابات خود را نشان میدهد. تمام سران حزب از پایین چه جمهوری خواه و چه دموکرات تا تعهد عملی شان نسبت به وفاداری به اسرائیل اثبات نشود پلههای ترقی را نمیتوانند طی کنند. امروز کاملا این پردهها بهم ریخته است اکنون چون انقلاب اطلاعات و انقلاب ارتباطات شده دیگر FBI و CIA نمیتواند سانسور کنند. و رسانههای رقیب هم تمام این اسرار را رو کرده است و این دروغگویی و تظاهر و ریاکاری از باطن بیرون آمده است. پس این واقعیت آمریکا بوده و افشاگری اطلاعات توسط رقبا باطن آمریکا را نمایان کرد و ترامپ نیمی از این باطن ناپیدا بود.
> اقدام به جنگ یا اعلام به جنگ زیر 90 روز در اختیار رئیس جمهور است
بصیری در پاسخ به این سوال که کارهای اخیر ترامپ مثلا در تشدید سخت گیریها علیه چین، حمله به نطنز معرفی اشخاص و نهادهایی به عنوان تروریسم و.... آیا قانونی است یا بازیهای ترامپ، میگوید:
معتقدم هر دو است. طبق قانون آمریکا اقدام به جنگ یا اعلام به جنگ زیر 90 روز در اختیار رئیس جمهور است بالای 90 روز نیاز به مجوز کنگره دارد و این احتمال وجود دارد که آقای ترامپ بخواهد از این اختیار استفاده کند و برای رقیب یک سفره پردردسر و بحران زا باقی گذارد. چون آقای ترامپ و طرفدارانش نمیخواهند به این راحتی فرش قرمز جلوی آقای بایدن پهن کنند. کارهایی که آقای ترامپ انجام میدهد به گونهای است که میخواهد با توجه به طرفدارانی که حتی در بدنه دولت دارد بتواند در 2024 برنده انتخابات شود بعید نیست که از این اختیارات در راستای رسیدن به این هدف استفاده کند. سابقا هم ترامپ نشان داده که قابل پیشبینی نیست یعنی یک تنه تصمیم میگیرد و تنها مخالفانی که مستدل جلویش میایستند 24 ساعته عزل میکند. همان طور که آقای جان بولتون را عزل کرد و امروز میگوید احمقترین نیروی من بود در حالی که این گونه نبود و او یکی از باهوشترین افراد حزب جمهوری خواه است. یا وزیر دفاع را اخیرا عزل کرد چون ایشان مخالفت میکرد که نیروهایش را سریع از افغانستان یا عراق خارج کند.
> ترامپ نشان داد حتی منافع ملی آمریکا دو گانه است
در پایان این کارشناس مسائل آمریکا خاطرنشان میکند: منافع ملی آمریکا که ما از بیرون تصور میکنیم امروز با این بحران درون سیستمی که خود را نشان داده و همان طور که جامعه دو گروه شده عملا منافع ملی هم در آنجا به دو صورت خود را نشا میدهد. و الان آن منافع گروهی و حزبی که آقای ترامپ تعریف میکند همانی نیست که آقای بایدن و استادش آقای اوباما تعریف میکنند. همین است که جامعه را دو قطبی و خطرناک کرده است. کشورهایی که دچار این مسئله میشوند شروع افول آنها است. ما نمیتوانیم بگوییم قدرت آمریکا رو به افول است و از طرف دیگر بگوییم وحدت و اتحاد در منافع ملی و امنیتی آن است. تحلیل این گونه تضاد است. یا باید بپذیریم که در جامعه وحدت است و دوقطبی وجود ندارد و همه روی منافع ملی با هم همکاری میکنند یا نه بگوییم دو شقه شده و خطرناک است. بنابراین در این مفاهیم کلان مانند منافع ملی دو نوع مصداق پیدا کرده است. من معتقدم آمریکای دو قطبی شده ی الان دقیقا و بر خلاف دهههای پیش دیگر یکدستی در منافع ملی آن نیز دیده نمیشود.
سایر اخبار این روزنامه
ضعفهای ساختاری آمریکا مشخص شده است
نمایندگان ناکام در تصویب طرحهای ملی
عقب نشینی ستاد مقابله با کرونا
رشد اقتصادی ژاپن به بالاترین سطح تاریخ معاصرش رسید
کره شمالی به دنبال منابع درآمدی جدید
مادربلاگرها علیه حریم شخصی کودکان
ایده آویزان کردن حرام خواران در شهر
سرنوشت میلیاردها دلار درآمد بلوکه شده ایران در کره جنوبی، عراق و... در دولت بایدن چه میشود؟
امیر دلها
موقعیت بسیار پیچیده
واکسن برای همه؟!
چین، اصلاحات، اقتصاد آزاد، منافع ملی
بیکاری کجا بود؟