اعتبار جناح‌ها نزد مردم به حداقل رسيده است

بــه‌نظر مي‌رسد برخي از چهره‌هاي اصلاح‌طلب از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري پيش رو نااميد هستند. ارزيابي شما از احتمال موفقيت نامزدهاي اين جريان در انتخابات پيش رو چيست؟
شکست يا پيروزي اصلاح‌طلبان در انتخابات 1400 به اين نکته وابسته است که آنها چه چهره‌اي را معرفي خواهند کرد. نيروهاي سرشناس اصلاح‌طلب مانند رئيس دولت اصلاحات يا چهره‌هاي مشارکتي و ديگر نيروهايي مانند روحاني که هميشه اصلاح‌طلب نبوده‌اند، در زماني آمدند و همه شرايط حضور آنان را لمس کردند. بعيد است، فردي از چهره‌هاي شناخته شده اصلاح‌طلب وجود داشته باشد که بتوان آن را براي انتخابات معرفي کرد و اصلاح‌طلبان نيز بتوانند پشت او بايستند. تنها راه اين است که تعصبي در خصوص اصلاح‌طلب‌بودن نامزد به خرج داده نشود. راه اين است که اصلاح‌طلبان به‌دنبال کسي بروند که براي کشور و آينده آن مفيد باشد. گزينه‌اي که براي اصلاح‌طلبان وجود دارد اين است که به‌دنبال نامزد اصلاح‌طلب نباشند و از کسي که صلاحيت و توان اداره کشور را دارد حمايت کنند يا اصلا در انتخابات مشارکت نکنند. ديگر شرايط براي افراد سرشناس جريانات اصلاح‌طلب و اصولگرا فراهم نيست. احمدي‌نژاد نيز به‌عنوان نامزد اصولگرا امتحان خوبي پس نداد و توفيقي در زمان او به‌وجود نيامد. اگر جريانات سياسي به‌دنبال افراد ملي غيرجرياني باشند، هم به نفع اصلاح‌طلبان است و هم به نفع اصولگرايان خواهد بود. بايد چهره‌اي پيدا شود که مقبوليت عمومي داشته و بتوان خواست عمومي را به وسيله او محقق کرد. صرف جرياني‌بودن افراد در دوگانه اصلاح‌طلب يا اصولگرا، بعيد است که توفيقي براي نامزدها حاصل شود. اين موضوع با امتحاني که جريانات سياسي در عملکرد خود پس داده‌اند، سخت شده است. اگر همان اصلاح‌طلباني که با پيام آن‌ها مردم راي مي‌دادند، امروز در انتخابات نامزد شوند، خودشان راي نخواهند داشت. وضعيت اصولگرايان نيز مانند اصلاح‌طلبان است. به‌دليل عملکردهاي گذشته، شرايط براي هيچکدام از جريان‌ها مساعد نيست. مردم از جريانات اصلاح‌طلبي و اصولگرايي دل زده هستند. مردم به‌دنبال افراد مقبول، غيرجناحي، رجال سياسي و مدبر که در جريانات سياسي نباشند، مي‌گردند. بنابراين اگر اين چنين چهره‌هايي يافت شدند، به نفع جريان‌هاي سياسي است که از آنها حمايت کنند.
گمانه‌زني‌ها در خصوص نامزدي رئيس مجلس براي انتخابات 1400 پررنگ شده است. نظر شما در اين خصوص چيست؟
قاليباف در 3 يا چهار دوره گذشته، هيچ‌فرصتي را براي کسب جايگاه رياست جمهوري از دست نداده است. در زمان احمدي‌نژاد و روحاني، قاليباف هميشه در انتخابات نام نوشته و نامزد انتخابات بود. بحث اين است که اين فرد در حال حاضر رئيس يکي از قوا است. اگر قاليباف از سمت يک جناح سياسي وارد انتخابات شود، شانس اصلاح‌طلبان براي معرفي شخصي از جريان سياسي خودشان در 1400 بيشتر خواهد شد. بايد منتظر بود تا ببينيم در نهايت چه اتفاقي رخ خواهد داد. قاليباف 7 خرداد نامزد رياست مجلس شد و قطعا رياست مجلس را رها نمي‌کند، زيرا به اين جايگاه علاقه‌مند است. 27 خرداد نيز انتخابات رياست جمهوري برگزار خواهد شد. اين موضوع بايد حل شود تا به نقطه مطلوبي رسيده شود که آيا قاليباف 7 خرداد را بخاطر 27 خرداد دور خواهد انداخت؟ اگر قاليباف منفرد وارد انتخابات شود، شانس بيشتري خواهد داشت. در حال حاضر جريانات سياسي نمي‌توانند يکدست شده و نامزدهايي را معرفي کنند. تاکنون اين اتفاق رخ داده است و اگر اين جريانات يکدست بودند، نبايد تعدد اسامي به وجود مي‌آمد. اسامي‌اي که شنيده مي‌شود، اغلب مربوط به اصولگرايان است. تا به حال 4 يا 5 نفر از اصولگرايان، قرص و محکم به ميدان آمده‌اند. اين تعدد نشان از آن دارد که هنوز اجماعي در ميان اصولگرايان نيز رخ نداده است. اگر همه اين مسائل را کنار هم قرار دهيم، کسي مي‌تواند در انتخابات پيش رو با موفقيت عمل کند که مستقل از جريانات سياسي فعاليت کرده، برنامه بدهد و وارد انتخابات شود. نامزد انتخابات بعدي نبايد مردم را به جناح‌هاي سياسي اميدوار کند. جريانات سياسي چپ و راست، آزمون خود را پس داده‌اند. مجلس ششم با اکثريت اصلاح‌طلبان بود، از مجلس هفتم تا نهم اکثريت با اصولگرايان بود، نزديک به نيمي از مجلس دهم نيز با اصلاح‌طلبان بود اما در تمامي اين دوره‌ها اتفاق خاصي رخ نداد و نتوانستند کاري براي کشور انجام دهند. مردم اين موارد را در دولت و مجالس ديده‌اند. بنابراين در اين دوره جريانات سياسي موفق نخواهند شد و فردي احتمال پيروزي دارد که بتواند مستقل وارد صحنه شده، مقبوليت همه مردم و جريانات را کسب کند و جناحي نباشد.


در بـــرخي از جــريانات اعتراضي، شعارهايي با مـــضمون پـــايان دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا داده شد. با اين نگاه موافق هستيد؟
عده‌اي براي اهدافي جز اصلاح کشور اين شعارها را داده‌اند و نمي‌توان گفت که ما نيز همين ديدگاه را بازگو مي‌کنيم. ما چيزي را مطرح مي‌کنيم که در واقعيت اتفاق افتاده است. کشور 8 سال در اختيار يک اصلاح‌طلب بود و اتفاقي آنچناني رخ نداد. در زمان رئيس دولت اصلاحات، وضعيت اقتصاد کشور بهتر بود اما آن خواست‌هاي اصلي که خود جريان اصلاح‌طلب از رئيس جمهورشان و کابينه اصلاح‌طلب داشتند، برآورده نشد. خود اصلاح‌طلبان نيز از نحوه مديريت رياست جمهوري در دوره اصلاحات گله‌مند هستند. در دوره‌ کاملي هم احمدي‌نژاد به‌عنوان يک اصولگرا و با حمايت اصولگرايان قد علم کرد اما اکنون مي‌بينيم که بيشترين مخالفان اين فرد، اصولگرايان هستند. مردم اين موضوعات را در صحنه ديده‌اند و تلفيق اين دو جريان را در رئيس‌جمهور فعلي ديده‌اند. اکنون مردم با خود مي‌گويند که اگر به افراد جناحي راي بدهيم، باز چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ خواست عمومي مردم در همه اين ادوار هرگز محقق نشد. اگر نامزدي بتواند مستقل به انتخابات بيايد اما حمايت‌ها را جلب کند و مردم بدانند که اين فرد، تعصب جناحي ندارد، شانس بيشتري براي موفقيت خواهد داشت.