رئیسی نمی‌خواهد رئیس‌جمهور شود اما قالیباف شیفته و شیدای این پست است!

مرجان احمدی - نیلوفر مولائی
کمتر از ۷ ماه به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ مانده اما به نظر می‌رسد شیوع ویروس کرونا و مشکلات فراوان اقتصادی و معیشتی مردم سایه سنگینی بر جنب‌و جوش‌های انتخاباتی احزاب و گروه‌های سیاسی انداخته است؛ نه اصلاح‌طلبان برنامه و نشست‌های منظمی‌دارند نه اصولگرایان  مسیرِ دقیقی برای رسیدن به مقصد یافته‌اند.
در همین روزها مصطفی کواکبیان در طبقه سومِ ساختمان روزنامه مردم‌سالاری که مدیرمسئولی آن را برعهده دارد میزبان خبرگزاری خبرآنلاین بود. او از برنامه اصلاح‌طلبان برای مشارکت مشروط به معنای حمایت از یک کاندیدا و حضور فعال در انتخابات ۱۴۰۰ سخن گفت و اعلام کرد اهل تحریم و گوشه‌نشینی نخواهند بود اما مشروط به شرایطی...
کواکبیان تاکید کرد که بحرانِ فعلی جریان اصلاحات رغبت نداشتن مردم برای مشارکت در انتخابات است و رفع تحریم‌ها می‌تواند مشارکت حداکثری را رقم بزند که شانس اصلاحات را در ۱۴۰۰ افزایش می‌دهد؛ مشارکتی که به گفته او یک زمان تکلیف شرعی و واجب الهی بود اما اسفند ۹۸ انتخاباتی با مشارکت زیر ۵۰ درصد برگزار شد و آب  از آب تکان نخورد!


کواکبیان که حضور در چند دوره مجلس شورای اسلامی‌را در کارنامه دارد، انتقادات تند و تیزی هم علیه عملکرد نمایندگان مجلس یازدهم مطرح کرد و گفت که مجلس یازدهم به دلیل مشارکت بسیار پایین مردم در انتخابات بحرانِ مشروعیت سیاسی دارد، مدیریت محمدباقر قالیباف را دلیل بسیاری از تندوری‌های نمایندگان این مجلس معرفی و تاکید کرد پوپولیسم پارلمانی میان آنها چنان رواج پیدا کرده که محمود احمدی‌نژاد(که به رفتارها و شعارهای پوپولیستی شهره است) باید نزد مجلس یازدهمی‌ها درس پس دهد!
با احتیاط و محافظه‌کارانه از اسامی‌کاندیداها و اظهارنظر درباره آنها سخن گفت با این حال قاطعانه اعلام کرد محمدجواد ظریف کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ نمی‌شود و از اصلاح‌طلبان هم هرکس اصلاح‌طلبِ خالص و واقعی است بیاید. در ارزیابی از شرایط اصولگرایان هم گفت: قالیباف همچنان شیفته و شیدای ریاست‌جمهوری است اما ابراهیم رئیسی نمی‌خواهد دوباره کاندیدا شود و اصولگرایان به دنبال او می‌روند.
مشروح گفت‌وگوی خبرگزاری خبرآنلاین با مصطفی کواکبیان را در ادامه بخوانید؛
 آقای کواکبیان! وضعیت اصلاح‌طلبان را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما شانسی دارند که در این انتخابات پیروز شوند یا حضور مؤثری داشته باشند؟
واقعیت این است که انتخابات خرداد ۱۴۰۰ پیش‌زمینه‌هایی لازم دارد و اگر آن پیش‌زمینه‌ها فراهم شود شاهد انتخاباتی رقابتی و پر شور خواهیم بود اما اگر این پیش‌زمینه‌ها به هر دلیلی فراهم نشود نباید انتظار حضور گسترده مردم را پای صندوق رای داشت؛ به هرحال تجربه انتخابات مجلس یازدهم هم نشان داد که می‌شود یک انتخابات ولو با ۴۰ درصد حضور مردم برگزار کرد و آنهایی که رأی می‌آورند در خوشبینانه‌ترین حالت بین ۲۵ تا ۳۰ درصدِ آرای شرکت کنندگان را به دست می‌آورند و به هر ترتیب میانگین رای منتخبان در انتخابات مجلس یازدهم ۱۵ درصد آرای کل واجدان شرایط خواهد بود.
هرچند این ۱۵ درصد خیلی خوشبینانه است؛ اواخر شهریور ماه هم که دور دوم انتخابات مجلس یازدهم برگزار شد به طور مثال استان البرز حدود ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر واجد شرایط داشت اما کسی که رأی آورد فقط  ۲۷ هزار رأی کسب کرد که این مقدار به دو درصد هم نمی‌رسد. لذا با توجه به تجربه ما، مهمترین مسئله فراهم کردن حضور گسترده مردم است و این هم به عوامل زیادی مربوط می‌شود مثلا همین وضعیت معیشتی و اقتصادی که مردم دچار آن هستند، الان همه باید دست به دست هم دهند تا در وضعیت معیشتی بهبودی حاصل شود.
شدنی است؟
به نظر من بله. بالاخره آن حداقل معیشتی که می‌شود برای مردم فراهم کرد را باید فراهم کنیم. یک بخش این است که همه دست به دست هم دهیم تا این تحریم‌های ظالمانه و فشار حداکثری آمریکا برداشته و با انتخاب بایدن فضای جدیدی ایجاد شود، قطعا باید برای رفع این تحریم‌ها تلاش کنیم چون بحث معیشت مردم به دو عامل اساسی وابسته است: یک عامل  تحریم‌ها است که من همیشه گفته ام حداکثر ۴۰ درصد کار است و ۶۰ درصد آن به کارآمدی دست اندرکاران مربوط می‌شود، از مجلس گرفته تا دولت و دستگاه‌های مختلف حکومت. همه باید بیشتر تلاش کنند. به نظر من این بهبود امکان پذیر است و ما باید آن اعتماد عمومی‌تضعیف شده را تقویت کنیم و عامل مردمی‌در انتخابات را نادیده نگیریم.
 درست است، می‌توان انتخاباتی با ۳۰ الی ۴۰ درصد شرکت‌کننده برگزار کرد و یک رئیس‌جمهوری هم بیاید و زمام امور را به دست گیرد اما عملا آن اراده اکثریت مردم تجلی پیدا نمی‌کند، یعنی اکثریت مردم باید بر سرنوشت خودشان حاکم شوند و خودشان تعیین‌کننده سرنوشت‌شان باشند. یک زمانی برای ما مشارکت حداکثری مسئله بسیار مهمی‌بود، این مشارکت واجب الهی و وظیفه قرآنی و تکلیف شرعی محسوب می‌شد و ما همیشه همه را به شرکت حداکثری در انتخابات تشویق می‌کردیم.
اکنون برای بعضی‌ها دیگر خیلی اهمیتی ندارد چون تجربه کردند و دیدند می‌شود با زیر ۵۰ درصد هم انتخابات برگزار شده و آب هم از آب تکان نخورده است؛ بله همه چیز پیش می‌رود اما این موضوع قابل تأمل جدی است.
عامل دوم مسئله رد صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان است؛به هرحال اکنون بحث‌های مختلفی مطرح می‌شود و ما باید به دوستان خودمان در دستگاه‌های نظارتی توصیه کنیم که از آن دیدگاه انقباضی دست بکشند و دیدگاه انبساطی‌تری نسبت به تایید صلاحیت‌ها داشته باشند، من نمی‌گویم که قانون رعایت نشود. اما شما ببینید، چیزی که مجلس یازدهم در طرح خودش دارد واقعا فاجعه است که کاندیداها باید ۵ نفر از مشاورانشان را به شورای نگهبان معرفی کنند و از آنها مصاحبه به عمل آید و شورای نگهبان باید برنامه‌های کاندیداها را تایید کنند، ضمنا کاندیداها باید روحیه جهادی داشته باشند و آرمان گرا باشند و ... ، البته بعید می‌دانم این طرح به انتخابات ۱۴۰۰ برسد و اینها خیلی شتابزده دارند بحث می‌کنند؛ لذا این هم یک بحثی است.
 از سویی اگر قرار است زنان در انتخابات کاندیدا شوند باید پیش‌بینی‌هایی شود، سخنگوی شورای نگهبان می‌گوید زنان می‌توانند ثبت نام کنند اما نظر فقها برنگشته است و علی هذا. بنابراین همه دستگاه‌ها باید به این نگاه و رویکرد مشارکت حداکثری مردم توجه کنند.
عامل سوم هم به موضوعی برمیگردد که ما در حزب مردم سالاری با عنوان طرح جمهوریت سوم مطرح کردیم، براین اساس که وظایف رئیس‌جمهور باید کاملا شفاف باشد که بعد نگوید فلان مسئله به من ربطی ندارد و به واشنگتن دی‌سی بروید و آدرس آنجا را دهد. ما گفته ایم بخش‌هایی از قانون اساسی حتما باید بازنگری شود، این موضوع هم شاید به انتخابات ۱۴۰۰ نرسد اما اعلام یک رفراندوم برای اینکه بازنگری قانون اساسی جدیدی داشته باشیم می‌تواند ایجاد تحرک و نشاط خوبی میان مردم داشته باشد.
عامل چهارم هم بحث انسجام، اتحاد و هماهنگی میان جریان‌های سیاسی است، من در مصاحبه دیگری هم گفته بودم که اصولگرایان اکنون بر سر وزرا دعوا دارند که چه کسی وزیر شود و کاندیداهای خودشان را هم مشخص کرده اند اما بحث اصلاح‌طلبان در مورد این است که آیا به صورت مشروط مشارکت کنیم و اینکه یک کاندیدای خالص اصلاح‌طلب داشته باشیم، یعنی قرضی و نیابتی و اجاره ای نباشد لذا این اتحاد و انسجام بحث بسیار مهمی‌است و عامل آخر که بسیار مؤثر است اینکه باید انتخاباتی جدی پر شور و رقابتی داشته باشیم، حتما باید فرصت مساوی و برابر برای همه گروه‌ها و جریان‌ها فراهم باشد، به ویژه در استفاده از صدا و سیما یا تریبون‌هایی که وجود دارد.
به نظر من اگر این مجموعه عوامل ترمیم شود غیبت ۶۰ درصدی مردم در انتخابات حتما جبران می‌شود و ما شاهد مشارکت حداکثری خواهیم بود. ما در حزب مردم سالاری به همه این عوامل تاکید داریم. ما ۳۰ بهمن ماه امسال کنگره ای برگزار می‌کنیم و آنجا تکلیفمان را تعیین خواهیم کرد.
 اشاره ای به عمکرد شورای نگهبان داشتید؛ بحث رایزنی اصلاح‌طلبان با نهادهای حاکمیتی برای تایید صلاحیت‌ها همیشه مطرح می‌شود اما به نظر می‌رسد هیچ گاه تاثیری در نتیجه اعلامی‌توسط شورای نگهبان ندارد. هم اکنون اصلاح‌طلبان رایزنی یا گفت‌وگویی با شورای نگهبان در این زمینه دارند؟
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هنوز هیچ تصمیمی‌برای بحث ریاست‌جمهوری نگرفته است و هنوز در حال بحث درباره راهبردها هستند. مثلا من دیدم یکی از آقایان گفته بود بهتر است آنهایی که از رهبری حکم دارند کاندیدا نشوند و این خودش یک بحثی است، چون معمولا آنهایی که تایید صلاحیت می‌شوند همه کسانی هستند که همزمان در سِمت دیگری از رهبری حکم دارند. لذا چون هنوز چیزی مشخص نیست هنوز تصمیمی‌هم گرفته نشده است.
 به نظر شما بهتر است باز هم کسی که از رهبری حکمی‌دارد کاندیدا شود؟
خیر. این در هیچ جای قانون نیامده است. باور من این است که الان کمی‌زود است بخواهیم در این باره بحث کنیم اما آن ۵ نکته‌ای که عرض کردم نکات کلیدی در بحث فراهم کردن زمینه‌های برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ است؛ حضور مردم، اتحاد میان جناح‌ها در درون خودشان و رسیدن به یک ساز و کار برای وفاق همچنین تقویت اعتماد عمومی‌که برای آن باید بحث معیشت و اقتصاد آنها را بهبود داد، اگر این عوامل درست شود به نظر من زودتر به نتیحه می‌رسیم.
 در ذیل صحبت‌هایتان به بحث انتخابات آمریکا و نتیجه آن اشاره کردید، فکر می‌کنید انتخاب آقای بایدن چقدر بر حضور پر شور و امیدوارانه مردم در انتخابات تاثیر دارد؟ و اینکه آیا انتخاب او می‌تواند شانس پیروزی اصلاح‌طلبان را در انتخابات ۱۴۰۰ افزایش دهد؟
شانس اصلاح‌طلبان در صورتی افزایش می‌یابد که مردم حضور داشته باشند و بله، این بحث می‌تواند روی حضور آنها تاثیرگذار باشد چون مثلا آقای ظریف گفتند که آقای بایدن با سه فرمان می‌تواند آن تحریم‌ها را بردارد، اگر تحریم‌ها برداشته شود حتما گشایش اقتصادی به دنبال خواهد داشت و این گشایش در داخل کشور تاثیرگذار خواهد بود؛ هرچند من معتقدم در دراز مدت میان حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه تفاوت زیادی وجود ندارد اما در کوتاه مدت چون بایدن اعلام کرده که می‌خواهم به برجام بازگردم، حاضر به بحث و مذاکره هستم و تحریم‌ها را برمی‌دارم، مسئله قابل توجه می‌شود.
 فکر می‌کنید این اقدامات نهایتا به نفع اصلاح‌طلبان هم خواهد بود؟
این به نفع مردم است و اگر مردم مشوقی برای حضور داشته باشند اصلاح‌طلبان هم حتما تشویق می‌شوند حضور بهتری در عرصه پیدا کنند.
 برخی معتقدند آمدن آقای بایدن و حرف‌هایی که درباره بازگشت به برجام می‌زند می‌تواند زمینه‌ساز زنده شدن شعارها و وعده ‌ای دیپلماتیک باشد و همین اصلاح‌طلبان را ترغیب کند که از این شرایط برای مذاکره و گفت‌وگو با آمریکا استفاده کنند. نظر شما در این رابطه چیست؟
اینجا سه بحث منفک از یکدیگر وجود دارد؛ اول اینکه بحث اساسی، رفع تحریم‌ها است و ما باید برای این فکر کنیم. اساسی‌ترین و مهمترین برنامه، رفع تحریم‌هاست، اگر ریاست جمهوری ترامپ ادامه پیدا می‌کرد نمی‌شد هیچ چشم‌اندازی برای آینده داشت اما آمدن بایدن چشم‌انداز روشنی برای این بحث ایجاد می‌کند.
دوم بحث بازگشت آمریکایی‌ها به برجام است که این با موضوع قبل فرق می‌کند، تحریم‌ها چیزی بود که با خروج ترامپ از برجام برای ما ایجاد شد و اگر آنها به برجام بازگردند، شاید ما هم که کاهش تعهدات برجامی‌داشتیم به جای خودمان بازگردیم و خسارت‌هایی که در این مدت دیدیم را تاحدی جبران کنیم.
موضوع سوم بحث مذاکره است؛ مذاکره می‌تواند درباره موضوعات زیادی باشد و این نه به تحریم‌ها مربوط است و نه به برجام چون برجام جای مذاکره ندارد، برجام معاهده ای بوده که قبلا تصویب شده و ۵ کشور آن را امضا کرده اند و بحث مذاکره ربطی به برجام ندارد. مذاکره ممکن است بر سر موضوعات مختلف دیگری باشد و چیزهایی را آنها بخواهند و چیزهایی را هم ما بخواهیم. لذا این سه مورد را باید از هم تفکیک کرد و هرکدام از اینها حتما پیامدهای خودش را دارد اما اگر تحریم‌ها باقی بماند جوری است و اگر بخواهد رفع شود جور دیگر.
من در یک جایی گفتم که آمریکا اکنون آنقدر درگیری داخلی دارد که باید به آنها برسد، یا رقابت‌های امنیتی که با روسیه دارند و رقابت‌های اقتصادی جدی با چین  همچنین مشکلاتی که در رابطه با کرونا پیدا کردند بنابراین معتقدم ایران نباید اولویت اول سیاست خارجی آمریکا باشد.
 آقای کواکبیان! شما چندی پیش اظهارنظری درباره آقای خاتمی‌داشتید و گفتید که او باید در مجموعه اصلاحات نقش مشورتی داشته باشد که این نظر جنجالی هم شد. بحث انتقاد از آقای خاتمی‌و جایگاه او مدتی است میان چهره‌های اصلاح طلب فراگیر شده و آقای کرباسچی هم آن را مطرح کرده است. می‌خواهم بدانم بحث عبور از لیدری آقای خاتمی‌چقدر می‌تواند جدی شود و نهایتا چه جایگزینی برای او وجود دارد؟ مثلا آقای موسوی‌خوئینی‌ها؟
ما در رفتار سیاسی حزب مردم‌سالاری بحث‌های مفصلی داشتیم و اینجا بحث اشخاص مطرح نیست، بلکه بحث ساز و کار اهمیت دارد. اما ساز و کار دستیابی به اجماع اصلاح‌طلبان چیست؟ دو سال است که طرح پارلمان اصلاحات را مطرح کردیم که در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم تصویب شده اما هنوز اجرا نشده است، این یک ساز و کاری است که ما گفتیم ۴ هزار نفر بتوانند در یک جایی باشند (مثلا حتی در فضای مجازی) و کاندیداها برنامه‌های خودشان را ارائه دهند و از میان آنها یک نفر که بیشترین نظرها را جلب می‌کند بیاید، برای انتخابات شوراها کمیته شکل گیرد و آنها لیست تعیین کنند، برای بحث خبرگان هم یکجور دیگر و برای بحث‌های میان‌دوره‌ای هم همینطور، اما اصل موضوعِ با اهمیت برای انتخابات ریاست جمهوری است. هرچند طرح‌های دیگری هم مطرح است، مثلا پیش از این شورای عالی سیاست گذاری اصلاح‌طلبان را داشتیم که الان ۹ ماه است تعطیل شده؛ البته ما بر سر آن ساز و کار هم مقداری بحث داریم که چطور بود، در مجموع نظر ما این است که  ازعقل جمعی این ۳۲ حزب اکثریت اصلاح‌طلب به یک ساز و کاری برسند و ما آن ساز و کار را می‌پذیریم.
من هم گفتم این نیست که بگوییم مثلا از مجمع روحانیون مبارز، آقای موسوی‌خوئینی‌ها مثلا فلان آقا را توصیه می‌کند و همه هم باید در خدمت باشیم، ما گفتیم که این را قبول نداریم چون باید درباره هر فردی بحث شود، یا مثلا آقای خاتمی‌نظرشان به یک نفر است و همه باید او را بپذیرند، ما گفتیم احترام جناب آقای خاتمی‌را داریم اما نمی‌توانیم این نوع شرایط را بپذیریم، اما اگر اکثریت احزاب بگویند ساز و کار ما این است که ما هیچ تصمیمی‌نمی‌گیریم و هرچه آقای خاتمی‌بگوید را می‌پذیریم، خب این هم یک ساز و کار است.
حرف ما این بود که بدون ساز و کار نباشیم، یعنی نحوه دستیابی به آن اتفاق نظر و آن اجماع نباید بدون ساز و کار باشد؛ بحث ما بر سر همین بود وگرنه ما اصلا بحث عبور از خاتمی‌و کنار گذاشتن ایشان نیست و احترام ایشان را هم داریم. اما در رابطه با بحث انتخابات ریاست جمهوری سه نظر وجود دارد: یک نظر مشارکت بدون قید و شرط است، اینها می‌گویند اگر کاندیدای نیابتی هم بود مصلحت فعلا اقتضا می‌کند که در انتخابات شرکت کنیم (البته حامیان این نظر در اصلاح‌طلبان کم‌اند اما هستند کسانی که اینگونه فکر می‌کنند که حالا که نفر ما تایید نمی‌شود یک نفر را قرضی بگیریم و این کار انجام شود).
فکر می‌کنید این نظر اکنون میان اصلاح‌طلبان طرفدار دارد؟
کم هستند اما مثلا در میان دوستان حزب اعتدال و توسعه این نظر وجود دارد،آنها می‌گویند اگر کاندیدای ما تایید نشد ما یک نفر را نیابتی بگیریم.بعضی از حزب کارگزاران سازندگی هم این را گفته اند اما مجموعه حزب در جلسات شورای هماهنگی این نظر را مطرح نکرده است.
نظر دیگر اما ۱۸۰ درجه نقطه مقابل نظریه اول است، آنها می‌گویند ما تحت هیچ شرایطی نباید در انتخابات شرکت کنیم و استدلال‌شان این است که مردم هنوز آماده نشده اند و چون کاندیدای ما تایید نمی‌شود پس چه فایده ای دارد که حضور داشته باشیم، این نظر قوی‌تر از نظر اول است.
نظر سومی‌هم وجود دارد که به نظر من قوی تر ازآن دو نظر قبلی است و نظر ما در حزب مردم‌سالاری هم همین است؛ ما معتقدیم نه بی قید و شرط باید در انتخابات شرکت کنیم و نه می‌گوییم اصلا شرکت نمی‌کنیم، به معنای مشارکت مشروط، یعنی مشروط به آن شرایطی است که داریم، اگر شرایط ما تحقق پیدا کرد ما هیچ وقت اهل تحریم نبودیم، منظورمان از مشارکت مشروط این است که کاندیدا نداریم نه اینکه در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. چون تحریم انتخابات یک بحث است و اینکه ما بخواهیم مشارکت گسترده و با حمایت از یک کاندیدای مشخص داشته باشیم بحث دیگری است.
شما دیدید که ما ۸ حزب اصلاح‌طلب برای انتخابات اسفند ۹۸ ائتلاف کردیم و در تهران لیست دادیم اما  در شهرستان‌ها فقط توانستیم ۶۰ کاندیدا پیدا کنیم چون کاندیدایی وجود نداشت. در واقع اصولگرایان با خودشان رقابت داشتنند. ما این را هم مطرح کردیم که به هرکسی رسیدیم حتما باید با او نشست داشته باشیم. از سویی به بحثِ بازنگری در قانون اساسی هم تاکید داریم چون اگر این اتفاق نیفتد فقط آدم‌ها عوض می‌شوند و وضع مردم همین است که می‌بینید.
فکر می‌کنید «تَکرار می‌کنم» آقای خاتمی‌در انتخابات ۱۴۰۰ هم کارایی دارد؟  
تَکرار می‌کنم آقای خاتمی‌به عامل اول برمی‌گردد. مردم الان رغبتی به مشارکت در انتخابات ندارند، زمانی که رغبت نداشته باشند هزار بار هم شما تَکرار کنید، طرف می‌گوید من به نان شب محتاج هستم چرا در انتخابات شرکت کنم؟
بنابراین تا مسئله اول حل نشود این تَکرارها هم تاثیر ندارد، حتی برای اصولگرایان هم زمینه ای وجود ندارد. اگر اکثریت مردم مشوق‌هایی برای شرکت کردن در انتخابات پیدا کنند، تَکرار می‌کنم خاتمی‌هم تاثیر خواهد داشت.
اکنون اسامی‌به عنوان کاندیداهای احتمالی جریان اصلاحات مطرح است. همچون آقایان جهانگیری، محسن‌هاشمی، ظریف و ... نظر شما درباره حضور این چهره‌ها چیست؟
من نشنیدم. در رابطه با حضور در انتخابات بحث ما مشارکت گسترده مردم است و در رابطه با حمایت از کاندیدا من به آن ساز و کاری که تعیین می‌شود پایبند و از دل آن ساز و کار یک کاندیدا در می‌آید. اگر آن ساز و کار تعریف شود بنده خودم هم کاندیدا هستم و فوقش در آن ساز و کار رأی نمی‌آورم و تابع عقل جمعی می‌شوم. درباره آقای ظریف البته باید بگویم که من چند بار با ایشان صحبت کردم، ایشان می‌گوید من آمادگی ندارم و همین کار برای من خوب است، یعنی واقعا حوصله دعوا و بحث را ندارد. او هنوز قدمی‌برای انتخابات برنداشته دارد فحش می‌شنود اگر جدی بیاید که دیگر هیچ بنابراین باید دید در ادامه چه پیش می‌آید.
با این اوصاف شما هم به کاندیداتوری در انتخابات ۱۴۰۰ فکر می‌کنید؟
من یک سابقه عدم احراز صلاحیت دارم و آقای کدخدایی هم گفتند کسانی که رد شده اند دیگر کاندیدا نشوند و بعد اصلاح کردند و گفتند این یک نظر شخصی بوده؛ از آن طرف هم گفتند کسانی که قبلا تایید شدند ممکن است این دفعه رد شوند. بنده خدا آقای غرضی می‌گفت من در این ۴ سال گذشته فقط به نانوایی رفتم و آمدم و نمی‌دانم چه کار بدی کرده ام که قبلا تایید شده ام و الان رد می‌شوم.
باید مبنا و معیار و عامل سنجشی باشد که به ما بگوید مثلا شما به این دلیل و این دلیل رد شده اید و باید طرف را به شکلی قانع کرد که دیگر کاندیدا نشود.
 استنباط من درباره بحث شخصی این است که آن فضای انتخاباتی فعلا فراهم نیست و هنوز به آن ساز و کار دست پیدا نکرده‌ایم. موضوع سوم هم این است که من شخصی فکر نمی‌کنم، حزبی فکر می‌کنم. ممکن است حزب به من بگوید شما اصلا نیایید یا بگوید حتما باید بیایید و این کنگره است که این را تعیین می‌کند. این سه موضوع برای شخص من خیلی مهم است.
فکر می‌کنید اکنون چه کسی می‌تواند در آن ساز و کار قرار گیرد؟
هرکسی می‌تواند در این ساز و کار قرار بگیرد. شرط ما فقط این است که اصلاح طلب خالص باشد  و از دل جریان اصلاحات بیاید. هرکدام از افراد که فکر می‌کند واجد این شرط است تشریف بیاورد.
الان آقای عارف یک شخصیت اصلاح‌طلب است یا آقای جهانگیری و آقای موسوی لاری، اما آیا قدرت رای‌آوری دارند؟
حزب مردم سالاری تا کنون درمورد هیچ کاندیدایی نظر نداده است و تا کنگره برگزار نشود نظر نمی‌دهد.
وضعیت اصولگرایان را چطور می‌بینید؟ آنها مجلس یازدهم را در اختیار دارند و خیلی از آنها در ابتدای مجلس می‌گفتند که پیروزی ما در انتخابات ۱۴۰۰ منوط به عملکرد مجلس یازدهمی‌هاست. شما سابقه طولانی در نمایندگی مجلس دارید، الان فضای مجلس و تاثیر عملکرد آنها در انتخابات ۱۴۰۰ را چگونه می‌بینید؟
به نظر من مجلس یازدهم بحران مشروعیت سیاسی دارد یعنی به صورت ذاتی به دلیل غیبت ۶۰ درصد مردم این بحران را پیدا کرده است، اما نکته این است که ۶ ماه از عملکرد آنها نگذشته و دو بار از رهبری تذکر گرفتند و این موضوع مهمی‌است. من در توئیتی نوشتم اینهایی که می‌گویند دو آتشه ذوب در ولایت هستیم این گونه‌اند!
 آن بد و بیراه‌هایی که به دکتر ظریف در مجلس گفتند یک مورد بود و یک مورد هم گفتند رئیس‌جمهور نه تنها یک بار که هزار بار باید اعدام شود، یعنی با اینکه علم دارند و می‌دانند که رهبری فرموده اند این دولت باید تا پایان دوره اش بماند، باز هم ادامه می‌دهند. شما به عنوان یک خبرنگار از این فرمایش رهبری چه برداشتی می‌کنید؟ یعنی کاملا مشخص است که این رئیس‌جمهور تا پایان دوره باید بماند و دیگر بحث استیضاح و برکناری معنایی ندارد و هرکسی این بحث را مطرح کند یعنی دارد برابر رهبری موضع می‌گیرد و این واضح است.
به هرحال رهبری طبق قانون اساسی نصیحت و رهنمود دارد. ایشان تذکر می‌دهد و نصیحت می‌کند اما جلوی مجلس را نمی‌گیرد. ما در مجلس دهم یکبار هم چنین تذکری از سوی رهبری نداشتیم. رهبری از موضع پیشبرد امور نصیحت می‌کند و رهنمود می‌دهد. آنهایی که خیلی مدعی هستند و دو آتشه ولایی هستند باید مقداری شرمنده باشند که چرا این وضعیت پیش می‌آید.
همین آقای ذوالنوری در مجلس دهم آمد به من گفت یالله استیضاح رئیس‌جمهور را امضا کنید و داشت رسما امضا جمع می‌کرد، من در تذکری گفتم که ما اصلاح‌طلبان رشیدتر از آن هستیم که کار عبث و بیهوده ای انجام دهیم و صدای برخی اصولگرایان درآمد که یعنی ما رشید نیستیم و داریم کار بیهوده انجام می‌دهیم؟؛ من گفتم اصلا به شما کاری ندارم بلکه گفتم ما رشیدتر از آن هستیم که این کار را کنیم. باور کنید به دو روز نکشید که یکی از این آقایان به بیت رهبری رفته بود و دیگر این بحث پیش نیامد.
یک روز من به شوخی به آقای ذوالنوری گفتم بیا من می‌خواهم آن طرح استیضاح را امضا کنم و او گفت دیگر لازم نیست. می‌خواهم بگویم این کارعبث است.من اصلا نمی‌خواهم از عملکرد خودمان در مجلس دهم دفاع کنم چون مشکل ما در آن مجلس آقای لاریجانی و مدیریت ایشان بود، تصمیم‌ها و عملکردی داشت که مورد انتقاد بود مثلا درمورد بنزین من به او گفتم شما به نمایندگی از ۲۹۰ نفر به شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه رفته اید و نباید نظر شخصیتان را می‌گفتید، نظر جمع این بود که بنزین گران نشود و شما هم این را می‌دانستید.
هرچند نهایتا اصلا بحث تصمیمِ شورای هماهنگی اقتصادی نبود، بحث مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود، این را فراموش نکنید.اصل ۱۷۶ قانون اساسی می‌گوید مصوبات شورای عالی امنیت ملی بعد از تایید رهبری لازم الاجرا است. بحث من این است که چرا شورای عالی امنیت ملی در بنزین باید تصمیم بگیرد؟ آن شورا باید در طرح‌های امنیتی، نظامی‌ و کلان تصمیم بگیرد. لذا اگر دیگر نشد ما حرفی بزنیم بخاطر حرف شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه نبود بلکه بخاطر آن مصوبه شورای عالی امنیت ملی بود. ما صبح که به مجلس آمدیم، آقای شمخانی به مجلس تشریف آورد و نامه شورای عالی امنیت ملی را خواند که البته من همان روز نطق داشتم و گفتم هنوز هم دیر نشده است، بیایید با سران سه قوه نشست داشته باشیم اما دیگر هیچکدام‌شان حاضر نشدند و جلسه ای برگزار نشد و گفتند رهبری گفته است و ماجرا آنگونه شد...
به نظر شما با توجه به نزدیکی به برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ و تذکرات رهبری، شاهد تغییر رویه در رفتار نمایندگان مجلس یازدهم خواهیم بود؟
برای عملکرد این ۶ ماه مجلس شاید افرادی بگویند که قضاوت کردن زود است اما سالی که نکوست از بهارش پیداست، یعنی می‌شود فهمید که جز ۵۰ الی ۶۰ نفر که از با سابقه‌ها هستند بقیه همه صفر کیلومتر هستند.
فکر می‌کنید این تندوری‌ها ناشی از چیست؟ واقعا به دلیل عدم آگاهی از اختیاراتشان است یا واقعا می‌خواهند کاری انجام دهند؟
من در دلسوزی و خیرخواهی نمایندگان شکی ندارم مگر اینکه بعضا بخواهند خیلی حزبی و جناحی عمل کنند،  آنها عموما دلسوز مردم هستند اما راهش این نیست که نماینده ای بیاید و بگوید چون مشکلات مردم حل نمی‌شود من دیگر اعتصاب غذا می‌کنم، یا یک آقایی بگوید ما ۸ ماه است واکسن کرونا را کشف کرده ایم و بعد دیدند که آن واکسن ضد سرفه است و بقیه حرف‌های عجیب و غریبی که در این مدت زده اند، می‌خواهم بگویم مدیریت درستی در این ۶ ماه نشده تا بهتر نتیجه بگیرد. ما به مدیریت علی لاریجانی کلی اشکال وارد می‌کردیم اما در این ۶ ماه گفتیم هزار رحمت به علی لاریجانی!
بنابراین فکر می‌کنید بخشی از این شرایط مجلس یازدهم به آقای قالیباف و هیئت رئیسه برمی‌گردد؟
بله، به هیئت رئیسه ای مربوط می‌شود که آقای قالیباف هم در رأس آن است. خروجی این ۶ ماه چند طرح مصوب در شورای نگهبان داشته است؟ ما باز هم صبر می‌کنیم و من قضاوت نهایی نمی‌کنم اما قطعا مجلس یازدهم یا مجلس انقلابی یا خیلی حزب اللهی، از لحاظ برآیند کار ضعیف تر از مجلس دهم است.
  واقعیت این است که اصولگرایان در سه طیف اصلی می‌گنجند، سنتی‌ها از همه عاقل‌تر هستند و مثلا درباره انتخابات بعضی‌هایشان به آقای قالیباف گفته‌اند در همین جایگاهی که هستی بمان و نیاز نیست کاندیدای ریاست جمهوری شوی! مثلا آقای رئیسی خودش نمی‌خواهد بیاید اما اصولگرایان بدشان نمی‌آید  رئیس‌جمهور شود چون او یک پایگاه رأی داشته است، با این حال خودش می‌خواهد دستگاه قضایی را درست کند، اما آقای قالیباف خودش شیفته و شیدای این پست است و من خیلی کم از اصولگرایان دیدم که بگویند قالیباف کاندیدا شود. یکسری دوستان پایداری هم به دنبال آقای سعید جلیلی هستند، هرچند من فکر می‌کنم اگر قرار باشد فضا، فضای تعامل مثبت تری با جامعه جهانی و بحث مذاکره با بایدن باشد آقای جلیلی خیلی مرد این میدان نیست.
به نظر شما مجلس یازدهمی‌ها چقدر در گیر رویکردهای پوپولیستی شدند و رفتارها و شعارهای پوپولیستی ارائه می‌دهند؟
دقیقا بعضی از این شعارها همینجور است. همین که ما به مردم بگوییم مردم ما شما را دوست داریم و چون دولت کاری نمی‌کند پس ما اعتصاب غذا می‌کنیم، این کار واقعا به درد مردم نمی‌خورد، آنها باید قانونی تنظیم کنند که تحولی در زندگی مردم ایجاد کند. این دوستان باید بدانند که درگیر شدن با این دولت وقت مملکت را تباه می‌کند و باید یک حداقل‌هایی برای این مسائل تعریف کنند و اصلا فکر نکنند که در آینده چه کسی قرار است رأی آورد، اگر نگاه ما انتخاباتی باشد اصلا با دولت همکاری نمی‌کنیم و این نمی‌شود. دولت فعلا زمام امور اجرایی را در دست دارد و فعلا روی کار است و باید با این دولت کنار آمد.
  همکاری با این دولت همکاری با دولت ترامپ نیست، دولت فعلی دولتی قانونی است و به نظر من بسیار مهم است که با آن کنار بیایند. فرض کنیم دولت اصولگرای بعدی بیاید، آنها نباید دعوا بر سر پست داشته باشند، الان نباید در اتاق فکرمان این تقسیم بندی را داشته باشیم که وزارت خانه‌ها سهم چه تشکیلاتی می‌شود و پایداری‌ها چقدر سهم دارند و... .
دلیل اصلی بروز اینگونه شعارها هم این است که ما حزب نداریم.
به نظر شما بروز و ظهور این رویکردهای پوپولیستی چقدر یادگار محمود احمدی‌نژاد است؟
البته آقای احمدی‌نژاد نمونه کم‌نظیری در اقدامات پوپولیستی بود حتی اخیرا بعضی طرفدارانش به دلیل همین روحیه به شدت از شکست ترامپ در انتخابات آمریکا ناراحت بودند. البته اقدامات پوپولیستی ایشان همچنان ادامه دارد مثلا همین موضوعی که اخیرا ایشان ادعا کرده ما از سازمان بهداشت جهانی پول گرفتیم تا روی ایرانیان داروی آنها را آزمایش کنیم که هیچ سند و مدرکی هم برای این ادعا ارائه نمی‌کند.
با این حال باید بگوییم که اقدامات برخی نمایندگان مجلس یازدهم نه تنها شبیه همان اقدامات پوپولیستی احمدی‌نژاد است بلکه می‌توان مدعی شد آقای احمدی‌نژاد باید بیاید و نزد این عزیزان درس هم پس دهد.