«جلیل» دوبله ایران ماندگار شد

6 آبانماه براي تولدش نوشته شد که او، آب‌، باد و خاک خودش را دوست دارد؛ غافل از اينکه قرار است 2 آذرماه عنوان شود، کرونا، «چنگيز جليلوند» را نيز از ما گرفت. چنگيز جليلوند براي علاقه‌مندان سينما يادآور خاطراتي شيرين بود؛ روزهايي که چهره‌هايي مانند مارلون براندو و پل نيومن، تماشاگرانِ مشتاق را مبهوت مي‌کرد و علاقه‌مندان سينماي ايران نيز در تب‌وتاب بازيگراني چون محمدعلي فردين، ناصر ملک‌مطيعي و بهروز وثوق بودند. جليلوند، 6 آبانماه، 82 ساله شد و حالا دوم آذرماه مسافر خانه ابدي شد. موزه سينما ويدئويي از يکي از گفت‌وگوهاي او را در سال 1386 به مناسبت سالروز تولدش منتشر کرد. اين هنرمند که زاده شهر شاعرانه شيراز است، سخنان خود را با قطعه شعري از محمدرضا عبدالملکيان آغاز مي‌کند: «من عشق را با نام تو آغاز مي‌کنم/ در هر کجاي عشق که هستي، آغاز کن مرا!» و سپس با مصرعي از هم‌شهري نامدارش حافظ ادامه مي‌دهد: «گشته‌ام در جهان و آخر کار، دلبري برگزيده‌ام که مپرس»!. شيرازي است و در همين شهر هم زاده شده؛ 6 آبان سال 1317. تا 7 سالگي در اين شهر بوده و سپس به سبب شغل پدرش، به تهران آمده‌اند. خودش هم هيچ نمي‌داند که از ميان اين همه شغل چرا گويندگي را انتخاب کرد که گفته است: «واقعا در ميان اين همه مشاغل و کارهاي مختلفي که در دنيا هست، نمي‌دانم چه شد که اين شغل را انتخاب کردم.» و پاسخ اين پرسش را در روزهاي پر تب‌وتاب کودکي‌ونوجواني جست‌وجو مي‌کند: «اولين فيلمي که خيلي مرا علاقه‌مند کرد، فيلم «فاتح» بود، البته نه اينکه به سمت کار دوبله کشيده بشوم، ولي اين فيلم خيلي مرا جذب کرد. در اين فيلم جان‌وين بازي مي‌کرد و زنده‌ياد محتشم به‌جاي او صحبت مي‌کرد. چون محتشم صدايي شاهانه و سردارگونه داشت، آن حالت مرا گرفت.». اما با ديدن اين فيلم به بازيگري کشيده نشد بلکه به‌نظرش جالب بود که آدم به‌جاي قهرمان فيلم صحبت کند: «فکر مي‌کردم چه خوب است آدم جاي سردار حرف بزند! فکر نمي‌کردم خوب است که نقش سردار را بازي کنم. نه! دوست داشتم سردارگونه صحبت کنم! در خانه اداي او درمي‌آوردم.»
آب‌و‌خاک خودم را دوست دارم
او علاقه خود را يافت و گويندگي را آغاز کرد. با فيلم‌هاي خارجي شروع کرد و زماني‌که تهيه‌کنندگان يا کارگردانان فيلم‌هاي ايراني، گويندگي او را در فيلم‌هاي خارجي مي‌ديدند، براي گويندگي بازيگران ايراني هم دعوتش کردند. و اين چنين بود که او به‌جاي بازيگراني مانند مهدوي، حيدر صارمي و... صحبت کرد چراکه در آن دوره هنوز هنرپيشه‌هاي درجه يکي به سينماي ايران نيامده بودند و همان کساني‌که در راديو بازي مي‌کردند، نقش اول فيلم‌هاي سينمايي را هم مي‌گرفتند؛ کساني مانند اميرفضلي، مصدق يا تابش که هنرپيشه‌هاي راديو بودند و بعدا به سينما آمدند. صحبت‌کردن به جاي شخصيت لات‌گونه پل نيومن در فيلم «يک نفر آن بالا مرا دوست دارد» سبب شد که براي گويندگي به‌جاي فردين دعوت به کار شود. قرار بود فردين هم نقشي مشابه داشته باشد و اين چنين بود جليلوند دعوت شد تا به‌جاي او در فيلم «گنج قارون» صحبت کند. او خود درباره اين تجربه مي‌گويد: کمي تم جنوب‌شهري خودمان را به شيوه حرف‌زدن جاهلي اضافه کردم و درهم‌آميختن اينها ناگهان شد «گنج قارون». برخلاف تعدادي از بازيگران که نقش‌هاي منفي را دوست مي‌دارند، آقاي دوبلور اما به‌جاي هيچ شخصيت منفي بازي نکرده است: «چون دوست نداشتم. وقتي قهرمان داستان مثبت است، چرا نقش منفي را بگويم. براي گويندگي نقش منفي نه انتخاب مي‌شدم و نه انتخاب مي‌کردم». جليلوند از دو عشق مهم زندگي‌اش نيز سخن مي گويد: در اين دنيا دو چيز را دوست دارم؛ يکي عشقم و ديگري کارم که عشق ديگر من است. کارم براي من، کسي است که به آن عشق مي‌ورزم، به آن ايمان دارم و نسبت به آن حساسيت دارم.» حساسيت‌هاي او در کار گويندگي اين چنين است که اگر بخشي از کار موردپسندش نباشد، آنقدر آن را تکرار مي‌کند تا به نتيجه دلخواهش برسد. اين هنرمند که شيفته سرزمين مادري است، از عشق به مام ميهن هم مي‌گويد: «آب‌و‌خاک خودم را دوست دارم، عاشق اين ملک هستم و به هيچ شيوه‌اي نمي‌توانم رهايش کنم. عزيزترين کسان من در آمريکا هستند، نوه‌هايم که دل‌شان براي من لک‌زده ولي دل من براي اينجا لک مي‌زند. گاهي که به ديدن‌شان مي‌روم، بعداز 5 روز دوري از اينجا، ديوانه مي‌شوم. عاشق اين خاک، مردم و همه چيز اينجا هستم». او آرزو مي‌کند خداوند تن سالمي به او ببخشد تا بتواند ديني را که به دوستداران صدايش احساس مي‌کند، ادا کند و سپاسگزار محبت‌شان باشد: «اميدوارم با کارهاي خوبي که در سينما ارائه مي‌دهم، جوابگوي محبت‌هايشان باشم.» صداي محکم و با صلابت او که به « مردحنجره طلايي» شهرت پيدا کرد، در گوش علاقه‌مندان هنر هفتم، ماندگار است.