انتخابات آمریکا انتخابات ایران

الف دهقان‪-‬ بله انتخابات آمریکا تقریباً تمام شد! قبل از مطالعه این یادداشت،مخاطبان محترم را ارجاع می‌دهم به یادداشت «سقوط آمریکا با ترامپ» دو سال قبل و نیز ارجاع می‌دهم به یادداشت «معتدل و انقلابی» دو ماه گذشته!
و اما بعد؛ بگذارید کمی به انتخابات نوامبر 2020 بپردازم؛ همانطور که قبلاً عرض کردم آمریکا با ترامپ محکوم به سقوط در دنیا بود! اما جو بایدن منجی هیچ مکانی در دنیا نیست، شاید بتواند سرعت تحولات بین‌المللی را کند‌تر کند که وی حتماً سعی در برگشت به نقش بین‌المللی آمریکا را دارد. در معادلات گذشته آمریکا جایگاهی داشت اما امروز سال 2016
نیست سال 2020 است و فضای جهانی تاثیرات نسبتاً
اساسی داشته که دیگر به عقب باز نخواهد گشت.


برآورد پارادوکس ملت و دولت ایالات
متحده آمریکا،ترامپ بود اما ترامپ شکاف عمیق آمریکا را فقط عیان نکرد بلکه آمریکای برهنه را برای شهروندان و جهانیان برملا کرد.ترامپ هدف نبود بلکه یک نوع رفورم برای پیشبرد اهداف کلی آمریکا بود. در این نگرش رفورمیک، روسیه به عنوان هدف نبود پس کمترین چالش ترامپ با پوتین بود؛دو هدف اصلی چین از منظر اقتصادی و امنیتی و جمهوری اسلامی ایران از باب سیاسی و امنیتی مدنظر در رفورم سیاست مقطعی برای سیاست کلی بود و مجری نامتوازنی چون ترامپ نیاز داشت.چین را با جنگ تعرفه و
ارزش پول ملی از نظر اقتصادی و مسائل
هنگ کنگ را به عنوان مسئله امنیتی دچار چالش
کرد که به یک جنگ محدود برای اهداف
بعد از آن دلبسته بودند و اما مهم‌تر از همه چالش
ترامپ به عنوان مجری با نظام جمهوری اسلامی ایران بود که منطقه را تحت تسلط خود دارد با چالش‌های سیاسی و امنیتی مثل خروج از برجام،تحریم‌های گسترده و به شهادت رساندن حاج قاسم سلیمانی! ایران را سوق به یک جنگ محدود می‌داد که در مورد هر دو کشور به در بسته خورد و نهایتاً شکست خورد.جنگ محدود برای تغییر هدف سیاسی کلی آمریکا بود و ترامپ خوی تاجر مابانه خود را بر حرکت در سیاست کلی آمریکا ترجیح داد و با اخراج جان بولتون از دولت تیر خلاص را بر پیکر سیاست رفورم خواهان زد و شکستش همان موقع شروع شد؛چراغ سبز جمهوری خواهان به دموکراتها برای استیضاح برای برگشت ترامپ در راه ترسیم شده بود. ترامپ نفهمید یا نمی‌خواست بفهمد و جنگ‌های محدود را شروع نکرد! ترامپ بی‌مورد‌ترین گزینه برای رفورم‌های احمقانه برای اجرای سیاست‌های کلان آمریکا بود.لیکن در این تقابل هوشمندانه هم در عرصه اقتصاد بین‌الملل چین برنده شد و هم در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایران در نمود یک قدرت منطقه‌ای که به فرامنطقه نگاه دارد گامی اساسی برداشت.که گواه آن نیز با خروج نیروهای آمریکایی از منطقه و بالطبع هم پیمانانش توسط دونالد ترامپ،ایران قدرت بلامنازع منطقه خواهد بود؛با این رویداد قدرت چانه زنی جو بایدن از این جهت نیز برای تاخیر در عدم ورود به برجام و مانع تراشی به نزدیک صفر می‌رساند.گویا ترامپ جواب شکستش از جو بایدن با خالی کردن میدان برای جمهوری اسلامی ایران را اینگونه می‌دهد.لذا آمریکا و متحدانش از جمله اتحادیه اروپا، بریتانیا، اسرائیل و حکام غیر مردمی عربی در نقطه‌ای مبهوت قرار دارند و در سال‌های آینده نه تنها از بهت فعلی کاسته نخواهد شد بلکه به آن نیز اضافه‌تر خواهد شد چراکه جمهوری اسلامی ایران با پیش‌گیری اعتدال در سیاست و اقتدار در قدرت هر کنشی را به واکنشی معکوس تبدیل کرده است.آینده زمین بازی در غرب نیست و قواعدی نوین در حال ترسیم است؛ اسم
رمز این قواعد در حین انتخابات آمریکا بارها از
زبان ترامپ یعنی ایران،روسیه وچین گفته شد.اما برای گذر از این مطلب و ادامه سلسله یادداشت «معتدل و انقلابی» به این نکته عرضم را ختم کنم؛ قدرت‌گیری ترامپ در عرصه خارجی ابتدا یک سیاست ضد آمریکایی برای دور خیزی اساسی بر برون رفت از مشکلات قبلی آمریکا بود که از کنترل خارج شد و نتیجه عکس داد و نیز برآوردی خارج از انتظار در کنشگری روسیه خصوصاً ایران، وچین را برای آمریکا در برداشت.
برمی‌گردم به تحلیل روز از مباحث انتخابات مهم خردادماه کشورمان در قرن جدید واینکه
در جبر زمانی فعلی چه در پیش رو خواهیم داشت.
با این نکته شروع میکنم که جمهوری
اسلامی ایران همچنان یک عضو در برجام است؛ از طرفی عرفی وجود دارد در دولت‌های قبلی جمهوری اسلامی ایران که هر رویدادی خصوصاً در عرصه‌ی بین‌المللی می‌بایست در همان دولت تعیین تکلیف شود لذا تکلیف برجام نیز در همین دولت تعیین می‌شود یا برجام برای همه‌ی دولت عضو هست یا نیست. اگر دولت روحانی توانست از منافع ملی که در ذیل برجام تعریف شده بود بهره ببرد، خط مناسبات بین‌المللی همچنان باز خواهد بود. اگر برجام برای آمریکا با جو بایدن محلی برای چانه زنی بیش‌تر از آنچه که قبلاً بوده، برجامی نیز نخواهد بود و خطوط تعاملات طور دیگری از طرف جمهوری اسلامی ایران تدوین خواهد شد.بایدن بداند که حوزه‌های نفوذ ایران تعریف سال 94 را ندارد بلکه تعریفش در سال 99 تعریف جدیدی دارد! تسلط ایران بر منطقه و فرامنطقه بایدن را متقاعد خواهد کرد با ایران کنار بیاید و برای حفظ منافع ملی ایالات متحده آمریکا می‌بایست در زمین جمهوری اسلامی ایران بازی کند لذا به نظر می‌رسد جو بایدن تیم دولتی خود را متناسب با ارتباط با ایران خواهد چید.مسلماً هزینه‌های تعامل از تقابل با ایران برای او از شرایط فعلی کمتر خواهد بود تا بتواند در آینده باز تعریف خطوط سیاست کلی آمریکا نقش مضاعف ایفا کند.
اما از منظر مسائل داخلی،رئیس جمهور آینده جمهوری اسلامی ایران، اقتصاد حرفی را خواهد زد که رهبر انقلاب سال هاست در شعائر سالیانه به آن تاکید دارند؛ یک اقتصاد مستقل و انقلابی مثل سیاست مستقل و انقلابی عمل می‌کند که نتیجه‌اش را امروز در جهان می‌بینیم.دور خیز هدف متعالی انقلاب با تکیه بر مردم، تخصصی ست که توقع از دولت سیزدهم می‌رود.اعتدال همواره بستر رشد است بستر توسعه است و لیکن بستر فعلی بر پایه ی تعقل نتیجتاً برای رشد متناسب با سیاست به اقتصادی متناسب نیاز دارد.
هشتمین رئیس جمهور شخصی ست که با برنامه‌های عملیاتی در مسیر اقتصاد مقاومتی بتواند جایگاه سیاسی بین‌المللی انقلاب را نیز ارتقاء دهد و در این راه وحدت ملی پیش گفتاری برای منافع عمومی ذیل منافع ملی است. امروز منافع عموم در سامان دهی اوضاع اقتصادی ست که منجر می‌شود به حضور گسترده در انتخابات خرداد 1400 و منافع ملی را بروز‌رسانی می‌کند.لیکن منافع ملی تندروی را سمی مهلک برای پیش برد حرکت‌های انقلابی تعریف می‌کند.