اميدواري مردم /دلواپسي تندروها

گروه سياسي
5 ماه مانده به برگزاري انتخابات سرنوشت‌ساز سيزدهمين دوره رياست‌جمهوري، در حالي كه هر روز نامي جديد به فهرست بلند كانديداهاي احتمالي چپ و راست اضافه مي‌شود، به تازگي برخي اصلاح‌طلبان از سيد حسن خميني به عنوان يكي از گزينه‌هاي مطلوب جريان اصلاحات در اين انتخابات نام بردند و همين كافي بود تا برخي طيف‌هاي تندروي اصولگرا زبان به تخريب يادگار امام بگشايند؛ آن هم در حالي‌كه نوه بنيانگذار انقلاب تا كنون پاسخ مثبت به اين درخواست اصلاح‌طلبان نداده و چند ماه قبل وقتي بعضي رسانه‌ها بار ديگر از او به اين عنوان نام بردند فرزند او تلويحا اين احتمال را تكذيب كرد. با اين همه هجمه‌ها عليه سيد حسن خميني ادامه دارد. هجمه‌هايي كه به باور جواد امام، مديرعامل بنياد باران و دبير كل حزب مجمع ايثارگران ناشي از دلواپسي تندروها از اين حضور احتمالي است.
 
پس از انتشار اخباري درباره كانديداتوري سيدحسن خميني، هجمه‌هاي زيادي از سوي كيهان و برخي رسانه‌هاي تندرو نسبت به ايشان صورت گرفت، دليل اين هجمه‌ها چه بود؟


به نظرم يكي از دلايل اين موضوع، غربت انديشه‌هاي امام در فضاي مسلط بر جامعه امروز ماست. برخي گرايش‌ها كه نهادهاي رسمي تبليغاتي را در كنترل دارند و متكي به ثروت و قدرت هستند، انديشه‌هاي امام را كاناليزه مي‌كنند و سعي بر اين دارند كه آنها را با رويكرد مورد علاقه خود به جامعه القاء كنند. اگر به دهه 60 برگرديم و نگاهي به انديشه‌هاي امام بيندازيم مي‌بينيم كه نگرش امام با آنچه امروز به نام ايشان در صداوسيما يا برخي رسانه‌هاي ديگر القاء مي‌شود، تفاوت فاحشي دارد. براي نمونه ديديم در نامه‌اي كه به منشور برادري مشهور شد، امام چگونه به موضوع آزادي گرايش‌هاي مختلف در اجتماع نگريستند. زمينه آن نامه به جدايي مجمع روحانيون از جامعه روحانيت مبارز مربوط مي‌شود. آنها از امام خواستند با توجه به تفاوت گرايش‌هايي كه در حوزه‌هاي مختلف از جمله در حوزه اقتصادي و حوزه‌هاي ديگر وجود داشت، رهنمودي ارايه كنند. امام نيز با اين انشعاب موافقت كردند و بر اختلاف آراء صحه گذاشتند و در عين حال به حفظ برادري تاكيد كردند. زيرا اين اختلافات منافاتي با وحدت نداشت. امام در آن نامه تصريح كردند: «در حكومت اسلامي هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي‌كند كه نظرات اجتهادي- فقهي در زمينه‌هاي مختلف و‌‌لو مخالف با يكديگر آزادانه عرضه شود و كسي توان و حق جلوگيري از آن را ندارد.»
چرا با وحدت منافات ندارد به هرحال اختلاف در مقابل وحدت است؟ كمي بيشتر در اين باره توضيح مي‌دهيد؟
انديشه امام مبتني بر وحدت در عين كثرت است. در واقع ايشان تكثر افكار و آراء را مي‌پذيرند اما توصيه مي‌كنند كه همه در چارچوب منافع ملي و مصالح عالي نظام و جامعه، همگرايي كلان داشته باشند. امام در اين نامه تأكيد كردند: «انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مي‌شود. انتقاد اگر به حق باشد، موجب هدايت دو جريان مي‌شود. هيچ كس نبايد خود را مطلق و مبراي از انتقاد ببيند.»
با اينكه امام رهبري فراجناحي بودند، ولي مي‌خواهم اين سوال را مطرح كنم كه نوع حمايت ايشان از جريان چپ چگونه بود و به نظرتان اگر امام امروز در قيد حيات بودند با وجود تغييراتي كه در نوع نگاه اصلاح‌طلبان ايجاد شده، چه رويكردي اتخاذ مي‌كردند؟
تبار اصلاح‌طلبان امروز به انديشه‌هاي امام در دهه 60 برمي‌گردد و خوب است ببينيم در مقاطع حساسي كه ميان اين دو طيف به گونه‌اي اختلافات اساسي نمود پيدا مي‌كرد، امام در كجا مي‌ايستاد؟ در سير تحولاتي هم كه اتفاق افتاده با مشاهده ردپاهاي انديشه امام مي‌بينيم كه ايشان هميشه سمت مردم بودند و طيف موسوم به چپ در آن دوره هم پيرو اين خط بودند. مثلا در حوزه‌هاي مربوط به عدالت اجتماعي و مقابله با سياست‌هايي كه به تعميق فاصله طبقاتي و فقر و غنا منجر مي‌شود و در آن دوره مطرح بود و اصلا يكي از زمينه‌هاي انشعاب اين دو تشكل نيز به اختلاف رويكرد در همين زمينه برمي‌گشت، در گفتمان امام مقوله عدالت اجتماعي بسيار پررنگ بود و واژگاني مانند مستضعفين، جنگ فقر و غنا، مرفهين بي‌درد و امثال آن از واژگان پركاربرد در گفتمان امام بود.
طيف چپ انديشه‌هايي تابع، پيرو و همسو با امام داشت و قابل پيش‌بيني است كه اگر امام تا اين دوره در قيد حيات بودند، همان رويكرد را با لحاظ عنصر زمان و امكان و اقتضائات جديد ادامه مي‌دادند.
مشخصا دليل خشم و بغض عده‌اي نسبت به بيت امام چه مي‌تواند باشد؟
اين موضوع از اين زاويه قابل بررسي است كه برخي‌ها به صورت گزينشي آنچه مورد پسند خودشان است را به عنوان انديشه امام در فضاي رسانه به خورد نسل جديد مي‌دهند. به نظر مي‌رسد از آنجا كه بيت امام و به‌طور ويژه آقاي سيدحسن خميني تبيين‌كننده انديشه‌هاي امام در دوره جديد هستند، مورد غضب قرار دارند. خوشبختانه ايشان به لحاظ فقهي و اجتهادي پيشرفت خوبي كرده‌اند و بسياري از فقها اجتهادشان را تاييد كرده و به يادگار امام اجازه اجتهاد داده‌اند. كرسي تدريس آقاي سيدحسن خميني در حوزه نيز با استقبال خوبي مواجه است. ديدگاه‌هايي هم كه درباره مسائل روز مطرح مي‌كنند براي نسل جديد بسيار جذاب و به روز است. بنابراين سيدحسن خميني مانند جّد خود سمت مردم قرار داشته و به مسائلي مانند حقوق مردم، آزادي مردم و كرامت انساني توجه ويژه‌اي دارد.
نكته‌اي كه يادگار امام را بيشتر مورد توجه قرار مي‌دهد، استفاده ايشان از اجتهاد پويا در بستر زمان و مكان است كه امام به عنوان يك متدولوژي مطرح كرده‌اند. ايشان نيز داراي همين رويكرد به مسائل فقهي هستند و تلاش‌هاي اجتهادي خوبي نيز در حوزه‌هاي مختلف داشته‌اند كه منتشر شده است. به نظرم عمده مخالفت‌ها با ايشان از سوي كساني است كه در دهه اول انقلاب مورد طعن و نقد امام بودند. امام در مقطعي به خون دل‌هايي كه از متحجرين خورده بودند اشاره كرده‌اند. از جمله اينكه طيف مذكور ظرفي را كه مصطفي (فرزند امام) از آن آب مي‌خورده نجس مي‌دانستند. اين طيف رويكردي منقولي و شبه اخباري‌گري داشتند. نقل بدون اعتناي كافي به عقل، كه امام به عنوان متحجرين از آنها نام مي‌برد. آيت‌الله سيدحسن خميني نيز داراي رويكرد اجتهادي تحول‌گرا و پويا است و كساني كه از همان ابتدا در تقابل با انديشه‌هاي امام بودند در حال حاضر نيز در تقابل با ايشان هستند.
درباره تحريف بيانات امام چه مي‌توان گفت چرا كه معمولا هتاكان به سخنان ايشان در مناسبت‌هاي مختلف اشاراتي دارند؟
درباره تحريف بيانات امام، تحريف هم هميشه بدين معنا نيست كه سخن كسي را نقل نكنيم. بلكه گاهي با تقطيع اتفاق مي‌افتد. يعني با قطعه قطعه كردن و برش دادن بخش‌هايي از سخنان امام و به حاشيه راندن بخش‌هاي ديگر. با اين كار جامعيت سخن ايشان را تحت تاثير قرار مي‌دهند و مهم‌ترين نوع تحريف هم همين شيوه است. مي‌بينيم صرفا بخش‌هايي گزينشي از بيانات امام در مقاطعي خاص از تلويزيون پخش مي‌شود و در روزنامه‌هايي شبيه كيهان هم به همين ترتيب بازنشر و برجسته مي‌شود. به نظرم تبار كساني كه امام فرمودند قادر به اداره يك نانوايي كوچك هم نيستند در دوره جديد بازتوليد شده است. بغض كيهان نيز بازتوليد بغض همان متحجرين نسبت به امام است كه در قالب هجمه به يادگار ايشان خودنمايي مي‌كند.
مضمون يادداشت اخير كيهان با مقاله‌اي كه در دي ماه سال ۵۶ در روزنامه اطلاعات با عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» عليه امام نوشته شد شباهت زيادي دارد. در آن مقاله كه با نام مستعار احمد رشيدي مطلق منتشر شد اهانت‌هاي زيادي به امام شده بود. ازجمله اينكه امام را فردي معرفي مي‌كند كه «با وجود حمايت‌هاي خاص در سلسله‌مراتب مذهبي جايگاهي به دست نياورده و در نتيجه در پي شهرت تلاش دارد خود را وارد سياست كند.» ادبيات به‌كار رفته در اين يادداشت به‌وضوح نشانگر عمق كينه رژيم نسبت به امام و هراس از محبوبيت روزافزون او در بين مردم بود و همين مقاله يكي از جرقه‌هايي بود كه باعث شعله‌ور شدن خشم مردم و فراگير شدن انقلاب شد. اكنون نيز در هر دوره‌اي كه احتمالي براي نقش آفريني سيدحسن خميني و بيت امام در عرصه سياسي مطرح مي‌شود، جناح تماميت‌خواه، از ترس احياي فرهنگ و رويكرد امام در دوران جديد و گسترش اقبال مردمي، هجمه‌هاي سازمان يافته‌اي را شروع مي‌كنند. هجمه‌هاي اخير در برخي رسانه‌ها و فضاي مجازي نيز در همين راستا قابل تحليل است؛ تازگي هم ندارد. از آنجا كه سيدحسن خميني با گرايشي حق مدارانه، در مقاطع مختلف اظهارنظرهايي در دفاع از حقوق مردم داشته است، عده‌اي احساس خطر مي‌كنند و رو به تخريب مي‌آورند. البته سطح تخريب‌ها در مقطع كنوني بيشتر شده است. اما با وجود همه تخريب‌هايي كه صورت گرفته، نتايج نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهند كه يادگار امام از محبوبيت بالايي در ميان مردم برخوردار است.
اين تخريب‌ها چقدر به بيانات اخير ايشان در مراسم سالگرد آيت‌الله هاشمي مربوط مي‌شود؟
تا جايي كه اطلاع دارم جمله‌اي از سخنان ايشان در آن مراسم بازنشر شد كه خواب از چشمان عده‌اي ربود. با اينكه معتقدم اين جمله به معناي كانديداتوري شخص سيدحسن آقاي خميني نيست و انتقادي كلي نسبت به موضوع شانه خالي كردن از مسووليت بيان شده، ولي تفسيرهاي مختلفي از آن شد از جمله اينكه ممكن است خود ايشان بخواهند به صحنه بيايند و نظر ديگري كه منظور ايشان را دعوت از شخصيت‌هايي نظير آقاي خاتمي تفسير مي‌كند. ولي بايد گفت اين تخريب‌ها بيش از هر چيز نشان‌دهنده وزن بالاي ايشان در معادلات سياسي است.
به نظرتان اگر شخصيت‌هايي چون سيدمحمد خاتمي يا سيدحسن خميني پا به عرصه بگذارند، چه تاثيري بر نتيجه انتخابات و ميزان مشاركت مردم خواهند گذاشت؟
انتخابات مجلس در سال 98 نشان داد كه بخش قابل توجهي از مردم از صندوق‌هاي راي قهر كرده‌اند. اين موضوع دلايل مختلفي داشت از جمله اينكه اكثريت مردم فضاي انتخاباتي را رقابتي نمي‌ديدند. با اينكه مسائل اقتصادي، معيشتي و ناكامي‌هاي دولت از عمل به وعده‌هاي خود نيز وجود داشت، اما مردم وقتي حس كنند رايي كه مي‌دهند بي‌فايده است، از حضور پاي صندوق‌هاي راي خودداري مي‌كنند. بخش قابل توجهي از مردم وقتي نام ايشان مطرح مي‌شود بارقه‌هايي از اميد براي‌شان ايجاد مي‌شود. فراموش نكنيم كه در دوران 8ساله اصلاحات، تورم به كمترين ميزان خود رسيد در حالي كه رشد اقتصادي در بالاترين حد خود قرار داشت. در سطح منطقه‌اي و جهاني نيز بيشترين ميزان تعامل را در آن دوران داشتيم. در حوزه آزادي‌هاي سياسي و فرهنگي نيز جامعه ما متحول شد. سال 76 با آمدن آقاي خاتمي اميدي در لايه‌هاي مختلف جامعه، طبقات متوسط و ضعيف و جامعه مطبوعاتي و روشنفكران و دانشگاهيان ايجاد شد. حتي در لايه‌هاي نظامي نظير سپاه پاسداران نيز آمارها نشان مي‌دهند كه درصد بسيار بالايي راي به آقاي خاتمي اختصاص پيدا كرد. راي 20 ميليوني ايشان در آن سال به 22 ميليون در دور دوم افزايش پيدا كرد. در حوزه شفافيت و مبارزه با فساد نيز پس از جنگ، بهترين شرايط را در دوران اصلاحات داشتيم. در آمارهاي بين‌المللي نيز بهترين رتبه را كسب كرده بوديم. در داخل نيز كمترين ميزان از فساد را داشتيم. بنابراين مردم اين مسائل را از دوران آقاي خاتمي به ياد دارند. اما متاسفانه بعد از سال 84 همه مسائل دگرگون شد و مردم تفاوت‌ها را حس مي‌كنند. اغراق نيست اگر بگويم كه دوران آقاي خاتمي، درخشان‌ترين دوران در توسعه و پيشرفت كشور بود. بنابراين نوستالژي دوره آقاي خاتمي باعث مي‌شود تا وقتي نام ايشان يا كساني كه با او هم‌سو هستند مانند سيدحسن آقا در سطح جامعه مطرح شود، باوجود تخريب‌هاي سازمان‌يافته‌اي كه هم از سوي جناح تماميت‌خواه و هم از سوي براندازان عليه ايشان صورت گرفته، اميد زنده گردد. امروز مي‌بينيم گروه‌هايي از مردم دايما حرف از نااميدي مي‌زنند اما وقتي نام اين بزرگان مطرح مي‌شود، به سرعت عجيبي بارقه‌هاي اميد در آنها ديده مي‌شود. به همين دليل مي‌بينيم رقبا كه سال‌هاست در پي يكدست كردن حاكميت هستند به ويژه با طرح‌هايي نظير اصلاح قانون انتخابات رياست‌جمهوري، نگران مي‌شوند. به نظر مي‌رسد همواركردن مسير براي اندك‌سالاري جزو ماموريت‌هاي از پيش تعيين شده مجلس يازدهم شده است. لذا طبيعي است نام‌هايي كه بتواند فضاي يخ زده فعلي را همانند خرداد 76، بشكند تندروها را وادار مي‌كند تا همه توش و توان خود را براي تخريب آنها و فضاسازي براي ايجاد مانع بر سر راه‌شان به‌كار گيرند.