ژوبین صفاری بر مدار انحصار

پاسخ‌های علی فروغی مدیر جوان شبکه سه درخصوص دلایل حذف عادل فردوسی پور حاوی نکاتی است که بر اصل ماجرا سایه می‌اندازد. به بیان دیگر شاید با رمزگشایی از صحبت‌های او بتوان‌ دریافت که سایر نهادهای کشور نیز کم و بیش از این نوع نگاه رنج می‌برند. فروغی در پاسخ‌های خود گفته بود عادل فردوسی پور از مدار خارج شده بود و اگر می‌ماند، صداوسیما از هم می‌پاشید. او در‌خصوص صدا و سیمایی سخن می گوید که بودجه بالای دو هزار میلیاردی در سال دریافت می کند که با انواع شبکه‌های تلویزیونی خود و درآمدهای جانبی در‌خصوص هزینه کرد خود نیز پاسخگوی افکار عمومی نیست. همچنین آقای مدیر جوان می گوید فردوسی پور مظلوم‌نمایی می‌کند اما خود در ادامه از اینکه شبکه‌های اجتماعی در اختیار او نیست و رسانه‌هایی به صورت زنجیره عمل می کنند، گلایه کرده و واسفا سر می‌دهد. گو اینکه آقای فروغی در برابر این شبکه های اجتماعی در جایگاه مظلوم قرار گرفته است.
این رویکرد درست همان شیوه غالب مدیریت در کشور است که معمولاً مدیران علی‌رغم دارا بودن امکانات و اختیارات همواره از در دست نداشتن برخی اختیارات گلایه می کنند. گو اینکه همه چیز باید در اختیار و انحصارشان باشد تا خیالشان راحت باشد که می توانند کار کنند. به بیان دیگر عادت به انحصار نه تنها در مدیران صدا و سیما که در بسیاری از مدیران کشور تبدیل به پاردایم غالب شده است. این انحصار طلبی البته در کنار خود یک خصیصه دیگر نیز دارد؛ عدم پاسخگویی.
آقای فروغی بعد از این همه وقت که افکار عمومی بارها خواستار بازگشت فردوسی پور به شبکه سه بوده، حالا به جای یک پاسخ قانع کننده بر طبل انحصارطلبی خود می‌کوبد که شبکه های اجتماعی در دست ما نیست و فردوسی پور از مدار آنچه ما می‌خواستیم خارج شده بود. این مدار بسته مدیریت طی سال‌های گذشته نتیجه‌ای جز دور شدن افراد کاربلد از بدنه تخصصی کشور در پی نداشته است. آنجا که هر مدیری به سلیقه خود افرادی را منصوب و یا معزول کرده است. به نظر می‌رسد پاسخ‌های مدیر جوان و در کل مساله فردوسی پور و رفتنش که هنوز هم پاسخی روشن ندارد؛ نمونه بارز و شاخص سیستم مدیریتی غلط در کشور است.
عدم شفافیت در انتصاب افراد و عدم پاسخگویی مدیران در قبال عملکردشان چیزی جز انحصار و حتی عمل بر خلاف خواست مردم به بار نمی آورد. با این همه اما باید دانست که روزگار نسبت به گذشته تفاوت‌های بسیاری کرده است. شاید اگر زمانی می‌شد بدون توجه به خواست عمومی دست به هر اقدامی زد حالا دیگر به لطف گسترش ارتباطات نمی‌توان افکار عمومی را بی‌پاسخ رها کرد. به نظر می‌رسد مدیران صدا و سیما به جای انحصارطلبی بیشتر بهتر است با مقتضیات زمانه جدید، خود را تطبیق بیشتری دهند تا در آن صورت رسانه بزرگ‌شان از چند شبکه اجتماعی عقب نماند.
مدار انحصار طلبی نه تنها در سپهر فرهنگی، اجتماعی که در اقتصاد نیز آفت بزرگی است که سال‌هاست گریبان اقتصاد را گرفته و باعث عقب ماندگی آن شده است. توسعه در اقتصاد، فرهنگ و سیاست به تجربه ثابت شده با انحصار تجمیع نمی شود. بنابراین می‌توان موضوع فردوسی پور و رفتنش از شبکه سه را مشتی نمونه از خروار انحصارطلبی در سیستم مدیریت کشور دانست.