در بزرگراه اشتباهی تخت‌گاز نرو

محمد رشوند: داستان فردوسی‌پور و صداوسیما داستان یک کارمند و سازمان تحت امرش است. از این زاویه، چگونه می‌توان مسأله فردوسی‌پور را بررسی یا حل کرد؟ به عبارتی حل اختلاف چگونه انجام می‌شود؟ آیا سازمان صداوسیما باید از پروتکل‌های ساختاری خود عدول کند یا عادل فردوسی‌پور نسبت به آنچه انجام داده و در پیش گرفته، تجدیدنظر کند؟ بیایید از این زاویه، یعنی در قالب عنوان «بازگشت فردوسی‌پور به صداوسیما» به این موضوع بپردازیم. نگاهی گذرا به تیتر یک بعضی رسانه‌های سیاسی و حتی ورزشی، فردای فینال لیگ قهرمانان آسیا، نشان می‌دهد چگونه عادل فردوسی‌پور خواسته یا ناخواسته در حال دنده دادن به دو‌قطبی کاذب خودش و سازمان تحت امرش است. فردی که خود را فرزند رسانه ملی می‌خواند و به آن اعتراف می‌کند، اینک وارد بزرگراهی شده که پایانش با این روند، بدون هیچ تردیدی بازگشت به جام‌جم نیست. شاید تا یک ماه قبل گمانه‌زنی‌های فراوانی درباره دلیل اصلی تعطیلی برنامه نود مطرح می‌شد اما سرانجام مدیر شبکه ۳ به صورت کاملا واضح دلیل اصلی را گفت؛ خارج شدن از مدار اصلی شبکه ۳ و سیاست‌های کلانش.  او در حالی که کماکان به عنوان کارمند رسمی سازمان صداوسیما کار می‌کند و برنامه‌اش هر شب جمعه از شبکه ورزش روی آنتن می‌رود، ناگهان وارد اختلاف وسیع کنفدراسیون فوتبال آسیا و رسانه ملی می‌شود و به عنوان کارت برنده AFC برابر رسانه ملی قرار می‌گیرد.  اختلاف کنفدراسیون فوتبال آسیا با صداوسیما چند وقتی می‌شود که وارد ابعاد جدیدی شده و نکته عجیب این است که چرا باید کارمند رسمی این سازمان در این نزاع حالا سیاسی شده، به جبهه دشمن برود؟ آن هم کارمندی که می‌خواهد به برنامه 90 باز‌گردد! عادل فردوسی‌پور بنا به همان دلیلی که از سوی علی فروغی عنوان شد، برنامه 90 را از دست داد اما او در این چند سال این فرصت را داشت تا کماکان به عنوان گزارشگر فعالیت کند. همان تریبونی که‌ ای‌اف‌سی مکارانه و با اهدافی مشخص در صفحه اینستاگرامش به او داد و او با بغض گفت دلش برای مردم تنگ شده است. اگر واقعا بحث دلتنگی واقعیت داشته باشد، چرا در این 2 سال بارها پیشنهاد گزارشگری را رد کرد؟   او 48 ساعت قبل از بازی فینال جام باشگاه‌های آسیا در همان شبکه ورزش صدایش را به مردم ایران رساند با پخش آیتم درباره درگذشت مارادونا اما متاسفانه هنگام گزارش بازی پرسپولیس - اولسان، به گونه‌ای فضا را شرح داد که گویی در چند سال اخیر هرگز به او اجازه گزارش کردن مسابقات را نداده بودند. هدف او احساسی کردن جو بود و جریان منتقد صداوسیما هم از این پاس گل نهایت بهره را برد تا در چند روز گذشته یک جریان خاص سیاسی نزدیک به فردوسی‌پور به همین بهانه، بیشترین انتقاد را از صداوسیما و علی فروغی کند.  حالا سوال این است: با این دست‌فرمان و مسیری که او انتخاب کرده، منتظر چه چیزی است؟ اگر هدفش بازگشت به جایگاه از دست رفته است، بدون‌شک این راهش نیست.  هر سازمانی سیاست‌های خاص خود را دارد، آیا فردوسی‌پور که با دعوت رسمی کنفدراسیون فوتبال آسیا مامور گزارش کردن بازی فینال شده بود، از آن تریبون می‌توانست درباره محرومیت ناحق آل‌کثیر از کنفدراسیون فوتبال آسیا انتقاد کند؟ او که تریبون پیدا کرده بود صدایش را 90 دقیقه به گوش مردم ایران برساند، حق داشت وارد جریان سعودی و فوتبال ایران شود و انتقاد کند چرا AFC در این سال‌ها با ساز عربستان رقصیده و حاضر نیست بازی نمایندگان ۲ کشور در خاک یکدیگر برگزار شود؟ او نه از حقی که از آل‌کثیر و پرسپولیس خورده شد حرف زد و نه حتی کوچک‌ترین نقدی را متوجه AFC کرد، چرا که می‌دانست باید در مدار آنها که به وی تریبون دادند حرف بزند. نگران ادامه رابطه در آینده بود و سعی کرد موجب دلخوری AFC نشود. سوال اصلی این است: چرا همین پروتکل را درباره شبکه ۳ رعایت نکرد؟ با وجود آن همه تذکر در چند ماه آخر. چرا در خلال برنامه 90 اقدام به جانبداری‌های سیاسی از یک طیف و تخریب طیف سیاسی دیگر کرده است؟ این خواسته که او برنامه فوتبالی 90 را به یک برنامه سیاسی- فوتبالی تبدیل نکند، انتظار زیادی است؟ جریان‌های سیاسی نه شیفته فردوسی‌پور هستند و نه به چشم سرمایه صداوسیما به او نگاه می‌کنند؛ آنها برای اهداف مشخص خود فعلا در حال استفاده ابزاری از چهره او هستند و بدشان نمی‌آید این دوگانه کماکان داغ و به‌روز باقی بماند.  تکلیف فردوسی‌پور چه می‌شود؟ از یک سو انتظار دارد همچنان تهیه‌کننده فوتبال 120 باقی بماند، از سوی دیگر می‌گوید به خاطر اینکه دکان 90 را تخته کردید دیگر برای شما گزارش نمی‌کنم و از طرفی در بزنگاه حساس، به‌عنوان کارت برنده کنفدراسیون فوتبال آسیا به صورت تمام‌قد مقابل همان سازمانی قرار می‌گیرد که خودش را بارها فرزند آن خطاب کرده است.  اینکه چه کسانی به او مشاوره می‌دهند و افراد نزدیک به او به چه می‌اندیشند مشخص نیست اما اگر واقعا دلش برای مردم تنگ شده و می‌خواهد همانند فینال لیگ قهرمانان آسیا برای آنها گزارش کند، مسلما این مسیرش نیست و نمی‌توان به آینده خوشبین بود.   آن رسانه‌هایی که برای زدن سیما، مرتب چهره و عکس فردوسی‌پور را نماد خود می‌کنند، کوچک‌ترین دغدغه‌ای درباره بازگشت او ندارند، بلکه همانند ‌ای‌اف‌سی به دنبال زدن سیما با او هستند و اتفاقا خواسته قلبی آنها تندتر شدن آتش این اختلافات است و آرزو می‌کنند همان فوتبال 120 هم از فردوسی‌پور گرفته شود تا دست بالاتری برای زدن رسانه ملی داشته باشند.  اگر واقعا نزدیکی به مردم و گزارش کردن بازی‌ها برای توده، هدف اصلی و نهایی او باشد باید به این مسیر به دیده شک و تردید نگریست. ‌ای‌اف‌سی باز هم در دیگر بزنگاه‌های حساس سراغ او خواهد آمد، جریان سیاسی خاص برای زدن رسانه ملی قطعا باز هم فردوسی‌پور و بغضش را پر آب‌و‌تاب بازنشر می‌دهد و ده‌ها اتفاق دیگر که حدسش چندان سخت نیست.  آنها محتاج گرمای این آتش هستند برای گرم نگه داشتن سوژه‌های خود؛ ولی سوال این است: فردوسی‌پور چه برنامه‌ای برای بازگشت خودش به جایگاه اولیه دارد؟ اگر چند درصد از آینده‌نگری و نگران مصالح خود بودن رسانه‌های لندن‌نشین را فردوسی‌پور داشت شاید این گره کور چند سال قبل براحتی باز می‌شد. همان‌طور که براحتی پروتکل‌های AFC را در پخش اینستاگرامی رعایت می‌کند و حواسش به آن است، درباره رسانه داخلی هم می‌توان همانقدر حرفه‌ای و آینده‌نگر بود. فردوسی‌پور در دوگانه‌های سیاسی ذبح می‌شود؛ باید از سیاست به فوتبال بازگردد.