تغییرات تیم ملی به روش دراگان

برای دراگان اسکوچیچ، مربی غیرتجاری که در جنگ با نتیجه است متأسفانه باید شما را از نو بشناسیم   یادداشت یک فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   او را تازه می‌شناسیم، در نقش جدیدش، نه آن نقشی که در انزلی، اهواز و آبادان بازی می‌کرد. نقش تازه و بزرگتری که هنوز به بخش مهم و هولناک سناریوی آن در مسیر صعود به جام جهانی نرسیده‌ایم. او را هنوز نه در موقعیت حساس روی نیمکت تیم ملی دیده‌ایم، نه در بحران‌های رسانه‌ای و چالش‌ها، نه تحت فشارهای سنگین، اگرچه واقعیت این است که آغاز کار او با بی‌اعتمادی و اتهام توأم شد. او هنوز یک مربی ساده و آرام است، نه با فالوورهای میلیونی در اینستاگرام و نه در شهرت و نه در ژست‌های سلبریتی‌گونه. ژست او هنوز به سادگی یک عکس در فرودگاه بوسنی است، وقتی کتابی از ایویکا اوسیم، مربی محبوبش را در دست دارد و از دلبستگی‌اش به یک مربی می‌نویسد. هنوز یک مربی تجاری نیست، مثل روز اول که روی نیمکت ملوان نشست و آنچنان قراردادش را ساده گرفته بود که استخدامش برای ملوان هم آسان بود، اگرچه ملوان ۶ سال بعد هم در پرداخت همان دستمزد اندک غش داشت. وقتی مربی تیم ملی شد نیز دست‌کم در خبرها مربی گران‌قیمتی نبود. او هرگز یک مربی خارجی با قیمت‌های تجاری در ایران نشد و همچنان همان است. هنوز در فیسبوک از روزمره‌های خانوادگی‌اش می‌نویسد اما بدون ادا و اطوار یک مربی مشهور. یک زندگی به سبک آدمیزاد، نه به شیوه سلبریتی‌ها. اما همه اینها حرف است. از بی‌پیرایگی او تا اتهامات به او. همه حرف است. در عالم واقعیت آنچه به قضاوت درباره او به عنوان یک مربی منجر می‌شود، در روز بازی با بحرین، عراق، کامبوج و هنگ‌کنگ اتفاق می‌افتد و در سختگیری‌ها و مته به خشخاش گذاشتن‌های لازم درباره انتخابش. دراگان اسکوچیچ بعد از دو کمپ اخیر تیم ملی حرف‌هایش را می‌زند، حرف‌هایی که کلیدی و مهم هستند و باید جدی گرفته شوند، حرف‌هایی که می‌تواند آثار خوب و بد در آینده فوتبال ملی ایران بگذارد. اینها دیگر فقط حرف نیستند، بلکه ماجراهای مهم آینده را تعییر می‌دهند. مثل این حرف‌ها که از اسکوچیچ می‌خوانیم: «بازیکنی می‌خواهم که شخصیت قوی داشته باشد، بتواند زیر فشار تاب بیاورد و حسی قوی نسبت به تیم نشان دهد. من بهترین بازیکنان را ترجیح می‌دهم. اگر بازیکن جوان و باتجربه در یک سطح کیفی باشند، تقریباً همیشه بازیکن جوان‌تر را انتخاب می‌کنم که بتواند سطح مطلوبی از انرژی را به تیم اضافه کند. وقتی که صحبت از بازیکنان جوان در ایران می‌شود، حس می‌کنم اعتماد به نفس کافی ندارند. در تیم من، وقتی بازیکن جوانی به رختکن می‌آید، باید در را با انرژی بکوبد، نه اینکه آهسته و با خجالت وارد شود‌. بازیکنان باتجربه‌تر هم باید توانایی تغییر را حفظ کنند و هیچ‌گاه به چیزهایی که بلد هستند راضی نباشند. همیشه می‌توان‌ چیزهای جدید آموخت، فقط کافی است که ذهن‌مان را باز  بگذاریم.» آنچه اسکوچیچ می‌گوید در واقع مفاهیمی را در لفافه به ما می‌رساند. خبر از تغییر می‌دهد، شاید نه به بزرگی ادعای تغییر نسل اما تغییر تا اندازه‌ای که در دوران -کوتاه یا طولانی- اسکوچیچ با تیم جوان‌تری مواجه باشیم. تیم ملی تا ماه مارس که طبق اعلام فیفا بازی‌های ملی دوباره آغاز می‌شوند، فرصتی برای برگزاری بازی تدارکاتی ندارد و این برای اسکوچیچ خبر خوبی نیست. دو بازی با ازبکستان و بوسنی برای تیم ملی کافی نبود، بخصوص وقتی بسیاری از بازیکنان اصلی تیم ملی در این بازی‌ها حاضر نبودند. اگرچه اسکوچیچ در حرف‌هایش از تغییرات در تیم حرف می‌زند اما بعید است مثلاً ترکیب بازی با بوسنی شباهت چندانی به ترکیب بازی ایران مقابل عراق و بحرین داشته باشد. تمرین نکردن و بازی نکردن با حضور لژیونرها از تجربه دراگان اسکوچیچ با بازیکنان اصلی‌اش کاسته است. ادعای اسکوچیچ درباره جوان‌ترها و تغییرات بعید است در این موقعیت حساس و نگران‌کننده تیم ملی، به معنی گذر از نام‌های مؤثر در تیم ملی باشد و البته دلیلی هم برای گذر از لژیونرها وجود ندارد. بازیکنان لژیونر در سن مناسبی برای درخشش در آینده تیم ملی هستند و اکنون فرصت مناسبی برای بحث درباره تغییرات در ترکیب تیم ملی نیست. تیم ملی در مسیر جام جهانی وضعیتی خطرناک را پیش رو دارد و آنچه اعتماد به اسکوچیچ را در جامعه فوتبال بیشتر می‌کند، چیزی جز نتیجه مقبول نیست. اسکوچیچ می‌داند که کیفیت کارش فقط وقتی اهمیت پیدا می‌کند که با نتیجه ایده‌آل توأم شود وگرنه هیچ‌کس از کیفیت بازی‌های تیم او به نیکی یاد نخواهد کرد یا در وصف تغییرات او نخواهد نوشت. او بیش از تمام عمر مربیگری‌اش، امروز مربی نتیجه است. به همین دلیل متأسفانه او را باید تازه و از نو بشناسیم.