برخی نگران بهبود شرایط اقتصادی هستند

احسان بداغی
پیروزی بایدن در انتخابات امریکا آینده برجام در ایران را تبدیل به موضوعی مهم‌تر از آنچه قبلاً بود، کرده است. حالا در شرایطی که چشم‌انداز بازگشت امریکا به برجام و انجام مذاکراتی احتمالی برای این کار قدری نسبت به قبل متفاوت شده، مخالفان دولت یک بار دیگر تمرکز خود را بر نفی این توافق تشدید کرده‌اند. هفته قبل مقامات مختلف دولتی در این باره سخن گفتند.
 از جمله محمدجواد ظریف، وزیر خارجه در گفت‌وگو با «ایران»، به تحلیل شرایط احتمالی بازگشت امریکا به برجام پرداخت و البته آن را مشروط به لغو تحریم‌ها، انجام تعهدات امریکا و توقف نقض قطعنامه 2231 دانست. بعد از او هم رئیس جمهوری سال‌های 97 تاکنون را نه تحریم، بلکه جنگ اقتصادی خواند و با توجه به پایان کار ترامپ گفت: «به سمت فضای فرصت حرکت خواهیم کرد.»
این سخنان از سوی مخالفان دولت با واکنش مواجه شد؛ از جمله یک رسانه منتقد دولت در گزارش اصلی شماره روز پنجشنبه خود دولت را متهم به «ذوق‌زدگی قابل تأمل»، «پالس ضعف و تشدید فشار به امریکا» و «7 سال و نیم فرصت‌سوزی!» کرد.


 حسین مرعشی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب اما در گفت‌وگو با «ایران» می‌گوید که این دست توصیه‌ها چیزی بیشتر از یک سری شعارهای غیرواقع‌بینانه نیستند و هشدار داده که اتخاذ سیاست بر مبنای این شعارها برای آینده ایران خطرناک خواهد بود.
او معتقد است که مسیر دیپلماسی با توجه به واقعیت‌های اقتصادی دنیا باید یک بار دیگر باز شود تا ایران با خروج از زیر بار تحریم‌های امریکا امکان احیای اقتصاد خود را پیدا کند.

موضعی را که دولت در قبال برجام پس از تحولات اخیر امریکا دارد چقدر به لحاظ منطقی، قابل قبول می‌دانید؟ به‌عبارتی آیا اینکه از سوی مخالفان دولت گفته می‌شود این موضعگیری‌ها ارسال پیام ضعف از سوی ایران به دولت جدید امریکا است را می‌توان یک ارزیابی واقع‌بینانه دانست یا خیر؟ وقتی از دریچه اقتصاد به موضوع نگاه می‌شود کدام دیدگاه قابلیت توجیه منطقی دارد؟
مطلب خیلی روشن است و من شخصاً کسانی را که می‌گویند دولت دارد پیام ضعف می‌فرستد نمی‌توانم درک کنم الا اینکه بگویم اینها می‌خواهند استفاده سیاسی از این موضوع برای مسائل داخلی داشته باشند. ایران در تمام دوران نکبت‌بار و پر از ظلم ریاست جمهوری آقای ترامپ مراقبت هوشمندانه‌ای داشت که از دو چیز حفاظت کند. یکی عزت کشور بود که دولت تحت رهنمودهای رهبری و همراه با کلیت نظام توانست از آن حفاظت کند. در این دوره که فشار خیلی زیاد بود ایران راضی نشد در مقابل ناجوانمردی امریکایی‌ها کوچکترین عقب‌نشینی کند. هر چند حفظ این عزت هزینه هم داشت. دومین مسأله‌ای که حفاظت شد این بود که پاسخ‌های درخوری را به عهدشکنی امریکا و خروج آنها از برجام و همین‌طور بی‌عملی اروپا، روسیه و چین دادیم بدون اینکه اجازه دهیم به اصل ساختار حقوقی برجام خدشه وارد شود. لذا ایران در این دوره به‌هیچ عنوان منفعل نبود و حتی ابتکار عمل را در جاهایی کاملاً در اختیار داشت. بنابراین من معتقدم موضعی که برخی تندروها اتخاذ می‌کنند از این لحاظ که دولت منفعل بوده، منطبق با واقعیت نیست.
مسأله این است که این جریان می‌گوید چنین خوانشی با عزت ملی ما مغایرت دارد و ما در موضع متفاوتی هستیم.
من تأیید می‌کنم که ما در موضع عزت هستیم، هر چند بابت آن هزینه گزاف داده‌ایم. ما تا الان سه دسته تحریم داشتیم. دسته اول تحریم‌هایی است که بعد از قضیه سفارت امریکا در تهران شروع شد و ادامه پیدا کرد. خب آن تحریم‌ها زحماتی را ایجاد کرد اما ایران با آن کنار آمد. دسته دوم تحریم‌های سازمان ملل بود که دولت اوباما با استفاده از اشتباهات ما در داخل توانست یک اجماع بین‌المللی برای آن ایجاد کند و منجر به اعمال تحریم‌ها ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد شد. این تجربه بسیار پر هزینه‌ای بود که با برجام متوقف شد. تحریم سوم هم تحریم‌های جدید توسط ترامپ بود. ما باید صحنه تحولات این تحریم‌ها را دقیق‌تر ببینیم. یک مسأله‌اش اراده سیاسی بسیار جدی و قدرتمند اروپا، قدرت‌های غیر اروپایی و تقریباً کل جهان به استثنای چند کشور برای مقابله با آن بود. تبلور این اراده هم در دو رأیی بود که در شورای امنیت سازمان ملل متحد به ضرر امریکا در خصوص فعال کردن مکانیسم ماشه و تمدید تحریم‌های تسلیحاتی داده شد که هر دو تاریخی بودند. این اراده سیاسی تاریخی به نفع ایران در کنار ایستادگی و مقاومت داخلی بخشی از همان موضع عزت ماست. یعنی یک تشخص سیاسی در عرصه بین‌الملل برای ایران ایجاد کرد که متفاوت از قبل بود. اما مسأله فقط این نیست چون این اراده سیاسی کشورها در عرصه اقتصاد حتی نتوانست یک اینستکس را فعال کند یا حتی نتوانست از تأثیرات منفی در روابط اقتصادی ایران با کشورهای دوست، همپیمان و همسایه‌اش جلوگیری کند. این دو مسأله در کنار هم یک واقعیت را می‌سازند و اگر یکی را نادیده بگیریم یعنی داریم صحنه تحولات را اشتباه می‌بینیم. متأسفانه به‌نظر می‌رسد در ارزیابی برخی بخشی از این واقعیت‌ها اساساً نادیده گرفته می‌شوند و این خطرناک است. ما عزت خودمان را داریم اما نباید آن را با یک سیاست شعارزده فدا کنیم و از دست بدهیم. ضمن اینکه بحث بازگشت امریکا به برجام در واقع عقب‌نشینی آنهاست که منافع این اقدام متوجه ایران خواهد شد.
بخش عمده این مباحث ناظر به موضوعات اقتصادی است و شاید بتوان گفت شکاف اصلی روایت و خوانش دو طرف از مسأله برجام به همین مسأله اقتصادی ختم می‌شود. اینکه ما می‌توانیم در تحریم رشد کنیم یا خیر؟ از همینجا است که منتقدان و مخالفان دولت می‌گویند این دولت سفره مردم را با سیاست خارجی گره زده و آن را کوچک کرده است.
ببینید درباره این بارها صحبت شده و خیلی واضح است که تحریم چه به سر اقتصاد این کشور آورد. ما در تحریم شاید بتوانیم زنده بمانیم، اما قطعاً با مشکل روبرو می شویم. واضح است که ما بدون شریک تجاری اصلاً نمی‌توانیم اقتصاد داخلی خود را قوی کنیم، حتی اگر بحث دریافت سرمایه‌گذاری خارجی، کسب تکنولوژی و این طور چیزها هم نباشد، بحث بازار که دیگر غیرقابل انکار است. ما اگر در شرایط تحریم بتوانیم بهترین تولیدات را هم داشته باشیم قرار است آنها را کجا عرضه کنیم؟ صادرات ما قرار است کجا برود؟ من نمی‌دانم که آیا این دوستان اینقدر در آسایش زندگی می‌کنند یا دور از مردم هستند که نمی‌دانند تحریم با اقتصاد ما چه کرده؟ ظرف دو سال اخیر نرخ دستمزد به یک سوم قیمت‌های واقعی کاهش یافته در حالی که هزینه‌های زندگی سه برابر شده. شاید هم برخی منتقدان و مخالفان و دوستانشان خیلی اهل ریاضت باشند. بعد آمارها و شاخص‌های اقتصادی ما در دوران 94 تا 96 هم هست و معلوم است در آن سال‌ها به کدام سمت می‌رفتیم. الان به هر حال شرایط امریکا تغییر کرده و اتفاقاً دولت نه با موضع ضعف بلکه از یک موضع حق به جانب درباره برجام صحبت کرده است. آنجا هم نگفته که امریکا بهتر است برگردد، گفته اگر می‌خواهد برگردد باید اینطور باشد و ما طور دیگری قبول نداریم. در حقیقت آنگونه که آقای ظریف در مصاحبه خود گفته‌اند امریکایی‌ها حق شرط‌گذاری ندارند. خب این چه موضع ضعفی است؟ آن هم در شرایطی که وضعیت اقتصادی و اجتماعی داخل معلوم است. تازه من این را هم بگویم که اگر بازگشت امریکا به برجام محقق شود، ما در حالت خوش‌بینانه ظرف چهار سال تازه می‌توانیم برگردیم به شرایط اقتصادی سال 96، یعنی هیچ معجزه و جهش سریعی در کار نیست. این اتفاق مبارکی است اما گشایش سریع ممکن نخواهد بود. اگر هم تعلل کنیم که وضع همین‌طور بدتر خواهد شد. همین‌قدر که کشورهای دوست ما تا الان به ما کمک کردند، از این به بعد هم می‌کنند. تازه ما تا امروز ترامپ را داشتیم که دنیا علیه او بود، از این به بعد بایدن را داریم که می‌دانیم خیلی بهتر اجماع درست می‌کند و معنایش این است که کشورها می‌توانند بیشتر به ما سخت بگیرند.
با این توصیف فکر می‌کنید مخالفان دولت تئوری قابل دفاعی دارند که بخواهند جایگزین سیاست دولت فعلی کنند؟
من اصلاً کاری به دورانی که کشورهای دوست ما در شورای امنیت هم به 6 قطعنامه علیه ما رأی مثبت دادند ندارم که اتفاقاً در دورانی بود که سیاست خارجی مطلوب همین مخالفان امروز دولت در کشور اجرا می‌شد. همین امروز چرا مبادلات ما با بسیاری از کشورها مشکل دارد؟ بلوکه شدن منابع ارزی ما در کشورهای دیگر چه معنایی دارد؟ بله فروش بنزین به ونزوئلا بسیار کار بزرگ و خوبی بود، اما این در حوزه اراده سیاسی معنی می‌دهد نه اقتصادی. مگر ما چقدر می‌توانیم به ونزوئلا بنزین بفروشیم تا کشور را داره کنیم؟ و چقدر از این موقعیت‌ها داریم؟
یک نکته برجسته دیگر در مواضع مخالفان دولت و از جمله گزارش اخیر برخی رسانه ها انتقاد آنها از این موضع ظریف است که گفته بایدن و ترامپ با همدیگر تفاوت دارند. به نظر شما تلاش آنها برای جا انداختن اینکه تفاوتی بین این دو نیست ناظر به چه واقعیتی است؟
خیلی ساده است؛ مثل این می‌ماند یک نفری در نظام سیاسی امریکا بگوید آقای احمدی‌نژاد و مرحوم هاشمی رفسنجانی با هم فرقی ندارند و مثل هم هستند. خب معلوم است که این حرف‌ها مبنایی ندارد. حتی اگر بایدن و ترامپ در استراتژی هم کاملاً یکی باشند، در تاکتیک زمین تا آسمان با هم فرق دارند.
 اصل سؤال من به زمینه طرح این مسأله بر می‌گردد؛ شما این ارزیابی‌ای را که ترامپ و بایدن یکی هستند آیا ناشی از ضرورت رقابت‌های سیاسی داخلی برای طیف مخالف دولت می دانید؟
بخشی از این به نوعی از احساس  و دیدگاه خاص بر می‌گردد. ببینید مثلاً طیف‌هایی نظیر اطرافیان آقای احمدی‌نژاد چطور برای رأی نیاوردن آقای ترامپ دل می‌سوزانند اما خب بخشی هم این است که عامدانه بهتر می‌دانند این‌گونه مسائل را ببینید، یعنی به نفع‌شان است که بگویند ترامپ و بایدن یکی هستند، بعد بگویند امریکا و اروپا فرقی ندارند و همینطور همه را از یک جنس معرفی کنند. این باعث می‌شود که بتوانند برای حرفشان در داخل توجیه بیاورند. در واقع این‌گونه است که اینها حرفی می‌زنند بعد دنبال توجیه آن هستند که توجیه‌اش هم فقط از همین راه شدنی است. بحث انتخابات 1400 هم حتماً محل توجه مخالفان دولت هست. به هر حال هنوز مسأله اصلی در این کشور اقتصاد و تحریم است و این باز هم به نظرم گفتمان محوری رقابت 1400 خواهد بود. برخی منتقدان می‌ترسند که اگر قبل از فروردین و یا اردیبهشت اتفاقات مثبتی در حوزه سیاست خارجی و رفع تحریم‌ها به نفع بهبود معیشت مردم بیفتد، موقعیت 1400 را از دست بدهند. خصوصاً اینکه با مجلس فعلی دست آنها خالی شده. یعنی برای این مجلس هزار و یک نوع شعار دادند اما تا همین جا نتیجه کار این مجلس نشان چندانی از کارآمدی و احیای امید عمومی نداشته و حتی ظرف 6 ماه صدای بخشی از موافقان جریان اکثریت مجلس هم بلند شده. یعنی این مجلس تا همین جا بخش زیادی از شعارهای جریان اصولگرایی را که دم از مخالفت با برجام می‌زند خنثی کرده و نشان داده هیچ آلترناتیوی بیشتر از چند شعار تکراری در اختیار ندارند. خیلی‌ها می‌پرسند مجلس اینها این بود، پس دولت شان چه خواهد بود؟ خب اینها می‌دانند این وضعیت در انتخابات بعدی قطعاً آثار منفی برای آنها به دنبال خواهد داشت. کارنامه اجرایی این جریان هم در نهادهای مختلف، از دولت گرفته تا شهرداری مشخص است. بنابراین بخشی از این نوع ارزیابی‌ها نه صرفاً اشتباه تحلیلی، بلکه یک تلاش سیاسی داخلی است تا بتوانند برای گفتمان خودشان توجیه درست کنند.