مدار؟ کدام مدار؟

یادداشت شهاب اخلاقی      لابد شما هم ویدئوی صحبت‌های جدید علی فروغی، رئیس شبکه سوم سیما که پنجشنبه گذشته حسابی بین اهالی فوتبال و رسانه دست به دست می‌شد را دیده‌اید. صحبت‌هایی که زخم عمیق قدیمی را دوباره باز کرده است. فروغی اگر صد عیب داشته باشد، در این ویدئو نشان داده که یک حسن بزرگ دارد و آن هم این است که موضوع را خیلی سر راست و کاملاً صادقانه مطرح کرده. خلاصه و اهم صحبت‌های او که حسابی جنجالی شده این است: «دیگه نمی‌شد این جوری ادامه داد. نه محبوبیت ایشون برای ما پنهان بود، نه تخصص ایشون برای ما پنهان بود. منتها بهترین دروازه‌بان را هم اگر ببینید در خط دیگری کار می‌کند یکی دیگر را باید بگذارید دروازه. در واقع مهم این بود که کار داشت از مدار خارج می‌شد. بقیه هم داشتند نگاه می‌کردند که اگر کسی به او به خاطر محبوبیت چیزی نمی‌گفت صدا و سیما از هم می‌پاشید. ناگزیر از این تصمیم بودیم. البته مظلوم‌نمایی می‌کند. در همین یک سال اخیر یک میلیارد تومان از مطالبات ایشان را داده بودیم. ایشان بالاخره کارمند رسمی سازمان است. نوبت ترفیع ایشان هم رسیده بود که با امضای من انجام شد.» در واقع حرفی که مدت‌ها است طرفداران عادل فردوسی‌پور در این سال‌ها زده‌اند را حالا فروغی با زبانی ساده مطرح کرده: «هم تخصص داشت هم محبوب بود اما در مدار نبود.» «مدار» احتمالاً از این پس به یکی از کلمات محبوب رسانه‌ای تبدیل می‌شود حتی پایش به بحث‌های سیاسی هم کشیده می‌شود. مطمئن باشید در ماه‌های آینده بارها این کلمه تیتر خواهد شد و از زبان شخصیت‌های سیاسی شنیده می‌شود. در همین دو روز بسیاری درباره «در مدار بودن یا نبودن» مطلب نوشته‌اند و حالا حوزه فرهنگی و حتی سیاسی یک کلیدواژه جدید پیدا کرده است. کلید‌واژه‌ای که اتفاقاً در همین بحث عادل و شبکه سه هم مهم و قابل تأمل است. فردوسی‌پور بارها در صحبت‌هایش تأکید داشته که «فرزند رسانه ملی» است. او هیچ‌گاه علیه تلویزیون موضع نگرفته و حتی این روزها که دیگر کم کم دو سالی می‌شود صدا و تصویرش روی آنتن نمی‌رود هم حاضر نیست علیه صدا و سیما، شبکه سه و حتی علی فروغی مصاحبه کند. هرچه هست صحبت‌های اطرافیان او است. موضع عادل همیشه سکوت بوده. اما چرا فروغی به راحتی می‌گوید او در مدار نیست؟ شاید دلیلش تعریف متفاوت مدار از نگاه دو طرف باشد. صدا و سیما مثل هر ارگان رسانه‌ای دیگر حق دارد -و باید- برای خودش اصول و مقرراتی داشته باشد. درست مثل هر جای دیگری این قوانین و اصول ممکن است به طور کامل مورد تأیید کارکنان نباشد اما آنها ملزم هستند اهداف سازمانی را سرلوحه کار خودشان قرار دهند. فردوسی‌پور هم قطعاً در ۲۰ سالی که برنامه‌اش در بهترین ساعت ممکن در هفته روی آنتن بود در جهت همین هدف‌ها حرکت می‌کرده. او قطعاً در مدار صدا و سیما بوده که آنتنش را در اختیار داشته اما مسأله این است که تیم جدیدی که کم کم دارد همه صندلی‌های صدا و سیما را به دست می‌آورد، مداری جداگانه برای خودش تعریف کرده که ظاهراً حتی مورد تأیید همه مدیران سازمان هم نیست. تیم جوان و تازه نفس مشکلاتی ریشه‌ای با مدیران قدیمی دارد و پایه‌های این کشمکش را می‌توان در تغییرات مدیریت سیما در چند ماه اخیر هم مشاهده کرد. مدار جدید ظاهراً عمق میدان کمتری دارد و محورش کوچکتر است. در نتیجه حتی سرمایه‌هایی مثل فردوسی‌پور که حاضر نیستند به صدا و سیما پشت کنند هم در آن نمی‌گنجند و این فقط تلویزیون ملی کشور است که از نبود آنها متضرر می‌شود.