ناگفته‌هایی از اختلافات واعظی با اصلاح‌طلبان

ناگفته‌هایی از اختلافات واعظی با اصلاح‌طلبان ‌مهرشاد ایمانی: محمود واعظی، رئیس ‌دفتر روحانی، باز هم به انتقاد از اصلاح‌طلبان پرداخته و این ‌بار به بهانه سخنان اخیر صادق خرازی این گزاره را که او به‌ طور کلی با اصلاح‌طلبان مشکل دارد، تشدید کرده است. چند روز پیش خرازی و عارف در نشست حزب ندای ایرانیان گفته بودند که نباید با نامزد غیراصلاح‌طلب یا به تعبیری عاریه‌ای و اجاره‌ای وارد انتخابات شد. همین سخنان دستمایه انتقاد واعظی از خزاری قرار گرفت و در گفت‌وگو با «ایرنا» گفت: «یکی از مسئولان ستاد انتخاباتی حسن روحانی در سال۹۲ بودم، یادم می‌آید او [خرازی] در هیچ جای ستاد نقشی نداشت. نخست بیاید اثبات کند برای روی‌کارآمدن رئیس‌جمهوری چه ‌کار کرده که چنین اظهاراتی داشته است؛ ضمن اینکه محمدرضا عارف تا روز سه‌شنبه قبل از رأی‌گیری نامزد جریان اصلاحات در انتخابات یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری بود. آن ‌زمان نظرسنجی‌ها فاصله معناداری میان رأی روحانی و عارف را نشان می‌داد؛ به‌طوری‌که روحانی جزء نفرات اول و دوم بود. بر همین اساس خودشان و بیشتر از همه سید‌محمد خاتمی و دوستان‌ آنها تصمیم گرفتند عارف که دیگر شانسی برای رقابت نداشت، کنار برود. آنها آزاد بودند به قالیباف یا کسی دیگر رأی دهند اما مردم تصمیم گرفتند به دکتر روحانی رأی دهند. بنابراین حرفی که او می‌زند، نادرست است». واعظی همچنین گفته است: «آنها با نگاهی به گذشته ببینند قبل از این دولت چه شرایطی داشتند و فعالیت‌های‌ آنها در چه حدی بود. این دولت همفکران آنها را در استانداری‌ها و سمت معاونت وزیر به کار گرفت و امروز به جای تشکر، طلبکار هم شده‌اند و حرف‌های بی‌ربط می‌زنند و الان که زمان انتخابات شده در پی یک‌سری حرف‌های بی‌پایه و اساس هستند». واعظی چندی پیش هم مشابه این سخنان را به زبان آورده و گفته بود که هیچ ائتلافی میان روحانی و اصلاح‌طلبان در کار نبوده است؛ البته وقتی واکنش‌ها به این سخنان زیاد شد، او از حرف خود قدری عقب‌نشینی کرد و گفت که با اصلاح‌طلبان تندرو ائتلاف نداشتیم و به تعریف ائتلاف پرداخت که به‌هیچ‌وجه برای نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب قانع‌کننده نبود. ‌پس از این سخنان محمدرضا عارف در جلسه‌ای که در ماه رمضان میان تنی‌چند از اصلاح‌طلبان با روحانی برگزار شد، درخواست کارگروهی برای هماهنگی بیشتر دولت و اصلاح‌طلبان را داد که در همان جلسه روحانی به واعظی دستور داد که با هماهنگی عارف این کارگروه تشکیل شود که گفتنی است هیچ‌گاه چنین کارگروهی تشکیل نشد. افزون بر این، بعد از انتخابات سال 96 و حضور مؤثر اسحاق جهانگیری در مناظره‌های انتخاباتی در پی کم‌رنگ‌شدن نقش جهانگیری در دولت گفته می‌شد که نقش و تأثیر واعظی باعث به انزوا رانده‌شدن جهانگیری شده است که البته این گزاره هیچ‌ وقت به ‌طور رسمی تأیید نشد، اما به‌هرحال جهانگیری همین چند وقت پیش گفت که در دولت اختیار عوض‌کردن منشی خود را نیز ندارم. فارغ از اینها ذکر چند نکته در نقد سخنان واعظی لازم است.
1. محمود واعظی می‌گوید که صادق خرازی مشخص کند که در رأی‌آوردن روحانی چه نقشی داشته است؛ این سخن در حالی است که به نظر می‌رسد اساسا سخن واعظی خروج موضوعی دارد، زیرا نه در سخنان عارف و نه در سخنان خرازی حرفی از نقش فردی به میان نیامده است و خرازی از منع حمایت جمعی اصلاح‌طلبان از نامزد غیراصلاح‌طلب سخن گفته است که این سخن می‌تواند از سوی هر‌یک از اصلاح‌طلبان مطرح شود. واعظی می‌کوشد دغدغه اخیر اصلاح‌طلبان را به مواضع فردی و شخصی تقلیل دهد، درصورتی‌که وقتی گفته می‌شود حمایت همه اصلاح‌طلبان از روحانی باعث رأی‌آوری او شد، دیگر خرازی و غیرخرازی موضوعیت ندارد و او نیز از نقش فردی خود سخن نگفت.
2. واعظی مدعی است که براساس نظر‌سنجی‌ها روحانی جزء نفرات اول و دوم بود. این ادعا هم در حالی است که مشخص نمی‌کند اگر در وهله نخست حمایت هاشمی‌رفسنجانی و سپس حمایت خاتمی و مجموعه اصلاح‌طلبان در کار نبود، حسن روحانی به‌عنوان چه نیرویی شناخته می‌شد که می‌توانست در نظرسنجی‌ها نفر رأی بالایی داشته باشد؟ روحانی یک نیروی کاملا اصولگرا بود که خاستگاه حزبی‌اش سال‌ها جامعه روحانیت بود. او همچنین در مقطعی دبیری شورای عالی امنیت ملی را برعهده داشت که صرف این موضوع طبیعتا نمی‌توانست رأیش را بالاتر از عارفی ببرد که با کارنامه معاون اولی دولت اصلاحات به میدان آمده بود. پرواضح است که اگر حمایت اصلاح‌طلبان در کار نبود و روحانی با هویت فردی خود به میدان می‌آمد، به‌عنوان یک نامزد اصولگرا شناخته می‌شد و همه ازجمله واعظی نیز می‌دانند در میان نامزدهای اصولگرایی مانند محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی در کسب رأی از سرمایه اجتماعی اصولگرایان نوبت به روحانی نمی‌رسید.
3. اینکه گفته می‌شود اصلاح‌طلبان از مقطعی به بعد به این نتیجه رسیدند که باید از عارف عبور کنند و از روحانی حمایت کنند، درست است، اما روایت واعظی با روایت اصلاح‌طلبان در رسیدن به این نتیجه متفاوت است. اصلاح‌طلبان در ابتدا بنا داشتند از سیدمحمد خاتمی حمایت کنند و وقتی که او در انتخابات نامزد نشد، نوبت به حمایت از اکبر هاشمی‌رفسنجانی رسید. هاشمی در انتخابات سال 92 ردصلاحیت شد و همه نگاه‌ها به سمت محمدرضا عارف، به‌عنوان یک نامزد کاملا اصلاح‌طلب رفت. براساس شواهد و قرائن گزینه نهایی اصلاح‌طلبان عارف بود تا آنکه به گفته ابراهیم اصغرزاده، هاشمی بر حمایت از روحانی اصرار کرد. او در گفت‌وگو با «شرق» گفت: «آقای هاشمی بعد از رد صلاحیتش از سوی شورای نگهبان سرمایه اجتماعی‌اش را در مذاکره با اصلاح‌طلبان روی میز گذاشت و اصرار کرد که فقط باید از آقای روحانی حمایت کرد و زیر بار حمایت از آقای عارف نرفت. درواقع اصلاح‌طلبان با آقای هاشمی ائتلاف کردند، نه با آقای روحانی. تصوری هم که اصلاح‌طلبان از وضعیت سیاسی آن زمان داشتند این بود که مشکل اصلی کشور پرونده هسته‌ای است و به دلیل آنکه آقای روحانی سابقه خوبی در این عرصه داشت، به نظر می‌رسید که می‌تواند پرونده هسته‌ای را به‌خوبی پیش ببرد. به دلیل این موارد اصلاح‌طلبان از آقای روحانی حمایت کردند، اما آقای روحانی بعد از انتخابات گفت که وامدار هیچ گروهی نیست». ‌این گزاره کاملا خلاف آن‌چیزی است که واعظی می‌گوید و اصلا این‌طور نبوده که اصلاح‌طلبان به دلیل آنکه به این نتیجه رسیده باشند که عارف پایگاهی ندارد از روحانی حمایت کرده باشند؛ بلکه به دو دلیل، نخست جلوگیری از اختلاف میان خود و هاشمی مانند آنچه در سال 84 به وقوع پیوست و دوم برای پیشبرد مذاکرات هسته‌ای، روحانی را به عارف ترجیح دادند و چه ‌بسا اگر هاشمی به این شکل از روحانی حمایت نمی‌کرد همه سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان پشت عارف جمع می‌شد و شاید نتیجه انتخابات طور دیگری رقم می‌خورد.


4. واعظی با ادبیاتی عجیب می‌گوید که اصلاح‌طلبان حرف‌های بی‌ربط می‌زنند و طلبکار هستند و این در حالی است که روحانی به ‌جز جهانگیری به‌عنوان یک نیروی شاخص اصلاح‌طلب -که آن هم در دولت دوم به حاشیه رانده شد- از هیچ‌یک از اصلاح‌طلبانِ شاخص استفاده نکرد و حتی در دولت دوم به گفته بسیاری دولت روحانی به سمت اصولگرایان متمایل شد؛ از سوی دیگر، چرا واعظی و نزدیکان حزب اعتدال و توسعه چنین موضوعاتی را پیش از انتخابات سال 96 مطرح نمی‌کردند؟ آیا این‌طور نبود که ایشان تمایل داشتند بار دیگر سبد رأی اصلاح‌طلبان را با خود به همراه داشته باشند و پس از آنکه مقصود حاصل شد، دو رأی بالای 92 و 96 را به حساب خود تلقی کنند؟ همه اینها در حالی است که با عملکرد مورد انتقاد روحانی قضاوت مردم آن است که گزینه پیشنهادی اصلاح‌طلبان نتوانست به تمام خواسته‌های مردم جامه عمل بپوشاند و به‌نوعی اصلاح‌طلبان هزینه حمایت خود را پرداخت کردند؛ چنان‌که دیدیم در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند سال 98 سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان پا به میدان نگذاشتند. در حقیقت اگر به افکار عمومی هم رجوع شود، می‌توان دریافت که دولت روحانی نتیجه حمایت اصلاح‌طلبان پنداشته می‌شود و اگرچه این امر در حال حاضر امتیاز منفی برای اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود، اما به‌هرحال حکایت از یک امر واقع دارد که واعظی، تیم اعتدال و توسعه و حتی روحانی نمی‌توانند آن را انکار کنند.
5. نکته پایانی آنکه گرچه شاید به معنای دقیق کلمه اصلاح‌طلبان با روحانی «ائتلاف» نکردند، زیرا ائتلاف بعد از تشکیل دولت‌ها انجام می‌شود، اما اصلاح‌طلبان در یک حمایت اخلاق‌مدارانه از حسن روحانی حمایت کردند تا اولا مانع استمرار تندروی در کشور شوند و ثانیا مذاکرات هسته‌ای به نتیجه برسد. اصلاح‌طلبان آن‌طور که سید‌محمد خاتمی هم بارها در محافل سیاسی گفته است، هیچ انتظاری از دولت برای دادن مسئولیت به نیروهای اصلاح‌طلب نداشته‌اند و صرفا همین که کشور بر مدار تعقل و برنامه‌ریزی پیش برود، برای اصلاح‌طلبان کافی بود تا جایی که این حسن نیت را می‌توان در سخنان سعید حجاریان بعد از انتخاب روحانی در سال 92 مشاهده کرد که او گفت: «ما حاضریم دندانه کلید روحانی باشیم» و اگر انتقادهایی مطرح شد، پس از آن بود که دولت برخلاف عملکردش در دوره اول نتوانست آن‌طور که باید و شاید عمل کند و تمام اینها برخلاف منطق حرف‌های واعظی هیچ ارتباطی به سهم‌خواهی اصلاح‌طلبان از قدرت نداشته است. دیگر آنکه گرچه شاید بتوان گفت از لحاظ نظری ائتلاف رخ نداده است، اما اخلاق سیاسی اقتضا می‌کند علت تامه رأی‌آوری روحانی که همان سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان بوده است، انکار نشود.