حاشیه زایی ممنوع!

حق دارد پیرمردی که تیزی قمه را بر گردنش احساس کرده به دنبال امنیت بگردد. حق دارد کودکی که سرگرمی اش دویدن پشت تایر پنچر دوچرخه است، استادیوم ورزشی بخواهد. حق دارد مادری که دبه در دست در صف تانکر ایستاده است، از آب شرب سالم برخوردار باشد. حق دارد نوعروسی که زندگی‌اش را خانه ای نمور و فرسوده در کوچه‌ای که فاضلاب تمام معبرش را فراگرفته زندگی اش را آغاز نکند. حق دارد دانش آموزی که در کوچه شان معتادی نیمه برهنه را نبیند که سرنگ در دست از هوش رفته باشد! حق دارد پدری که نیمه شب کودک بیمارش را روی دست گرفته، درمانگاهی در نزدیکی منزلش بیابد و ... *** آن چه خواندید بخش اندکی از حقوق نداشته بیش از یک میلیون و 300 هزار ایرانی است که از اقصی نقاط کشور در جست و جوی یک زندگی بهتر به ناچار به حاشیه شهر مشهد پناه آورده اند، جایی چسبیده به دل شهر، شهری که شهره اش را وام دار وجود امام مهربانی و پناهندگی است. حاشیه مشهد با چالش های عدیده ای دست‌وپنجه نرم می کند، چالش هایی که برای رفع آن ها دولت ها و مجلس ها و مسئولان استانی همواره طرح ها و برنامه های مختلفی پیاده سازی کرده اند، از برنامه هایی که روی کاغذ مانده تا کارهای کوچک و بزرگی که لبخند رضایت را بر صورت های خسته مردمان حاشیه نشین آورده است. «خراسان» بارها نوشته است از این چالش ها و درد ها. این روزها استانداری خراسان رضوی در حال تدوین طرح توسعه حاشیه مشهد است، طرحی که پنج شنبه گذشته دستور تدوینش صادر شد، وقتی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی حاشیه شهر مشهد را به عنوان منطقه هدف در نظر گرفت. «خراسان» بر اساس آن چه طی این سال ها، کارشناسان و مسئولان گفته اند 10 چالش اصلی از معضلات و مشکلات حاشیه شهر را در صفحه 4 خراسان رضوی منتشر کرده است. از سکونتگاه های غیررسمی، اراضی رها شده و موقوفه، امنیت و مشکلات زیست محیطی گرفته تا خدمات شهری و امکانات فرهنگی، هنری، ورزشی و ... چالش هایی که مطالبات اصلی مردمان حاشیه‌نشین است و باید به درستی به آن ها پاسخ داده شود اما یک امای بزرگ این جا وجود دارد که اگر مغفول واقع شود، این اقدامات نه تنها به سامان‌دهی حاشیه شهر کمک نمی کند بلکه خود حاشیه ای دیگر رقم خواهد زد.  مادامی که گره اصلی گشوده نشود، انتقال و تامین آب، جمعیت حاشیه شهر را افزایش می‌دهد، ساخت چندین هزار واحد مسکونی جدید یعنی افزودن چندین هزار نفر ساکن جدید! جوانانی که امروز سر کوچه ایستاده اند و در 365 روز سال کارشان آفتاب گرفتن پای دیوار است، اگر چه اهدای کیسه ای از ماکارونی، روغن و برنج نیاز امروزشان را برآورده می کند نیازی که البته اگر برآورده نشود دین و ایمان نمی شناسد اما آن زمان گره اصلی را گشوده‌ایم که او برای همیشه از این نوع کمک رسانی ها بی نیاز  شده باشد و این مهم اتفاق نمی افتد جز با سیاست گذاری دقیق برای جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی با حمایت های دولتی به منظور ایجاد اشتغال پایدار. اشتغالی که ذیل طرح های جامع ایجاد شود. همچنین تدوین برنامه هایی برای ایجاد انگیزه ماندگاری ساکنان بومی روستاها و شهرستان های اطراف، به منظور جلوگیری از مهاجرت، تعیین حریم و محدوده شهر و حفاظت از این اراضی برای جلوگیری از شکل‌گیری سکونتگاه‌های غیررسمی، تخصیص ردیف بودجه های مستقل برای سامان دهی و ارتقای کمی و کیفی زیرساخت ها، اصلاح قوانین و بعد از آن برخورد قاطع قضایی با قانون‌شکنان از جمله کارها و اقداماتی است که باید در موازات این امر  انجام شود.موضوع مهم‌تر ایجاد یک مدیریت یکپارچه و واحد در امر سیاست گذاری، تصمیم گیری، برنامه ریزی و سامان دهی حاشیه شهر است. امروز بنیاد مستضعفان پای کار آمده و منطقه هدف تعیین کرده است، روز دیگر سازمان و نهاد دیگری احساس مسئولیت می کند (که باید بکند چرا که مشکل حاشیه مشهد امروز یک بحث ملی است) اما اگر این اقدامات و طرح ها یکپارچه نباشد، هر بار که وزیر و استاندار و شهردار جدیدی بیاید، روز از نو و روزی از نو تکرار می شود. پیش از این تشکیل «سازمان اجرایی حاشیه شهر مشهد» توسط روزنامه خراسان پیگیری شد. سازمانی متشکل از نمایندگان دستگاه های مختلف که تصمیم گیرنده نهایی درباره مسائل حاشیه شهر بود. اگر چه پرونده تشکیل این سازمان در این دولت بسته شد اما جای خالی یک همچون ستاد و سازمانی در راس مشکلات حاشیه شهر همچنان خالی است و گرنه اقدامات مقطعی همچون مرهمی که تنها نیازهای روزمره را برطرف می‌کند اگرچه به اصطلاح ما روزنامه نگارها عکس خور ملسی هم دارد و در کارنامه سازمانی هم خوب می درخشد اما درد کهنه حاشیه شهر را درمان نمی کند و این زخم چرکین از جای دیگری سر باز می کند. اگر شش هزار کارتن خواب و معتادان متجاهر حاشیه شهر را یک شبه جمع آوری کنیم ولی هنوز آن زمین حصار کشی شده در حاشیه شهر خاک بخورد، هنوز آن سرمایه گذار در پیچ و خم اداری نفس کم  بیاورد و رغبت نکند پا به عرصه میدان بگذارد، دوباره شاهد خم شدن قامت جوان دیگری پای بساط آن دیوار هستیم.