رئیس‌جمهوری که در دولتش تنهاست

سخنان رئيس‌جمهور در آخرين جلسه هيات دولت را مي‌توان ناشي از عزم دولت تدبير و اميد جهت استفاده از فرصت پيش‌آمده در عرصه بين‌الملل براي حل مسائل سياست خارجي و بازگرداندن کشور به وضعيت عادي پيش از روي کار آمدن دونالد ترامپ دانست. ايشان هوشمندانه بين خواست و منافع ملي و انگيزه‌ها و خواسته‌هاي جريان‌هاي سياسي مخالف ملت، تفکيک قائل شده و دولت را متولي و پيش‌برنده منافع و مصالح ملي مي‌دانند. اگر قانون‌ستيزي، اقتدارگرايي و زياده‌خواهي ترامپ به امتناع گفت‌وگو در عرصه‌ بين‌المللي انجاميده بود، رويکرد جديد حاکم بر آمريکا، معطوف به سياست‌ها و برنامه‌هاي جو بايدن امکان بازگشت اين کشور به معاهده بين‌المللي برجام را فراهم آورده است. در اين راستا برجام‌ستيزان داخلي که بي‌التفات به فشارهاي بي‌سابقه آمريکا، تا ديروز همه مشکلات را ناشي از ناکارآمدي دولت تفسير مي‌کردند و اين آب گل‌آلود را فرصتي براي رقابت‌هاي جناحي مي‌دانستند، فرصت جديد پيش‌آمده را متزلزل‌کننده پروژه سياسي خود در 1400 قلمداد کرده و زباني تند عليه دولت اختيار کرده‌اند. رئيس‌جمهور اما در مواجهه با اين رويکرد تند و راديکال عليه دولت تنهاست. هنوز بزرگ‌ترين حاميان رئيس‌جمهور در مواجهه با مخالفان بهبود‌خواهي کادرها و اقطاب اصلاح‌طلبند. اصلاح‌طلباني که در سال‌هاي 92 و 96 در تمام سطوح، آبرو در طبق اخلاص گذاشته و براي روالمند‌سازي کشور در حمايت از روحاني به ميدان آمدند اما ديگري‌سازي دروني در جبهه عادي‌سازان توسط برخي نزديکان رئيس‌جمهور، اجازه بهره‌مندي دولت از توان و ظرفيت‌هاي وافر ايشان را نداد و به تهي‌شدن دولت از معتقدان و ملتزمان حامي گفتمان اصلاحي- اعتدالي در سطوح مختلف انجاميد. به عبارتي، رئيس‌جمهور را در دفاع از رويه و رويکردي که خود را بدان معتقد و ملتزم مي‌داند و هرازگاهي در دفاع از آن سخن مي‌گويد، در درون دولتش تنها کردند. به‌غير از معاون اول، سخنگوي دولت و معدود وزرايي که با اشراف به وضعيت کشور گفتمان مصالح و منافع ملي را پيگيري مي‌کنند (بالأخص وزراي امور خارجه و نفت) سخني در دفاع از رئيس‌جمهور، دولت و گفتمان برسازنده‌اش از درون دولت در تمام سطوح نمي‌شنويم. امري که شخص رئيس‌جمهور در سال 96 تحت عنوان بيماري سکوت از آن تعبير کردند. بزرگي سياست را «رقابت بازنمايي‌ها» تعريف مي‌کند، بازنمايي وضعيت خطير حاکم بر کشور توسط ياران رئيس‌جمهور در تمام سطوح را مي‌توان نزديک به تعطيلي تعريف کرد. در دولت اصلاحات شاهد بوديم که مسئولان و متوليان سياست داخله در تمام سطوح حاملان، عاملان و سخنگويان گفتمان اصلاحي بودند. کادرهاي دولت تدبير و اميد اما در قرائتي تفريطي، اعتدال را به انفعال ترجمه کرده، مصالح شخصي خود را بر مصالح دولت، مردم و کشور اولويت داده و در نقش پيش‌برنده سياست مخالفان دولت از درون بازي مي‌کنند. اگر با تاسي به پست‌مدرن‌ها، سياست را برساخته‌اي گفتماني بدانيم، آنگاه مي‌توان با قاطعيت سياست برساخته بدنه دولت را سياست سکوت نام نهاد. پيشروي جريان ضدمنافع و مصالح ملي، شکاف بين دولت و جنبش بهبودخواه، غلبه گفتمان ياس بر گفتمان اميد، شکاف گفتماني بين راس و بدنه دولت و در يک کلام تضعيف رابطه رئيس‌جمهور و حاميان بخشي از پيامدهاي اين سکوت منفعلانه است. در ماه‌هاي پاياني دولت که شاهد عزم رئيس‌جمهور محترم براي حل مساله سياست خارجي هستيم،...
ادامه همين صفحه