معماي سد احداثي پس از اين!

فرهنگ سياسي ما تا حدودي شاهد باز است و منتظر غايت مي‌ماند. اين بدان معناست كه معطل آمدن قهرمان است و اين فرصت را به افراد فاقد برنامه مي‌دهد كه در مقام شاهد و منجي و قهرمان و كسي كه از خويش برون آمده و كاري بكند، از راه برسد. اين فرهنگ سياسي متاسفانه باعث سه خطر براي جامعه مي‌شود. اول؛ انباشت مطالبات كه منجر به طغيان جامعه مي‌شود. دوم؛ بي‌مسووليتي كارگزاران نظام سياسي كه مسووليت خود را سامان دادن به مطالبات جامعه نمي‌دانند و منتظر قهرمان اصولگرا، اصلاح‌طلب، ضد اصلاح‌طلب و اصولگرا، يا در قهقرايي و ارتجاع به حمله ترامپ يا بازمانده رژيم پيشين و سايرين مي‌ماند.  سومين خطر فقدان برنامه‌ريزي و دلبستن به حوادث است‌ . اين كار شبه رمالي كه اميد به خود را معزول و اميد به حوادث خوش‌بينانه را ترويج مي‌كند، نظام پيش‌بيني‌پذيري آينده، اداره فعلي كشور و برنامه‌ريزي را فلج  و سرگرمي كودكانه‌اي براي جمعيت سياسي فراهم مي‌كند كه براي آن شرايط خيالي بايدن بيايد بهتر است يا ترامپ؟ با چين ببنديم يا اروپا؟ برجام را زمين بزنيم يا نزنيم؟ رييس جمهور نظامي باشد يا غيرنظامي؟ اصولگرا باشد يا غيراصولگرا؟ اقتصاد بازار باشد يا دولتي؟ بعد از كرونا تورم و دلار را كنترل كنيم يا قبل از آن؟ وضعيت بانك‌ها و دلالي مالي را اكنون سروسامان دهيم يا پس از به قدرت رسيدن فلان حزب؟ فساد را اكنون با شفافيت مواجه كنيم يا بعد از رسيدن به دولت؟  و با اين بازيچه كودكانه كه همه معطل يك نقطه عطف شانسي و بر حسب بخت و اقبال است، اداره كشور را معطل رسيدن آن لحظه مبارك مي‌كند.  فرهنگ پس از اين متاسفانه در مواردي رنگ و بوي گروه‌هايي را گرفت كه سبقه ديني داشتند و با سوءاستفاده از فرهنگ انتظار، فساد را زمينه‌ساز ظهور مي‌دانستند.  لذا در نگاه بشري در فرهنگ پس از اين و نگاه متاسفانه ديني برخي قشري‌نگرهاي دولتمند، ابزارهاي اصلاح و ترميم جامعه از كار مي‌افتند و تمام مطالبات به پشت سد «پس از اين» مي‌روند. آنجا تلنبار و پيچيده مي‌شوند و چون پيش‌بيني‌پذيري را فداي پيشگويي كرده‌اند، به بحران تبديل مي‌شوند.   به نظر مي‌رسد اولين كسي كه از سد (پس از اين) عبور كرده است، بنيانگذار جمهوري اسلامي باشد كه برخلاف فرهنگ ديني غالب كه معناي بشري به فرهنگ انتظار داده بود، اقدام براي اصلاح جامعه را معطل موعود نكرد و  در جهت‌گيري‌ها هم مخالف وعده «پس از اينكه موعود، به انتظار پايان داد» با تعبير تازه‌اي به فرهنگ انتظار، به تاسيس حكمراني در طول انتظار رسيد. بدين معنا كه ما مي‌توانيم با شاخص‌هاي مورد انتظار از امام غايب، خود به كاهش مطالبات همت گماريم كه در صورت رسيدن موعود، شرمسار از وضعيت جامعه خويش نباشيم.
اين نگاه در برآيند جامعه ايران به تاسيس حكومت ديني به شكل جمهوري و قانون اساسي مدنظر امام خميني(ره) رسيد. 
در نگاه امام خميني(ره)، ساختن و كارآمدي در اين چارچوب قانون اساسي؛ نظام ديني كارساز كشور است كه معطل پس از اين نيست، لذا حتي در اختلاف بين افراد نزديك به فقه اسلامي و نخست‌وزير مكلاي نظام مي‌گويد مخالفان شما كارآمدي اداره ندارند. 
كارآمدي نسبتي است كه با پاسخگويي مطالبات مي‌آيد و مطالبات معطل هيچ نقطه عطف و فرج در كار نمي‌مانند. پايان جنگ تحميلي در همين راستاست، چراكه در چارچوب نظام ديني؛ تدبير شرط كارآمدي نظام سياسي است . 


آنچه پيداست، اين است كه وعده‌هاي داخلي و خارجي، هيچ چشم‌اندازي را شكل نمي‌دهند. اين حركت مدبرانه كشور براي پاسخگويي به مطالبات است كه با دست‌هاي بازي چون شوراي سران قوه به جانشيني ولي فقيه، مي‌تواند راه برون‌رفت از مشكلات داخلي و مطالبات مردم از قواي مختلف را با نگاه كارشناسي و مدبرانه و با رويكرد حقوق عامه مردم سروسامان دهد.
 اينكه در كشور بن‌بست وجود دارد يا ندارد، قبل از سياسي كردن ماجرا بايد اين ساختار پاسخگويي و تصميم سخت براي نفع عامه و مطالبات‌شان، مكانيسم فعال پاسخگويي و كارآمدي را امتحان كند. 
به منازعات به طريق قانون اساسي پايان دهد و كشور را در سيكل كارآمدي و بهره‌وري مردم از تونل فساد ساختاري نجات دهد. اگر مطالبات را به «پس از اين» منوط كنيم، فقط به تصميمات سخت‌تر و احتمالا جراحي‌هاي دردناك سوق داده‌ايم.