ضرورت تفکیک سیاست از اقتصاد


فرشاد دهقانی

دکترای مدیریت بازرگانی

بدترین رویکردی که به چالش جدی در همه نقاط جهان تبدیل شده، هجمه سیاست به عرصه های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، ورزشی، فرهنگی و حتی دینی است. سیاست به اندازه ای کثیف شده که تشخیص می دهد در کدام نقطه از جهان مردم گرسنه بمانند و در کدام نقطه از جهان مردم مرفه زندگی کنند. این رویکرد با ابزارهای

گوناگون از جمله جنگ داخلی و خارجی رقم می خورد که نمونه بارز آن در سوریه به صورت جنگ داخلی و یمن با عربستان به صورت جنگ خارجی در جریان است. این سیاستمداران هستند که تعیین می کنند روابط بین انسانها چگونه باشد، چه لباسی بپوشند، چه ورزشی کنند و حتی چگونه احکام دینشان را رعایت کنند که نمونه بارز آن را در قوانین ضد حجاب در کشورهای جهان مشاهده می کنیم. در بحث اقتصادی نیز گرفتار سیاستمداران هستیم که نمونه بارز آن تحریمهای اعمال شده علیه بسیاری از کشورها از جمله ایران است که اقتصاد را فلج می کند و باعث نارضایتی می شود. این یک واقعیت تلخ است که تغییرات سیاسی در هر اندازه و در هر نقطه از جهان بر دیگر کشورها اثر می گذارد. با رفتن ترزا می و آمدن بوریس جانسون، انگلیس از برگزیت خارج می شود تا معادله اقتصادی جهان تعریف تازه ای داشته باشد. با روی کار آمدن بن سلمان که به ظاهر نفر دوم عربستان است و تفکرات عجیبی دارد، قراردادهای نظامی سنگین، جنگ افروزی با یمن، زورگویی در عرصه نفت و کینه توزی آشکار علیه کشورمان می شود. نمونه دیگر حکومت صدام است جنگ ویرانگر ۸ ساله علیه کشورمان را رقم زد و باعث عقب ماندگی اقتصادی برای هر دو کشور شد، اما رفتن صدام، عراق را به ظرفیتی صادراتی برای ایران در سالهای تحریم تبدیل می کند به نوعی که عراق با ترامپ مذاکره می کند و مجوز خرید برق از ایران و معافیت از تحریمها را دریافت می کند. پاکستان خواسته یا ناخواسته خانه امن تروریستهایی می شود که سیستان و بلوچستان را به آشوب می کشند تا منطقه ای ناامن برای سرمایه گذاری اقتصادی شود. جنگهای داخلی و خارجی افغانستان، ظرفیت های اقتصادی این کشور را بشدت تحت تاثیر قرار داده و باعث فرار سرمایه گذار شده و در مقابل، سیاستگذاران خارجی این طور تشخیص داده اند که درامد افغانستان باید از تولید و فروش مواد مخدر باشد به نوعی که در مدت کوتاهی رشد قابل توجهی در تولید تریاک داشته است. از سوی دیگر ناآرامی های نظامی افغانستان باعث شده میلیونها مهاجر افغان به بازار کار کشورمان هجوم بیاورند تا میزان بیکاری در کشور ما دو رقمی شود. از این دست بازی های سیاسی که معادلات تمامی کشورها را تحت تاثیر قرار می دهد، به وفور وجود دارد که جنگ اقتصادی روسیه و چین با آمریکا برجسته ترین مثال است. مشکلات مکزیک، ونزوئلا و کوبا نیز مثالهای دیگری از تاثیر بازی های سیاسی بر عرصه های دیگر زندگی مردم به ویژه عرصه اقتصادی است. بنابر این به هیچ عنوان نمی توانیم منکر تاثیرات رفتن ترامپ و آمدن بایدن شویم، همانگونه که نمی توانیم منکر اتفاقاتی که در دوره روسای جمهور گذشته رخ داده، باشیم. برای آنکه بتوانیم در مورد تغییرات رفتن جمهوری خواهان و آمدن دموکراتها نظر درستی بدهیم، باید سیاست را از اقتصاد جدا کنیم. در اینکه کینه توزی و دشمنی ایران و آمریکا به زخمی کهنه و دردی مزمن تبدیل شده، شکی نیست، اما باید برای آن راهکار سیاسی پیدا کرد. اما تحریمها و مشکلات ناشی از آن، ابزاری اقتصادی در دست سیاستمداران است. امضای برجام یک واقعیت اقتصادی بود که به دنبال آن شاهد ورود شرکتهای بزرگ اقتصادی از سراسر جهان به ایران بودیم. این شرکتها در همه عرصه ها مانند رنو و پژو فرانسه یا هیوندای کره جنوبی در عرصه خودرو، شرکتهای بزرگ نفتی همچون توتال و حتی شرکتهای آمریکایی و صنایع بزرگ دیگر بودند که برای سرمایه گذاری و بستن قرارداد به ایران آمدند. در آن زمان نفت را بسادگی می فروختیم و حتی عربستان را با تمامی کینه توزی هایش در اوپک مجبور کردیم افزایش سهم ایران در بازار نفت را بپذیرد. با آمدن ترامپ و بی توجهی به تمامی معاهده های جهانی از جمله برجام، تحریم ها بار دیگر و البته با شدت بیشتر اعمال شد و کار بجایی رسید که تمامی مسولان اعتراف کردند فروش نفت به نزدیک صفر رسیده و بدتر اینکه نتوانستیم نزدیک به ۴۰ میلیارد دلار ارز را از دیگر کشورها بگیریم.

این تنها گوشه ای از عواقب رفتن اوباما و آمدن ترامپ بود. اکنون ترامپ با تمامی مشاورانش که دشمنی دیرینه با ایران دارند، از عرصه مدیریت آمریکا می روند و تمامی مسوولان کشورمان این تغییر را فرصتی برای دو کشور اعلام کرده اند. همانگونه که مسوولان اعتراف کرده اند، مردم سختی های بسیاری را تحمل کرده اند و شاهد بودیم که مقام معظم رهبری نیز برای پایان دادن به مشکلات اقتصادی، به مسوولان فرمان دادند. از سوی دیگر این یک واقعیت انکار ناپذیر است که سفته بازان و دلالان از رفتن ترامپ احساس خطر کرده و بازارهای کاذب در حال فروریختن است. این فرصت طلبان می دانند که اگر اقتصاد ایران ثبات پیدا کند، دیگر نمی توانند "معاملات فردا" راه بیندازند و قیمت دلار و سکه را برای اقتصاد کشور تعیین کنند. این فرصت طلبان در انتظار تندروهای سیاسی هستند که با اظهار نظرهای احساسی، چالش بیافرینند و اقتصاد را زمینگیر کنند تا بار دیگر سایه سنگین سیاست بر اقتصاد کشور و آرامش مردم تحمیل شود