هيچكدام از روش‌هاي پوپوليستي و ايده آليستي جواب نمي‌دهند

اصولــگرايــان بــا چه رويــکــردي در انتخـابات رياست‌جمهوري شرکت خواهند کرد؟
در همه کشورهاي جهان ساز‌و‌کارهاي انتخاباتي از قبل مشخص مي‌شود. اين فرمول تعريف شده‌اي است که در همه انتخابات مورد توجه قرار مي‌گيرد.در جمهوري اسلامي هر دو سال يک‌بار انتخابات برگزار مي‌شود. اين در حالي است که بنا به هر دليلي براساس سازو‌کار حزبي به سراغ انتخابات نمي‌رويم.به همين دليل نيز انتخابات در ايران همواره به شکل خاص خود برگزار شده است.رويه انتخاباتي در ايران نشان مي‌دهد چند ماه مانده به برگزاري انتخابات تحرکات جريان‌هاي سياسي نسبت به گذشته بيشتر مي‌شود.اين وضعيت درباره کساني است که قصد دارند خود را در معرض آرا قرار بدهند و هواداران ايشان در شبکه‌هاي اجتماعي هستند.نکته قابل‌تأمل اينکه در شرايط کنوني با تعدد کانديدا‌هايي مواجه هستيم که هر کدام تلاش مي‌کنند جايگاه خود را در بين افکار عمومي جامعه محک بزند. اين وضعيت در کشورهايي که با سيستم حزبي فعاليت مي‌کنند نيز وجود دارد. با اين وجود اين وضعيت پس از رقابت‌هاي درون‌گروهي در نهايت به اجماع نهايي مي‌رسد و يک حزب با يک گزينه يا گزينه‌هاي محدودي وارد کارزار انتخاباتي مي‌شود.در ايران به دليل اينکه احزاب تعريف شده وجود ندارند که در يک فرآيند تعريف شده گزينه‌هاي نهايي خود را معرفي کنند تعدد کانديداها به چشم مي‌خورد.در انتخابات حزبي معمولأ افراد به برنامه‌ها رأي مي‌دهند، نه به اشخاص.
چرا در حالي که اصلاح‌طلبان هنوز گزينه‌ها خود را معرفي نکرده‌اند در بين اصولگرايان اين وضعيت وجود ندارد و بسياري از چهره‌هاي مطرح اصولگرايي خود را براي ورود به انتخابات آماده مي‌کنند؟
هنگامي که تصميم‌گيري براي ورود افراد به انتخابات به صورت حزبي و تعريف شده وجود نداشته باشد به صورت طبيعي افراد به صورت فردي براي حضور در انتخابات اعلام آمادگي مي‌کنند.اغلب اين افراد نيز خود تصميم‌گير هستند. بسياري از اين افراد به دليل اينکه در گذشته وزير يا نماينده مجلس بوده‌اند احساس مي‌کنند مي‌توانند خود را به عنوان کانديداي رياست‌جمهوري در معرض آراي مردم قرار بدهند. در اطراف اين افراد نيز کساني هستند که به هيجاني و احساسي شدن فضا کمک کرده و فرد را ترغيب مي‌کنند خود را به عنوان کانديداي انتخاباتي معرفي کند. در جمهوري اسلامي موضوع ديگري نيز وجود دارد که فرد را براي حضور در انتخابات ترغيب مي‌کند و آن احساس تکليف‌ شرعي است. اين در حالي است که احساس تکليف کردن در هيچ نظام سياسي و در هيچ کجاي دنيا وجود ندارد.در کشورهاي مختلف جهان يا نظام حزبي است و کانديداها توسط حزب معرفي مي‌شوند يا افراد براساس تخصصي که دارند، تصميم مي‌گيرند در اين عرصه حضور پيدا کنند. تجربه تاريخي نشان داده جريان‌هاي سياسي در ايران در هر مقطع زماني با يک چارچوب خاص به انتخابات ورود پيدا کرده‌اند.در ابتداي انقلاب يکي از مهم‌ترين مولفه‌هاي انتخابات کانديداي انتخاباتي کاريزماي افراد بود. شرايط به شکلي بود که حتي برخي افرادي که در انتخابات حضور داشتند در دقيقه نود عنوان مي‌کردند ما به سود شخصيت کاريزما کنار مي‌رويم يا رأي خود را نيز به ايشان مي‌دهيم.با اين وجود پس از انتخابات دوم خرداد سال 76 ديگر شخصيت‌هاي کاريزما در انتخابات شرکت نکردند و نتايج انتخابات در يک وضعيت رقابتي شکل گرفت.کساني هم که در انتخابات به پيروزي رسيدند در نهايت نزديکان و هم‌فکران خود را وارد کابينه کردند. اين وضعيت درباره رئيس دولت اصلاحات، احمدي‌نژاد و روحاني هم وجود داشت.


اصولگرايان چگونه از بين گزينه‌هاي مطرح، که اغلب نيز خود را اصلح مي‌دانند، دست به انتخاب گزينه نهايي خواهند زد؟
مطرح شدن گزينه‌هاي رياست‌جمهوري مديريت شده نيست و هر فردي براساس شرايطي که دارد اعلام کانديداتوري مي‌کند. از دوم خرداد 76 تاکنون جريان اصولگرايي به شکل‌هاي مختلف به انتخابات ورود کرده است. تجربه نشان داده از بين کساني که خود را نامزد انتخابات مي‌دانند بايد يک نفر بدون دخالت ديگران به عنوان گزينه نهايي معرفي شود. با اين وجود در برخي مقاطع هنگامي که انتظار داشتند يک نفر از گزينه‌هاي مطرح شده به عنوان گزينه نهايي از در بيرون بيايد، همه گزينه‌ها با هم از در بيرون آمدند و دود سفيد از دودکش بيرون نيامد. يکي از اشکالاتي که امروز به هر دو جريان سياسي اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا وارد است، اين است که در هر دو جريان يک فرآيند انتخابي که در نهايت با تبعيت صددرصدي هم اعضا مواجه شود، وجود ندارد.در گذشته برخي افراد تأثيرگذار در جريان اصولگرايي وجود داشتند که در اين زمينه ميانجيگري کرده و زمينه انتخاب گزينه نهايي را تسهيل مي‌کردند. بنده معتقدم جريان اصولگرايي براي انتخابات1400 با يک رويکرد کاملا دموکراتيک ورود کرده است.امروز جامعه روحانيت مبارز در يک فرآيند کاملا دموکراتيک تلاش مي‌کند با گزينه‌هاي مورد نظر خود صحبت کند تا در نهايت اصولگرايان با وحدت و انسجام در انتخابات حضور پيدا کنند. واقعيت اين است که وضعيت کشور به شکلي نيست که يک انتخابات بتواند زمينه‌ تفرقه و جدايي نيروهاي انقلاب را فراهم کند. بنده با اطلاع عنوان مي‌کنم جامعه روحانيت مبارز به دموکرات‌ترين شکل ممکن رسيدن به گزينه نهايي جريان اصولگرايي را کليد زده است.
در شرايــط کنـوني مهم‌تريـن دغدغه جريان اصلاحات ابهام در رويکرد شوراي نگهبان براي عبور گزينه‌هاي اين جريان از کانال‌هاي نظارتي است. اين در حالي است که اصولگرايان با اطمينان خاطر بيشتري به دنبال گزينه نهايي خود هستند.آيا در صورتي که اصلاح‌طلبان با موانع نظارتي براي گزينه‌هاي مورد نظر خود مواجه شوند شما همچنان انتخاب گزينه نهايي اصولگرايان را در يک فرآيند دموکراتيک معرفي مي‌کنيد؟
اگر به گذشته نگاه کنيم متوجه مي‌شويم تعداد اصولگراياني که شوراي نگهبان صلاحيت آنها را تأييد نکرده يا قبل از ورود به انتخابات با آنها صحبت شده که درانتخابات کانديدا نشوند به مراتب بيشتر از اصلاح‌طلبان بوده است.جريان اصلاحات مانند يک حزب عمل نمي‌کند، بلکه تعدادي از افراد اين جريان در انتخابات ثبت‌نام مي‌کنند. اين در حالي است که اگر اصلاح‌طلبان به صورت حزبي به انتخابات ورود مي‌کردند شرايط به شکل ديگري رقم مي‌خورد.در انتخابات اول پس از انقلاب حزب جمهوري اسلامي به گزينه جلال‌الدين فارسي رسيد. پس از انتخاب ايشان به عنوان گزينه نهايي همه از ايشان در انتخابات حمايت کردند. اين وضعيت درباره جريان اصلاحات و اصولگرا نيز وجود دارد. اگر اين دو جريان مانند دو حزب عمل مي‌کردند و با بررسي برنامه‌هاي افراد مختلف به گزينه نهايي دست پيدا مي‌کردند شرايط شکل ديگري به خود مي‌گرفت.نکته ديگر اينکه در برخي مواقع هنگامي که شوراي نگهبان کسي را رد صلاحيت کرده به صورت ناخواسته به وي کمک کرده و اجازه نداده جريان اصلاحات با يک وضعيت متکثر مواجه شود. چرا در انتخابات سال 96 در حالي که آقاي جهانگيري يک اصلاح‌طلب است، جريان اصلاحات ايشان را وارد کارزار انتخاباتي مي‌کند و در نهايت از آقاي روحاني که عضو جامعه روحانيت مبارز بوده حمايت مي‌کند؟ اين مسأله نشان مي‌دهد جريان اصلاحات با حساب و کتاب و برنامه‌ريزي قبلي چنين تصميمي گرفته است.بنده نگاه شوراي نگهبان نسبت به اين مقوله را سياسي نمي‌بينم.البته امکان دارد در جاهايي نهاد نظارتي دقت کامل را نکرده باشد. اين نيز ممکن است در مورد افراد هر دو جريان سياسي کشور رخ داده باشد.کساني که در هر دوره قبل از شروع انتخابات توپ را در زمين شوراي نگهبان پرتاب مي‌کنند و تلاش مي‌کنند براي خود زمينه‌سازي کنند بايد اين نکته را در نظر داشته باشند که اين شيوه‌ها ديگر نخ‌نما شده است. امروز اگر کسي مي‌خواهد سبد رأي خود را پر کند به جاي استفاده از سياست‌هاي نخ‌نما شده بايد برنامه‌اي براي بازسازي اعتماد از دست رفته مردم داشته باشد.در شرايط کنوني نه مي‌توان با يک برنامه ايده‌آليستي، که با انتقاد کارشناسان مواجه شود، آراي مردم را جمع کرد و نه با يک برنامه پوپوليستي. اعتماد مردم تنها در شرايطي باز‌مي‌گردد که يک رئيس‌جمهور با برنامه روي کار بيايد و بتواند مشکلات واقعي مردم را حل کند.
در انتخابات مجلس يازدهم جريان اصلاحات در عمل نتوانست با گزينه‌هاي مورد نظر خود حضور پيدا کند و نهادهاي نظارتي اغلب گزينه‌هاي اين جريان را رد صلاحيت کردند. در چنين شرايطي بود که مشارکت مردم در انتخابات کاهش پيدا کرد. اگر رويکرد شوراي نگهبان در انتخابات آينده تغيير نکند جريان‌هاي سياسي چگونه مي‌توانند اعتماد از دست رفته مردم را باز‌گردانند؟
بنده با اين سخن موافق نيستم. اينکه برخي عنوان مي‌کنند در انتخابات مجلس يازدهم‌ اصلاح‌طلبان را درو زده‌اند و اجازه نداده آنها در انتخابات حضور پيدا کنند، صحيح نيست. يکي از اشکالاتي که به جريان اصلاحات وارد است اين است که چرا در حالي که برخي افراد اين جريان در گذشته دادگاهي شده‌اند و داراي پرونده هستند خود را به عنوان کانديداي انتخاباتي معرفي مي‌کنند. اين اشکالي است که مدت‌هاست در جريان اصلاحات وجود دارد و روزي نيز اين جريان در اين سياست خود تجديد‌نظر خواهد کرد.آيا در جريان اصلاحات جوانان و کساني که پرونده سياسي ندارند وجود ندارند؟ چرا اصرار و پافشاري روي کساني صورت مي‌گيرد که در گذشته پرونده سياسي داشته‌اند؟ براي کساني که مدعي هستند در بين مردم جايگاه دارند و درست و عاقلانه فکر مي‌کنند. اصلاح‌طلبان بارها عنوان کرده‌اند در دانشگاه‌هاي کشور جريان اصلاحات داراي جايگاه مطلوبي است، چرا از بين اساتيد دانشگاه‌هاي کشور کسي به عنوان گزينه انتخاباتي معرفي نمي‌شود؟چرا از روز اول روي عده قليلي دست گذاشته‌ايد و اگر اين عده تأييد صلاحيت شوند شوراي نگهبان عملکرد خوبي داشته و اگر اين عده تأييد صلاحيت نشوند عملکرد مناسبي نداشته است؟اين روش ديگر نخ‌نما شده و نمي‌تواند براي جريان اصلاحات در آينده سبد رأي ايجاد کند.
شانس اصولگرايان براي پيروزي در انتخابات آينده رياست‌جمهوري را به چه ميزان بالا مي‌دانيد؟
در شرايط کنوني برخي عنوان مي‌کنند رئيس‌جمهور آينده ايران يک اصولگرا است. اين در حالي است که اين نکته يک نوع القاي اشتباه به جامعه است. هنگامي که عنوان مي‌شود رئيس‌جمهور بعدي اصولگراست به معناي اين است که جريان اصولگرايي از يک اطمينان خاطر براي حضور در انتخابات برخوردار است و نياز نيست مانند گذشته تلاش زيادي انجام بدهد. در انتخابات سال 76 تا دو هفته مانده به برگزاري انتخابات نظرسنجي‌هاي صورت گرفته نشان مي‌داد که گزينه اصولگرايان در انتخابات پيروز خواهد شد. اين در حالي است که در طول همين دو هفته شرايط به يک‌باره معکوس شد و رئيس دولت اصلاحات با رأي بالايي به عنوان رئيس‌جمهور انتخاب شد.به همين دليل بنده اين سخنان را گمانه‌زني و برنامه مي‌دانم. بنده معتقدم هر دو جريان سياسي کشور بايد براي پيروزي در انتخابات آينده تلاش کرده و برنامه‌هاي خود را به مردم اعلام کنند.جريان‌هاي سياسي بايد قوي‌ترين نيروهاي خود را وارد انتخابات کنند. نبايد تنها از دريچه سياسي به انتخابات نگاه کرد.
آيا اصولــگرايان به دنبال يک گزينــه نظامي براي رياست‌جمهوري آينده هستند؟
در همه کشورهاي جهان هنگامي که عنوان مي‌شود يک نظامي قرار است به عنوان رئيس‌جمهور انتخاب شود مردم واکنش مثبتي نشان نمي‌دهند.با اين وجود به همان ميزان که يک غير‌نظامي نمي‌تواند يک رئيس‌جمهور مقتدر و با برنامه باشد به همان ميزان نيز يک نظامي بي‌برنامه و ناتوان نخواهد بود. قبل از اينکه ما عنوان کنيم نظاميان قصد دارند در انتخابات حضور داشته باشند بايد به دنبال اين باشيم که چه افرادي داراي اين توانايي هستند که کشور را بهتر مديريت کنند. ما بايد شخص‌محوري را کنار بگذاريم و معيارمحوري را در دستور کار قرار بدهيم. اگر چنين اتفاقي رخ داد با معيارهاي مشخص مي‌توان گزينه مورد نظر را انتخاب کرد.توصيه بنده به مردم اين است که اگر فردي در انتخابات آينده عنوان کرد مي‌تواند همه مشکلات کشور را حل کند نبايد به وي اعتماد کرد. بدون‌ترديد چنين فردي اولين ويژگي يک رئيس‌جمهور خوب را که تسلط بر مشکلات کشور است، دارا نيست.