پیروزی مردم در مصاف خونین با رژیم پهلوی

جواد نوائیان رودسری – از پایان آبان‌ماه تا 10 دی‌ماه سال 1357، مشهد شاهد وقایعی زنجیره‌وار بود که در نهایت به پیروزی قاطع انقلابیون در مشهد انجامید؛ هرچند که از ماه‌ها قبل و به‌ویژه بعد از فاجعه 17 شهریور در میدان ژاله تهران، مشهد کانون اعتراضات گسترده مردمی بود و انقلابیون تکاپوی گسترده‌ای را در آن سازمان‌دهی کردند که از جمله آن‌ها می‌توان به سخنرانی مشهور رهبر انقلاب در ورزشگاه تختی اشاره کرد؛ اقدامی که با همت فرهنگیان مشهد سازمان‌دهی شد و خیزی برای فعالیت‌های بعدی بود. در روزهای پایانی آبان‌ماه، یکی از راهپیمایی‌ها با حمله عوامل رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد و در ادامه سرکوب، مأموران به داخل حرم مطهر رضوی ریختند و حرمت آن را شکستند. در آذرماه 1357، تظاهرات گسترده مردم مشهد، با مدیریت مثلث رهبری انقلاب در این شهر، یعنی آیت‌ا... خامنه‌ای، آیت‌ا... واعظ‌ طبسی و شهید هاشمی‌نژاد، همزمان با عاشورای حسینی برگزار شد و قیام مردم را علیه رژیم پهلوی، وارد مرحله جدیدی کرد؛ به ویژه آن‌که در قطعنامه پایانی این تظاهرات پرشکوه، ساقط‌شدن رژیم پهلوی گنجانده شده بود. تغییر تابلوی بیمارستان «6 بهمن» به «17 شهریور» توسط انقلابیون باعث شد که رژیم درصدد خروج از انفعال برآید. حمله به بیمارستان امام‌رضا(ع) در 23 آذرماه، دقیقاً در همین راستا صورت گرفت، اما تأثیر عکس داشت. توقف و تحصن دوهفته‌ای انقلابیون در بیمارستان امام رضا(ع) و تبدیل‌شدن میدان مقابل آن به کانون میتینگ‌های داغ انقلابی و نمایشگاه عکس جنایات رژیم، عملاً حکومت را در موضع ضعف قرار داد. تداوم برنامه‌های بیمارستان تا ششم دی‌ماه، زمینه را برای ادامه اعتراضات در سطحی وسیع‌تر فراهم کرد و چنین بود که مشهد، در آستانه قیام بزرگ 9 و 10 دی‌ماه قرار گرفت؛ قیامی که به باور بسیاری از انقلابیون، پایان کار رژیم شاه در مشهد بود و پس از آن، اداره امور همه مراکز حساس شهر در اختیار مردم قرار گرفت. آغاز قیام از استانداری استانداری یکی از معدود مراکز دولتی در مشهد بود که هنوز در اختیار عوامل رژیم پهلوی قرار داشت. هشت دی‌ماه 1357 بود که خبر تحصن کارکنان استانداری و پیوستن آن‌ها به جریان انقلاب، در همه شهر منتشر شد. به منظور حمایت از اقدام انقلابی کارکنان استانداری و جلوگیری از تعرض نیروهای نظامی رژیم به آن‌ها، مثلث رهبری برنامه یک راهپیمایی گسترده را به سمت استانداری، در روز نهم دی‌ماه طراحی کرد. حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای درباره آغاز این حرکت تاریخی می‌گویند: «در راهپیمایی روز نهم دی‌ماه که مصادف با اول صفرالمظفر بود، قرار شد مقصد راهپیمایی برخلاف معمول، این دفعه باغ استانداری باشد. جمعیت از بالاخیابان(خیابان شیرازی) به طرف فلکه آب(میدان بیت‌المقدس) حرکت کرد و از آن‌جا وارد خیابان عریض تهران شد. اوج و شکوه راهپیمایی در خیابان تهران را هرگز فراموش نمی‌کنم. در این خیابان شصت متری، تقریباً جمعیت موج می‌زد و علما پیشاپیش جمعیت بودند. من نگاه کردم و دیدم خیلی از علمایی که تا آن روز دیده نمی‌شدند، در جمع راهپیمایان حضور داشتند. جمعیت با یک نظم واقعاً شگفت‌آوری، مانند کوهی آرام، مثل یک قطار عظیم، به سمت استانداری در حرکت بود.» با ورود مردم به باغ استانداری، مقدمات سخنرانی آیت‌ا... خامنه‌ای فراهم شد. اما درست در همان هنگام، ورود یک جیپ ارتشی به باغ استانداری، اوضاع را متشنج کرد. با وجود این‌که مسئولان برگزاری راهپیمایی توانستند با کمک مردم، جیپ و سرنشینان آن را از محوطه خارج کنند، اما شلیک چند گلوله و ورود تانک‌ها به چهارراه استانداری، التهاب شدیدی را در میان مردم ایجاد کرد. شروع درگیری‌ها ورود تانک‌ها به منطقه حضور مردم، ابتدا به گونه‌ای بود که همه گمان می‌کردند، نظامیان برای پیوستن به مردم آمده‌اند. درواقع بخشی از این تصور درست بود؛ تعدادی از ارتشی‌ها با روی گشاده به صفوف مردم پیوستند؛ اما این پایان کار نبود. انقلابیون قدیمی و باسابقه که نسبت به اتخاذ چنین رویکردی از سوی نظامیان رژیم تردید داشتند، کوشیدند با کنترل جمعیت، مانع از نزدیک‌شدن بیش از حد مردم به تانک‌ها شوند، اما این کار فایده‌ای نداشت. دقایقی بعد، با ورود گروه دیگری از تانک‌ها و نفربرها، ورق برگشت. طولی نکشید که تیراندازی به سوی مردم آغاز شد. جمعیت به هر سو فرار می‌کرد. در چهارراه لشکر، تانکی که پس از تیراندازی به مردم و شهید و مجروح‌کردن چند نفر، قصد فرار به سمت خیابان عدل‌خمینی را داشت، وارد صف تظاهرکنندگان شد و افزون بر شهیدکردن پنج نفر از بانوان، خودروهای پارک‌شده در حاشیه خیابان را هم متلاشی کرد. به دنبال این اقدام و با فرمان سرهنگ کلامی، فرمانده حاضر در معرکه، گلوله‌باران مردم شروع و درگیری آغاز شد. در همین درگیری بود که تعدادی از جوانان خود را به کلامی رساندند و او را کشتند. شب پرالتهاب شب‌هنگام و در حالی که شهر همچنان به دلیل وقایع روز نهم دی‌ماه ملتهب بود، علما و رهبران انقلاب در مشهد، در منزل آیت‌ا...العظمی سیدعبدا... شیرازی جمع شدند تا چاره‌ای بیندیشند. آمار شهدا و مجروحان مشخص نبود، اما گزارش‌ها از شهادت تعداد زیادی از مردم بی‌دفاع خبر می‌داد. حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای در خاطرات خود، درباره وقایع این شب می‌گویند:«آن شب ما منزل آقای شیرازی بودیم. پسر ایشان با اویسی(فرمانده نیروی زمینی و گارد شاهنشاهی) تماس گرفت. با هم صحبت کردند. ایشان به اویسی گفت که آقا (آیت‌ا...العظمی شیرازی) به شدت از عملیاتی که فرماندهان نظامی در این شهر انجام داده‌اند، ناراحت هستند. اویسی با لحنی بسیار تند گفته بود: من شدت عمل را بیشتر خواهم کرد و می‌گویم همه را بکشند. او با کمال وقاحت به جای این‌که عذرخواهی کند و یا وعده‌ای بدهد و یا ملایمتی نشان بدهد، گفت که من شدت عمل به خرج خواهم داد و به این صورت تهدید کرد.» آغاز و انجام یک‌شنبه خونین پاسخ ارتشبد اویسی به تماس فرزند آیت‌ا...العظمی شیرازی، تقریباً علما و رهبران انقلاب در شهر مشهد را مطمئن کرده بود که فردا، هر تظاهراتی به‌شدت سرکوب می‌شود؛ اما دیگر امکان اطلاع‌رسانی وجود نداشت. به دستور فرمانده لشکر 77، اجساد سربازان و مأمورانی که در وقایع روز قبل کشته شده بودند، در مراسم صبحگاه ارتش به نمایش گذاشته شد. این اقدام برای تحریک‌کردن نظامیان علیه مردم بود. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد تعدادی از این قتل‌ها، به وسیله افراد مشکوک و احیاناً مأموران رژیم انجام شده است؛ آن‌ها با این اقدام، در پی واداشتن سربازان، درجه‌داران و افسران به شدت عمل در مقابل اعتراضات مردمی بودند.در نخستین ساعات صبح روز یک‌شنبه، دهم دی‌ماه سال 1357، حرکت تانک‌ها در شهر، زمین را به لرزه درآورد. مأموران رژیم، هر جنبنده‌ای را هدف قرار می‌دادند. تجمع انقلابیون مقابل باغ ملی و مهمانسرای ارتش، با آتش سنگین مسلسل‌ها متفرق شد. «قاسم صفریان» یکی از شاهدان عینی این وقایع، در خاطرات خود می‌گوید:«به باغ ملی که رسیدیم، صدای گلوله‌ها نزدیک بود و صدای مسلسل قطع نمی‌شد. همه را به گلوله می‌بستند. یک کشتار وحشیانه مقابل نانوایی چهارراه لشکر شد.» سیل مجروحان و شهدا به سمت بیمارستان امام رضا(ع) جاری شده بود. مأموران رژیم حتی خودروهای پارک‌شده را هم، هدف قرار می‌دادند. حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای، در یکی از سخنرانی‌هایشان درباره وقایع روز دهم دی‌ماه سال 1357 در مشهد، می‌گویند: «آن روز، روز عجیبی بود. خبرهایی که می‌رسید، نشان‌دهنده کمال وحشی‌گری و جنایت دستگاه[حاکم] بود. از جمله خبرها این بود که ماشین‌های ارتشی در خیابان‌ها راه افتاده‌اند و هرجا صف نفت یا صف نان که آن روزها زیاد دیده می‌شد، [می‌دیدند،] به رگبار می‌بستند. [در] چهارراه نادری(شهدا) و خیابان‌های اطراف، حملات سختی انجام شد.» این در حالی بود که بر اساس گزارش‌های رسمی شهربانی رژیم، در آن روز تعداد اجتماعات بسیار کمتر از روز نهم دی‌ماه بوده‌است. انقلابیون که نمی‌توانستند شاهد شهادت برادران و خواهرانشان باشند، دست به مقاومت زدند. ساختمانی نظامی در چهارراه شهدا به تصرف نیروهای مردمی درآمد و اسلحه‌های موجود در آن مصادره شد. درگیری در این محل بسیار شدید بود؛ به‌طوری که ساعت 11 صبح، نیروهای نظامی رژیم به فرماندهی سرهنگ فریدونی و سرتیپ خسروداد، خود را به خیابان شیرازی رساندند و کوشیدند با تیراندازی مستقیم به مردم و وارد آوردن تلفات سنگین، جمعیت را متفرق کنند. همزمان دستگیری گسترده معترضان آغاز شد؛ مرد، زن، کودک، پیر و جوان برای مأموران فرقی نداشت؛ آن‌ها همه را بازداشت می‌کردند. سرانجام نظامیان رژیم، با استفاده از سلاح‌های سبک و سنگین، مردم را از حوالی چهارراه شهدا متفرق کردند.اطراف بیت آیت‌ا...العظمی شیرازی نیز، غوغایی برپا بود. تعداد زیادی از افرادی که اطراف بیت این مرجع تقلید حضور داشتند، هدف گلوله قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. کشتار و وحشی‌گری عوامل رژیم پهلوی در یک‌شنبه خونین مشهد، تا بعدازظهر ادامه داشت. در این واقعه، ده‌ها نفر از مردم مشهد به شهادت رسیدند و صدها تن مجروح و بازداشت شدند. با این حال، یک‌شنبه خونین مشهد، آخرین تلاش نیروهای فروپاشیده رژیم پهلوی برای تقابل با مردم انقلابی مشهد بود. درگیری‌ها به صورت پراکنده، روز بعد نیز ادامه داشت و پس از آن، مردم اداره مراکز حیاتی شهر را به دست گرفتند؛ انقلاب در مشهد پیروز شد.