غربت غریب شجریان

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: دو روز پیش (جمعه 5 دی ماه) تصویری در فضای مجازی منتشر شد که مربوط به مزار استاد بزرگ موسیقی ایران محمدرضا شجریان بود؛ تصویری که حکایت از این حقیقت می کرد که مزار این هنرمند نازنین عرصه موسیقی سنتی هنوز بدون سنگ مانده و حتی گلهایی که روی مزار قرار داشتند و توسط دوستداران موسیقی سنتی هر روز عوض می شدند و
میله هایی که اطراف آرامگاه ابدی ایشان قرار داشتند و آنجا را احاطه کرده بودند جمع آوری شده و تنها تلی از خاک که دورش را سنگ های مربع مانندی گرفته بودند در مسیر پیاده روی محوطه بیرونی مجموعه توس (آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی) دیده
می شد. آن تصویر همین تصویری است که همراه با این گزارش مشاهده می کنید. همراه با این تصویر متنی هم منتشر شده بود که آن را در ادامه می آوریم:
«با گذشت ۷۸ روز از درگذشت محمدرضا شجریان، هنوز سنگ آرامگاه استاد آواز ایران نصب نشده است. طراحی سنگ آرامگاه محمدرضا شجریان، توسط یکی از طراحان بنام کشور صورت گرفته و به تایید خانواده ایشان و همچنین مسئولان وزارت ارشاد رسیده، ولی نصب آن تاکنون انجام نشده است. محدودیت‌های کرونایی و پاره‌ای از ایرادها و مخالفت‌های مسئولان و متولیان، باعث شده است سنگ آرامگاه نصب نشود. یکی از این ایرادها، به ابعاد سنگ مزار برمی‌گردد که ۸۰ در ۱۰۰ سانتی‌متر است. مسئولان با استدلال اینکه نصب سنگی با این ابعاد، در رفت و آمد مردم مشکل ایجاد خواهد کرد، خواستار کوتاه شدن طول آن به مقدار ۱۰ سانتی متر شده‌اند.»


> پیش گفتار
می گویند خاک سرد است، این یعنی وقتی تو یک نفر را از دست می دهی و او را به خاک می سپاری پس از مدتی کم کم مهر او از دل تو برداشته می شود و پس از مدتی تو آنچنان که در زمان حیاتش او را دوست می داشتی و آنچنان در زمان فوتش برای او مویه می کردی، بی قراری نمی کنی و زمان که می گذرد به زندگی خود مشغول می شوی و رفته رفته فرد متوفی را که روزگاری عزیز دلت بوده فراموش می کنی. اولین نکته ای که عکس همراه این گزارش در ذهن ما متبادر می کند، همین است. اینکه ما در زمان حیات محمدرضا شجریان مدام استاد استاد کردیم و دور و بر او بودیم و پس از درگذشت ایشان نیز با وجود شرایط کرونایی همه حی و حاضر شدیم و برخی هایمان تا توس هم رفتیم تا برای آخرین بار با خواننده مناجات ملکوتی «ربنا» وداع کنیم. پس از آن هم هر روز برای ادای احترام به این مرد بزرگ هنر موسیقی سنتی سر مزارش حاضر شدیم و فاتحه ای را نثار روح شریفش کردیم، اما حالا این تصویر نشان می دهد که استاد تنها شده و مردم کمتر سر مزار ایشان حاضر می شوند. حتما شما هم با من موافقید که به قول معروف «کمر عکس زیر بار غمی که در آن قرار دارد خم شده» و این خم شدن نه فقط به خاطر هنرمندی است که زیر آن همه خاک به آرامشی ابدی فرو رفته، بلکه بیشتر به این دلیل است که در اطراف مزار ایشان هیچ‌کسی دیده نمی شود. البته نمی توان لحظه ای که این تصویر گرفته شده را به کل 24 ساعت شبانه روز
تعمیم داد، ما هم چنین چیزی را بیان نکردیم بلکه تنها اشاره به اندوهی کردیم که در این عکس وجود دارد. اندوهی که قلب هر آدمی را می آزارد. اما این غم، فقط مربوط به تنها بودن استاد نیست، چرا که هر آن کس که اسیر خاک می شود بالاخره دیر یا زود حتی عزیزترین کسانش کمتر به او سر می زنند و در نهایت زمانی فرا می رسد که سال پشت سال می آید و می رود بی آنکه حتی یک نفر از کنار مزار فرد از دنیا رفته بگذرد و نگاهی به مزار او کند که این مفهوم غم انگیز همان جمله ای ست که می گوید: «خاک سرد است». این اندوه به متن خبری که همراه این عکس در روز جمعه در فضای مجازی منتشر شده بود، بر می گردد. همان که در ابتدای این گزارش نقلش کردیم. اینکه با گذشت هفتاد و هشت روز (که حالا دیگر می توان آن را هشتاد روز به حساب آورد) از درگذشت استاد شجریان متاسفانه هنوز سنگ مزار ایشان نصب نشده و این اصلا در شان بزرگی مانند خسروی آواز ایران نیست.
> بگذریم
بگذریم از اینکه استاد شجریان در زمان حیاتش نمی توانست در سرزمین خودش برای مردم خودش آواز بخواند.
بگذریم از اینکه از یک زمانی به بعد با وجود درخواست بسیار زیاد مردم مبنی بر پخش دعای ربنا از تلویزیون، صدا و سیما حاضر نشد از موضع خود عقب نشینی کند و این مناجات روح بخش را روی آنتن شبکه های خود بفرستد و عذر و بهانه اش هم این بود که خود استاد اجازه این کار را به رسانه ملی نداده است در حالیکه همه ما خوب می دانیم که استاد علیرغم اینکه تاکید کرده بود هیچکدام از آوازهایش اجازه پخش از تلویزیون را ندارند اما درباره «ربنا» استثنا قائل شده و بیان کرده بود که این مناجات خوانی از آن من نیست و به مردم ایران تعلق دارد و رسانه ملی می تواند همواره در ماه مبارک رمضان در هنگام افطار آن را پخش کند.
بگذریم از اینکه محمدرضا شجریان علیرغم طرفداران بیشماری که داشت همواره به صورت مستقیم و غیرمستقیم با افرادی مواجه بود که به دلایل غیر هنری و بعضا سیاسی او را دوست نداشتند و معتقد بودند که نباید به شخصیت هنری او اینهمه بها داد.
بگذریم از اینکه هنگامی که استاد از دنیا رفت این عده خاص شروع به جار و جنجال کردند که چرا باید اینهمه مردم در مراسم تشییع پیکر او شرکت کنند و در شرایط کرونایی باعث منتشر شدن بیشتر ویروس شوند.(البته این دلیل کاملا موجه بود و منصفانه اگر بنگریم می توان آن را منطقی دانست اما به شرطی که در جاهای دیگر (مثلا مراسم خداحافظی محمدرضا گلزار از پروژه نمایش خانگی «عاشقانه» شاهد نباشیم که یک عالمه آدم بدون هیچ ماسکی در کنار هم ایستاده اند و با هم عکس سلفی می گیرند و در لایو ایسنتاگرامی قربان صدقه گلزار می شوند که: «همکاری صمیمانه ای با هم داشتیم و امیدواریم که باز هم با هم کار کنیم و ...» تازه این در شرایطی است که هم منوچهر هادی به عنوان کارگردان و هم محمدرضا گلزار به عنوان بازیگر سریال «عاشقانه» پیشتر به کرونا مبتلا شده بودند و می دانستند چقدر سخت است اما با این حال باز هم مردم را گرد هم آوردند و در لایو اینستاگرامی شروع به
لبخند زدن کردند.) با این تفسیر این پرسش مطرح می شود که آیا فقط تجمع کردن برای وداع با هنرمندی که دوستش داریم در شرایط کرونایی بد و ناپسند است و نباید آن را انجام داد؟ و مجازیم که در گردهمایی های شاد را مرتکب شویم در حالی‌که هیچکداممان حتی یک ماسک ساده هم به صورتمان نداریم؟ آیا آن بد است و این خوب؟ چنین استدلالی را کدام محکمه می پذیرد؟
بگذریم از اینکه پس از نزدیک به دو سال وقفه از عملیاتی شدن مصوبه شورای شهر بالاخره نام استاد محمدرضا شجریان روی خیابانی نشست اما خیلی زود عده ای قلیل آمدند و تابلوی خیابان ایشان را مخدوش کردند.
از همه اینها بگذریم در حالی‌که همه اینها به ما می گویند محمدرضا شجریان با اینکه در عرصه جهانی هنرمندی شناخته شده بود اما مردم سرزمین خودش بسیار کم او را می شناختند و رفاقت و هموطن بودن و عدالت و انصاف را آنچنان که شایسته استاد بود در حق او رعایت نکردند، بگذریم هرچند که تک تک این مسائل به تفکر و تامل بسیار نیاز دارد که بی شک اندیشیدن به آنها از ما انسان بهتری خواهد ساخت.
> طرح چند سوال
در متنی که همراه تصویر مزار استاد شجریان منتشر شده چند المان مهم وجود دارد که ما را با سوالهایی مواجه می کند که ممکن است هیچ شخصی نتواند جوابشان را در هیچ زمانی بدهد. در ادامه به بررسی این فاکتورها می پردازیم.
- عنوان شده که هفتاد و هشت روز ( با احتساب امروز می توانید بخوانید هشتاد روز) از درگذشت خسروی آواز ایران می گذرد اما مزار ایشان همچنان بدون سنگ است و بدتر آنکه آنچه را هم که بوده (از گلها و میله ها و تابلوی بزرگ تصویر استاد) برداشته و برده اند و فقط مزار استاد مانده و مزار استاد. اولین پرسش این است: چرا؟ ده روز دیگر می شود سه ماه تمام. پرسش اینجاست که آیا واقعا اینهمه مدت برای ساخت و نصب سنگ مزار استاد کافی نیست؟ و اگر کافی نیست چه اندازه وقت نیاز است تا انجام چنین کاری به سرانجام برسد و مزار خسروی آواز ایران صاحب سنگ شود؟ 6 ماه؟ یک سال؟ دو سال؟ 5 سال؟ چقدر؟
- در مرحله بعد عنوان می شود که طراحی سنگ مزار ایشان انجام شده و به تایید خانواده استاد و همچنین مسئولان وزارت ارشاد نیز رسیده است اما نصب آن تاکنون انجام نشده است. در اینجا هم مشخص نمی شود که به چه دلیل نصب انجام نشده؟ آیا سنگ مزار در مرحله طراحی باقی مانده یا صددرصد تراش و ساختن آن هم انجام شده؟ اگر اولی است که باید عنوان کرد که حالا حالاها باید صبر پیشه کنیم تا سنگ مزار از مرحله طراحی به مرحله ساخت برسد و اگر دومی است که یعنی به زودی (بخوانید معلوم نیست چه زمانی) باید شاهد نصب سنگ مزار باشیم. فقط امیدواریم سنگ مزار ساخته شده شبیه سردیس های هنرمندانی که در باغ هنر خانه هنرمندان نصب شده نباشد که داد همه را در بیاورد که این چیست که ساخته اید؟
- حالا به جایی می رسیم که برخی از دلایل عدم نصب سنگ مزار مشخص می شوند: مثلا «محدودیت‌های کرونایی و پاره‌ای از ایرادها و مخالفت‌های مسئولان و متولیان» صادقانه اگر بنگریم کار نصب سنگ مزار استاد شجریان به هیچ عنوان از برگزاری مراسم تدفین ایشان که در شرایط کرونایی صورت گرفت سخت تر نیست. سوال اینجاست که چطور با وجود آنهمه جمعیت مراسم تدفین ایشان انجام شد اما نصب سنگ مزارشان به دلیل شرایط کرونایی تاکنون صورت نگرفته؟ نکند منظورشان این است که تا محدودیت های کرونایی ادامه دارد سنگ مزار نصب نخواهد شد؟ در مرحله بعد
به پاره ای از ایرادات و مخالفتهای مسئولان و متولیان اشاره
می شود مواردی مانند «ابعاد سنگ مزار که ۸۰ در ۱۰۰ سانتیمتر است و به این دلیل که ممکن است در رفت و آمد مردم مشکل کند (مسئولان و متولیان پیشتر دریافته اند که مشکل ایجاد خواهد کرد) باید طول آن ۱۰ سانتی متر کوتاه شود.» این یعنی مهمترین دلیلی که مانع نصب سنگ مزار استاد شجریان شده، زیاد بودن طول سنگ مزار ایشان به اندازه ده سانتی متر است) همه ما در دوران مدرسه از این خط کش های 20 سانتیمتری داشتیم که اگر خاطرتان باشد به وسیله آن دفترهایمان را خط کشی می کردیم. آن خط کش ها را نصف کنید، نصفه آن را در دست بگیرید تا پی به چرایی عدم نصب سنگ مزار اسطوره موسیقی سنتی ایران ببرید. اینکه بودن چنین ابعادی (ده سانتی متر) روی سنگ مزار استاد چگونه می تواند در رفت و آمد مردم مشکل ایجاد کند به کنار، کاری با آن نداریم. اینکه با کم شدن این ابعاد مشکل رفت و آمد مردم به صورت کامل حل خواهد شد هم به کنار، با این هم کاری
نداریم. اینکه مسئولان چگونه بررسی کرده اند که به چنین نتیجه‌ای رسیده اند مهم است. این موضوع نشان می دهد که مسئولان ما در حل مشکلات مردم حتی به سانتی مترها هم توجه می کنند تا مردم سرزمین ما راحت تر زندگی کنند. با این تفسیر اساسی ترین پرسش این گزارش این است که اگر مسئولان ما تا این اندازه دقیق و حساب شده در جهت خدمت رسانی به مردم عمل می کنند پس چرا ما مردم اینهمه مشکل داریم؟ چرا اینهمه تورم داریم؟ چرا اینهمه بیکاری داریم؟ چرا اینهمه فقر داریم؟ چه زمانی قرار است این مشکلات حل شود؟ اصلا قرار است حل شود یا مدیریت دقیق و سانتی متری برای حل مشکلات مردم فقط شامل سنگ مزار استاد محمدرضا شجریان است؟