فرهنگ غلط

گزارش محسن آجرلو        اولین سرمای سخت و زمستانه چند روزی است که تهران را در بر گرفته. سرمایی که در ارتفاعات این استان بارش سنگین برف، کولاک و حتی بهمن را در پی داشته و حوادث روز جمعه کوه‌های شمال تهران را به یکی از مهم‌ترین اخبار تبدیل کرده است. خبری که با تصاویری هولناک و اتفاق‌های تلخ و ناراحت‌کننده تا ساعت پایانی دیروز ادامه داشت و کمتر کاربری در شبکه‌های اجتماعی بود که با تصاویر چهره‌های یخ‌زده و یافتن بدن‌های یخ‌زده کوهنوردان مواجه نشده باشد. بارش‌های سنگین برف در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه، صبح جمعه منتهی شد به یک هوای صاف که در ظاهر بهترین هوا برای یک کوهنوردی برفی بود. از جنوبی‌ترین محله‌های تهران هم می‌شد کوه‌های سر به فلک کشیده سپیدپوش را دید که برای علاقه‌مندان این ورزش جذاب دلبری می‌کرد؛ دلبری که البته همیشه دیو ترسناک درونش دیده نمی‌شود و غرور و اعتماد به نفس بیش از حد کوهنوردان با جانشان بازی می‌کند.   بی‌توجهی مضاعف از اصول پایه کوهنوردی در زمستان است که روزهای پس از بارش‌های سنگین برف، خطرناک‌ترین شرایط را دارند. در اصطلاح عوام، زمانی که بارش‌ها تمام و ابرها کنار می‌روند، تازه وضعیت خطرناک از راه می‌رسد و باید منتظر بادهای شدید، در نتیجه آن کولاک و به خاطر تابش آفتاب و همین باد شدید، منتظر وقوع بهمن بود! از طرف دیگر هواشناسی کوهستان همواره در چنین شرایطی، درست مانند کاری که روز پنجشنبه و جمعه کرد، به کوهنوردان برای صعود به ارتفاعات هشدار می‌دهد. هشدارهایی که خیلی وقت‌ها نادیده گرفته می‌شود و شاید خیلی وقت‌ها اتفاق تلخی را هم در پی نداشته باشد اما بالاخره گاهی هم منجر به چنین اتفاق‌های تلخی می‌شود. همانطور که می‌بینیم، کوهنوردان آسیب‌دیده و خیل عظیم نفراتی که در کوهستان‌های اطراف تهران آسیب دیدند، نه اصول اولیه کوهنوردی در زمستان را رعایت کردند و نه به هشدارها توجه کردند.    غرور و تعصب! نگاهی گذرا به تصاویری از امداد یافته‌ها، نکته جالبی را نشان می‌دهد. اغلب این نفرات سن و سال قابل توجهی دارند و از قضا تجهیزات نسبتاً مناسبی هم در اختیارشان هست. دو عاملی که اتفاقاً باعث شده تا آنقدر به خودشان و شرایط‌شان مطمئن باشند که تصور کنند می‌توانند در مقابل خشم کوهستان و هر آب و هوایی مقابله کنند. خیال خامی که برای کوهنوردان ایرانی حتی نمونه‌های هیمالیانوردش هم چیز عجیبی نیست! تلفات پرشمار هیمالیانوردی ایران در دهه هشتاد و اوایل نود (که در نهایت منجر به لغو اعزام‌های فدراسیون شد) گواه این است که این خانه از پای‌بست ویران است و چنین اقداماتی در بالاترین سطوح کوهنوردی ایران هم به وفور دیده شده و می‌شود. شاید برایتان جالب باشد که صعود‌های ریسکی و پرخطر برای بسیاری از همین نفراتی که دچار حادثه شده‌اند، نوعی افتخار به حساب می‌آید که جزو رزومه پربارشان ثبت خواهد شد!    آمار بالای تلفات رئیس امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی در خصوص آمار کلی اتفاقات روز گذشته گفت: «در ۲۴ ساعت گذشته حدود ۸ فوتی در ارتفاعات مختلف تهران داشتیم.  به نظر می‌آید هنوز هم چندین نفر مفقود هستند و آمار مستند و دقیقی نداریم.» البته در زمان نگارش این گزارش گفته شد آماری که در دسترس است، مفقودان را 7 نفر اعلام می‌کند و از پیدا شدن 6 نفر در روز گذشته حکایت دارد.  برای یک روز آن هم در ارتفاعات تهران که به جز توچال همگی زیر 3500 متر ارتفاع دارند، این تعداد مرگ و میر آمار فاجعه‌باری است. فاجعه ای که البته ماحصل یک روز و دو روز نیست و نتیجه یک تفکر و فرهنگ غلطی است که بر کوهنوردی ایران حاکم شده است. با توجه به ساختار معیوب و بی‌برنامه کوهنوردی تفریحی در ایران، هیچ آمار دقیقی از شمار نفرات نجات‌یافته منتشر نشده اما مدیرعامل توچال می‌گوید چیزی حدود 1700 نفر از مسیرهای مختلف خودشان را به ایستگاه 5 تله‌کابین رساندند. تله‌کابینی که اگر نبود شاید امروز شمار فوتی‌های کوهنوردی‌مان در تهران با تعداد قربانیان کرونا هم برابری می‌کرد!