مذاکره، نیاز منافع ملی یا منافع اصلاح‌طلبان؟

کلاف سردرگم مذاکره با امریکا نزد اصلاح‌طلبان آنچنان پیچیده و مبهم است که گاه حتی تحلیلگران و کارشناسان مسلط به مسائل دیپلماسی را هم مبهوت می‌کند. این تناقض و ایرادات آنچنان گسترده و وسیع است که نمی‌توان آن را با هیچ معیار و مقیاس مشخصی تحلیل و بررسی کرد. بر این اساس برای تبیین و تشریح بهتر موضوع رفتار و عملکرد اصلاح‌طلبان که در دوره کنونی با دولت حسن روحانی ظهور و بروز پیدا کرده را به سه بخش تقسیم می‌کنیم. بخش نخست معطوف به سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ است. در این دوره اصلاح‌طلبان با شعار «گفتگو با کدخدا»، «ما زبان جهان غرب را بهتر از اصولگرایان می‌فهمیم»، «سانتریفیوژ باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد»، «ما کلید حل مشکلات هسته‌ای و تحریم‌ها هستیم»، «لغو تمام تحریم‌ها علیه ایران» و... تلاش کردند بگویند با انجام مذاکره مستقیم با امریکا همه مشکلات کشور برطرف می‌شود. شتاب و عجله دولت برای تصویب برجام حتی اجازه بررسی کارشناسانه و حقوقی مجلس شورای اسلامی را هم گرفت و باعث شد نمایندگان مجلس نتوانند مفاد این توافقنامه را با دقت مطالعه و کارشناسی کنند. اکبر ترکان، مشاور رئیس‌جمهور درباره تعلل مجلس شورای اسلامی در تصویب برجام گفته بود: «هر یک روز تأخیر مجلس در بررسی برجام، ۱۰۰ میلیون دلار به اقتصاد کشور آسیب می‌رساند». در حالی که دولت فریاد می‌زد بستر‌های بهشت اقتصادی در ایران فراهم شده، اما شش ماه بعد از اجرایی شدن برجام ولی‌الله سیف، رئیس سابق بانک مرکزی در نشستی گفت: «برجام تقریباً هیچ دستاوردی نداشته است»! و تأسف‌بارتر اینکه یک سال پس از عملیاتی شدن برجام محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه درباره نتایج برجام بر این نکته تأکید کرد «به خاطر مجازات‌های امریکا، هیچ‌یک از بانک‌های بزرگ اروپایی کار با ایران را شروع نکرده است». به بیان دیگر کشور سال‌ها برای حل مناقشه هسته‌ای تن به سراب مذاکره با امریکا داده و با عقب‌نشینی از خواسته و دستاوردهایش به توافق برجام رسیده بود. اما بعد از تصویب این توافقنامه آنچه که در مفاد برجام تعهد شده بود نه عملیاتی شد و نه قرار هم بود که عملیاتی شود!
بخش دوم معطوف به فاصله زمانی بین اردیبهشت ۱۳۹۷ تا آبان ۱۳۹۹ است. در این فاصله چهره دیگری از اصلاح‌طلبان را شاهد هستیم. در اردیبهشت ۱۳۹۷ رئیس‌جمهور تروریست و جنگ‌طلب امریکا با یک فرمان اجرایی از توافق برجام خارج می‌شود و با وضع تحریم‌های ظالمانه تلاش می‌کند به خیال خود ایران را دچار آشوب و اعتراض داخلی کند. اکنون این برجام که به گفته حسن روحانی یک نعمت بزرگ از جانب خدا برای مردم عزیز است و در تقدس بخشیدن به آن پیشتر اظهار کرده بود: «مگر ما برجام را آوردیم؛ خدا برجام را آورد»، عملاً نافرجام یا بی‌فرجام شده بود. در این شرایط اصلاح‌طلبان دو اقدام نخ‌نما را همزمان به پیش بردند. در نخستین گام تلاش کردند مسئولیت شکست در توافقنامه برجام را نپذیرند و دلایل شکست را نه در خوش‌خیالی و اهمال‌کاری خود بلکه به اقدام‌های جریان رقیب نسبت دهند. در نقد ادعا‌های فرافکنانه اصلاح‌طلبان، بر سه نکته کلیدی و مهم می‌توان استناد کرد. اولاً طبق اذعان همه مقامات غربی و داخلی، مناقشات داخلی هیچ ارتباطی به خروج امریکا از برجام نداشت بلکه دلیل آن زیاده‌خواهی و غیرقابل اعتماد بودن دولت امپریالیستی امریکا در کنار لابی‌های سنگین رژیم صهیونیستی اسرائیل و کشور‌های مرتجع عرب حوزه خلیج همیشه فارس بود. دوم ایران با وجود تمام مخالفت‌های داخلی نسبت به برجام، اما طبق گزارش آژانس بین‌المللی اتمی به همه مفاد معاهده برجام پایبند و متعهد بود. سوم اینکه حجم معاملات و تراز تجاری ایران در ماه‌های پایانی قبل از خروج امریکا از برجام رقم بسیار بالایی بود که خود گواه این نکته است که اگر مناسبات داخلی تأثیر‌گذار بود این حجم از معاملات نباید صورت می‌گرفت. بخش سوم معطوف به ایام بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا و پیروزی جو بایدن نامزد دموکرات‌ها است. در این دوران چهره دیگری از اصلاح‌طلبان را شاهد هستیم. اصلاح‌طلبان در گام نخست ابتدا کوشیدند با تزریق ارز و ترخیص یکباره کالا از بنادر فرکانس‌هایی را به بازار مخابره کنند که از این به بعد قرار است قیمت اجناس با روی کار آمدن جو بایدن به‌طور فزاینده تعدیل پیدا کند طوری که در عرض چند روز قیمت‌ها به طور باورنکردنی کاهش پیدا کرد در حالی که غیر از جو روانی چیزی از واقعیت اقتصاد ایران تغییر نکرده بود. نه تحریم‌ها رفع شده و نه مدیریت کارآمدی به صحنه آمده بود و تأسف‌بارتر اینکه نه برنامه‌ای از سوی دولت ارائه شده بود.
در گام دوم برنامه اصلاح‌طلبان این بود که یک فضای دوقطبی ایجاد کنند. این پروژه چند بخش داشت. بخشی از اصلاح‌طلبان ابتدا تلاش کردند وانمود کنند آنچه با تعدیل قیمت‌ها روی می‌دهد کاملاً موقتی است چراکه حاکمیت اجازه حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ را نمی‌دهد. در تأیید این گزاره می‌توان به سخنان و نوشته‌های صادق زیباکلام، فعال سیاسی استناد کرد که گفته: «با روی کار آمدن جو بایدن در امریکا، ممکن است مذاکرات در همین دولت آقای روحانی آغاز شود، اما برجام ۱۴۰۰ در دولت بعدی اتفاق خواهد افتاد. چون در انتخابات ۱۴۰۰ حامیان اصلاح‌طلبان پای صندوق‌های رأی نخواهند رفت. بنابراین این اصولگرایان هستند که پیروز انتخابات خواهند بود و مذاکرات توسط اصولگرایان پیش خواهد رفت». در گام سوم اصلاح‌طلبان با محوریت دولت تلاش کردند هیاهو و هجمه‌ای رسانه‌ای علیه سایر قوا ایجاد کنند. در گام چهارم که بسیار نخ‌نما بود قیمت‌ها دستوری بالا و پایین می‌شود که در جامعه این‌گونه القا شود که قیمت‌ها می‌خواهد تعدیل پیدا کند، اما برخی گروه‌ها هستند که مانع رفع تحریم و گشایش اقتصادی می‌شوند. در تأیید این گزاره می‌توان به گفته‌های کواکبیان، نماینده پیشین مجلس و فعال سیاسی اصلاح‌طلب استناد کرد که با انتشار متنی در فضای مجازی گفته بود: «مدعیان افراطی اصولگرایی از حالا جهت استقرار دولت جوان حزب‌اللهی و با احتمال استقبال مردم از اصلاح‌طلبان! با هرگونه گشایش اقتصادی و رفع تحریم‌ها مخالفت می‌ورزند. به این افراد باید گفت بگذارید با رفع تنگنا‌های معیشتی و تقویت اعتماد عمومی و مشارکت گسترده مردم همه ما تابع تجلی اراده اکثریت باشیم.» خلاصه اینکه در بررسی عملکرد اصلاح‌طلبان آنچه حائز اهمیت است تثبیت و تضمین حضور آن‌ها در رأس قدرت به هر بهانه و شکلی است. حال اینکه این حضور می‌تواند به منافع ملی و اعتماد عمومی جامعه ضربه‌های جبران‌ناپذیری وارد و پایه‌های انقلاب را متزلزل کند. حب قدرت و ریاست آنچنان این طیف سیاسی را احاطه کرده که حتی نه آرمان و اهداف انقلاب حائز اهمیت است و نه خون سربازان و مدافعان کشور که با نثار خون خود باعث اقتدار کشور شدند. از احمدی‌روشن‌ها تا شهید سلیمانی‌ها...!