در اهميت پژوهش دفاعي

خبر ترور شهيد محسن فخري‌زاده كه اعلام شد، ناخودآگاه به تفاوت نگاه مسوولان ايراني با ساير كشورهاي توسعه‌يافته به مقوله تحقيق و توسعه توجه كردم و از خود پرسيدم چرا در ايران مراكز پژوهشي و دانشگاهي علاقه چنداني به حضور و همكاري در صنعت دفاعي ندارند! براي درك بهتر اين مساله و يافتن پاسخ، نخستين‌راه مرور بودجه‌هاي اختصاص‌يافته به مساله پژوهش است. ايالات متحده امريكا در سال جاري بودجه‌اي 100 ميليارد دلاري را براي تحقيق و توسعه دفاعي خود درنظرگرفته كه از اين مبلغ، حدود 2 ميليارد دلار فقط و فقط به مبحث تحقيقات بنيادي اختصاص يافته است؛ حال آنكه اين رقم در ايران حدود نيم ميليارد دلار است، آن هم براي كل كشور كه تنها 10 درصد آن صرف تحقيق و توسعه بنيادي مي‌شود و مابقي صرف امور دانشگاهي خواهد شد. قياس بودجه اختصاص‌يافته به مقوله تحقيق و توسعه در ايران و امريكا عملا بدان معناست كه بودجه اختصاص يافته براي تحقيق و توسعه دفاعي در تهران در قياس با واشنگتن صفر است. 
مقايسه آمار ايران و رژيم صهيونيستي نيز مويد اين واقعيت است. واقعيت آن است كه در ايران و حداقل در 40 سال گذشته، بسياري از دانشگاهيان و كساني كه در زمينه تحقيق و توسعه فعال بودند، به‌واسطه نوع برخوردهاي سياسي و فرهنگ حاكم بر زندگي ما ايرانيان، از ورود به مبحث دفاعي ابا داشتند و به نوعي جلوي خود را براي ورود به اين صنعت مي‌گرفتند؛ حال آنكه تحقيق و توسعه در زمينه دفاعي بيش از هر نكته مي‌تواند موجبات امنيت كشور را فراهم آورد. ترور چهره‌اي چون محسن فخري‌زاده، هر فرد مستقلي در ايران را بايد با اين پرسش مواجه كند كه چرا اين اتفاق رخ داده است. از ديد من، هر ايراني كه خواهان ماندگاري ايران است، بايد در حد و اندازه خود به صنعت دفاعي كشور خدمت كند. اين اقدام بخشي از رفتار وطن‌پرستانه و انسان‌دوستانه است اما عدم تحقق آن، بدان معناست كه ما در زمينه فرهنگي با مشكلاتي اساسي مواجه شده‌ايم و تلخ آنكه حاكميت نيز كمترين تلاش ممكن را براي تغيير فرهنگ ايجاد شده در ميان دانشگاهيان انجام داد. البته اين مهم به‌معناي عدم حضور چهره‌هاي دانشگاهي در مقوله تحقيق و توسعه صنايع دفاعي نيست، بلكه اشاره من به فرهنگ ايجاد شده در ميان دانشگاهيان است. اين عدم استقبال بدان معناست كه ما در زمينه علوم نرم و علوم اجتماعي چندان موفق نبوده‌ايم كه اگر غير از اين بود، هر ايراني با هر گرايش فكري و فارغ از نوع نگاهش به اقدامات حاكميت، تلاش مي‌كرد گامي در جهت توسعه امنيت دفاعي خود بردارد. تاريخ ايران مي‌تواند درس بزرگي در اين زمينه به همه ما دهد. به عنوان نمونه دوران حمله مغول به ايران را درنظر بگيريد. آن زمان نيز سرداران وارسته بسياري در ايران حضور داشتند كه هركدام مي‌توانستند به نوعي مقابل مغول‌ها ايستادگي كرده و از اشغال ايران جلوگيري به عمل آورند ولي اختلافات موجود درون حاكميت و عدم همراهي آنان با اين سرداران وارسته، سبب شد تا مغول‌ها ايران را در اختيار بگيرند و اتفاقا كشتار بزرگي را نيز رقم بزنند. تاريخ درس‌هاي بسياري براي همه ما دارد. بايد از آن بياموزيم و مراقب كشور خودمان باشيم اما در اين ميان  از مسوولان  كه  چرا در اين 40 سال اخير، فرهنگ حاكم بر دانشگاه‌ها چنين تغيير يافته است. متاسفانه واقعيت آن است كه گروهي كه خود را انقلابي معرفي مي‌كردند، ضدفرهنگي‌ترين رفتار ممكن را از خود به نمايش گذاشتند؛ رفتاري كه سبب شد فرهنگ حاكم بر ايران به عقب بازگشته و ما امروز شاهد جواناني باشيم كه با ريشه و فرهنگ ايراني خود بيگانه هستند. حال شايد وقت آن باشد كه مسوولان با اعمال تفاوت در رويكردهاي خود، دوباره جوانان را متوجه اهميت تحقيق و توسعه در صنعت دفاعي كنند؛ البته با استفاده از راه و رسمي اصولي!