ملازمه غنيمت و غرامت

اين روزها شاهد هستيم كه به علت بروز مشكلات، هنگامي كه مسوولان مورد سوال واقع مي‌شوند؛ براي توجيه عملكرد خودشان مي‌گويند كه مشكلات از فلان جا و يا بهمان شخص است و  اين روزها شاهد هستيم كه به علت بروز مشكلات، هنگامي كه مسوولان مورد سوال واقع مي‌شوند؛ براي توجيه عملكرد خودشان مي‌گويند كه مشكلات از فلان جا و يا بهمان شخص است و ربطي به آنان ندارد. اگر حتي اين ادعا درست باشد، آيا پذيرفتني است؟ اين يادداشت در مقام توضيح نقص اين نوع استدلال است. 
بياييد فرض كنيم كه آمدن يك رييس‌جمهور در ايران همراه شود با افزايش قيمت نفت، افزايش بارش‌ برف و باران و رخ دادن يك جنگ منطقه‌اي مثل حمله به افغانستان و عراق كه در مجموع به نفع ايران شود. هر سه مورد خارج از برنامه‌ها و سياست‌گذاري‌هاي مقامات و دولت ايران است. ولي هر سه مورد به‌شدت به بهبود وضع سياسي و اقتصادي ما كمك خواهد كرد و رشد و رفاه نسبي را نصيب حكومت و جامعه ايران خواهد كرد. آيا دولت اين دستاوردها را به پاي خود خواهد نوشت يا متوجه رخدادهاي فراتر از اراده خودش خواهد كرد؟ در واقع هر دولتي كه گزارش كار دهد، بدون اشاره به اين موارد كه ربطي به او نداشته است، نتايج آن را در كارنامه خود درج و به عنوان موفقيت‌هاي دولت خودش به مردم عرضه مي‌كند و به ديگران مي‌فروشد. 
هنگامي كه چنين كنند، بايد منتظر روزي باشند كه خشكسالي باشد، يك زلزله هم چاشني حوادث شود، قيمت و صادرات نفت نيز سقوط كند، و يك جنگ منطقه‌اي هم كه به زيان ما است شكل بگيرد. همه اين موارد هم بر فرض خارج از عملكرد مديريت سياسي كشور باشد، طبعا عوارض و زيان‌هاي آنها دامن‌گير جامعه و دولت خواهد شد. اينجا ديگر امكان آن نيست كه از خود سلب مسووليت كرد و مشكلات را به عهده ديگران انداخت. اين پذيرفتني نيست كه اگر وضع كرونا به ظاهر قدري بهبود مي‌يابد فوري در صفحه تلويزيون ظاهر شويم و آن را محصول عملكرد خود و همكاران معرفي كنيم و اينكه چگونه چشم جهانيان به اين دستاوردها است. ولي هنگامي كه وضع خراب مي‌شود و به قهقرا مي‌رويم، بياييم مدعي شويم تقصير ديگران است، و بگوييم كه اگر بخواهند ما را مقصر جلوه دهند ما هم خواهيم گفت كه تقصير به عهده كيست!! نمي‌توان موفقيت را مصادره كرد ولي شكست را به زمين ديگران انداخت. اگر قرار باشد كه همه متغيرهاي موثر بر وضع كشور خارج از اراده و برنامه ما و در بهترين حالت خود شوند، تا وضع كشور خوب شود و ما به آن افتخار كنيم، ديگر چه نيازي به وجود ما است؟ هر كسي مي‌تواند مدعي اداره كشور شود. از سوي ديگر جامعه مدرن براساس حذف كردن اثرات حوادث و برقرار كردن حاكميت اراده انسان و حكومت‌ها شكل گرفته است. البته مردم متوجه حوادث هستند، كرونا و عوارض آن را درك مي‌كنند، زلزله و سيل را مي‌فهمند، سونامي و جنگ را در محاسبات خود لحاظ مي‌كنند، به‌طور طبيعي اگر از دولت‌ها توقعات و انتظاراتي دارند، با وقوع اين حوادث و رويدادها توقعات خود را تعديل مي‌كنند، ولي در عين حال توجه دارند كه مسوولان نيز در اين شرايط چگونه رفتار و كشور را مديريت كرده‌اند؟ سخنان و ادعاهاي آنان را در گوشه ذهن خود قرار مي‌دهند و با ديگر كشورها مقايسه مي‌كنند. لاف زدن‌هاي آنان را فراموش نمي‌كنند. ادبيات جرزني و شانه از زير بار مسووليت خالي كردن را مي‌بينند، البته كوشش‌ها و اعمال آنان را هم زير نظر دارند و با ملاحظه همه اين موارد داوري مي‌كنند، بنابراين نيازي نيست كه مسووليت امور را متوجه افراد و جاهاي ديگر و حوادث غير قابل كنترل نمود. خلاصه كسي كه غنيمت مي‌برد بايد غرامت بپردازد. كساني كه بهبود شاخص‌ها را به حساب خود مي‌گذارند، مسووليت بدتر شدن آنها را نيز بايد بپذيرند. اين يك قاعده سياسي است.