از سند٢٠٣٠ تا اعتياد دانش آموزان

نظام آموزش‌وپرورش در دوران وزارت شما با يک پاندمي‌ سخت مواجه شد و با توجه به اينکه ما حدود چهار دهه پيش (در زمان جنگ تحميلي) به نوعي شرايط مشابهي داشتيم و آموزش دانش‌آموزان فقط از طريق برنامه‌هاي آموزشي صداوسيما انجام مي‌‌گرفت، اما اين‌بار با 15ميليون دانش‌آموز، شرايط با آن زمان متفاوت است و به زيرساخت‌هاي قدرتمند و آنلاين نياز دارد که متاسفانه ما در اين موضوع با ضعف زيرساختي براي آموزش آنلاين مواجه بوديم. اين درحالي است که کشورهايي چون استراليا از سال‌ها قبل روي آموزش آنلاين و غيرحضوري کار کرده بودند. نظر شما درباره وضعيت نظام آموزشي بعد از شيوع کرونا چيست و چقدر بستر براي آموزش آنلاين و موثر در کشور ما وجود دارد؟
اينکه ما اين دوره را دوره‌اي کاملا متفاوت و متمايز تعبير کنيم، مثال کاملا درستي است. به‌هر‌حال نظام آموزش‌وپرورش طي دهه‌هاي گذشته فرآيند‌هايي را طراحي و مسير‌هايي را پيش‌بيني کرده بود و نيروي انساني‌ خود را براي آن فرآيند‌ها و مسير‌هاي مختلف تربيت کرده است. اين نظام 15ميليون دانش‌آموز را بين 110هزار مدرسه توزيع کرده بود و فرآيند آموزشي انجام مي‌شد. اطمينان از صحت انجام کار در چنين شرايطي ميسر‌تر بود، به‌هر‌حال ما با 110هزار واحد آموزشي بر ‌فرآيند آموزش نظارت داشتيم و به اجراي امر آموزش اهتمام مي‌کرديم. اما کرونا به‌يکباره وضعيت را تغيير داد و همه آن مسير‌هاي گذشته ما دچار اختلال شد. اشاره درستي فرموديد که در دنيا، اين پديده و پاندمي ‌غيرمنتظره بود و واکنش نظام آموزشي به اين پديده نيز فاقد سابقه روشن و تجربه دقيق بود. اما بيش از 69درصد از معلمان در دنيا براي اولين‌بار با مفهوم آموزش مجازي آشنا مي‌شدند و بايد هرچه سريع‌تر خود را در قالب اين فضا مي‌ديدند. حتي در جاهايي که آموزش مجازي داشتند، معمولا از آموزش‌هاي ترکيبي استفاده مي‌کردند و اين بخش به‌صورت غير‌حضوري و مجازي ادامه پيدا کرد.
پس ما بايد به‌سرعت دست‌به‌کار مي‌شديم و در ابتدا با تدابير، روش‌هاي مختلفي را تجربه کرديم. اولين اتصال و ارتباط ما با صدا‌و‌سيما بود و از طريق تلويزيون (مثل تجربه دوران جنگ) آموزش‌ها را آغاز کرديم. اما ديگر فضاي آموزشي با دوران هشت سال دفاع مقدس تفاوت بسياري داشت و اگر مي‌خواستيم که فقط از طريق صداوسيما آموزش‌ها را پيگيري کنيم، قطعا با مشکلات متعددي روبه‌رو مي‌شديم، چون اين فضا تعاملي نبود و ثانيا فقط جنبه «عرضه» داشت، يعني معلوم نبود در سمت تقاضا (دانش‌آموز) با چه شرايطي روبه‌رو است و ما نمي‌دانستيم چقدر از دانش‌آموزان از اين فضا استقبال کرده‌اند و اينکه چطور بايد پيگيري کنيم. آيا آنها قادرند پاسخ ابهامات‌شان را بگيرند يا خير؟ چگونه تکليف داده شود و چگونه تکليف گرفته مي‌شود و اين مشکلات و ابهاماتي بود که در آموزش تلويزيوني با آنها روبه‌رو بوديم، پس ناگزير شديم تا راه‌حل ديگري پيدا کنيم.
ما ابتدا به‌سمت پيام‌رسان‌هاي داخلي رفتيم و از آنها کمک خواستيم، ولي آنها نمي‌توانستند شرايط ما را تامين کنند. ما دو شرط جدي و اساسي داشتيم، اول اينکه بتوانند محيطي کاملا ايزوله را در اختيار ما قرار بدهند و دوم، تست‌هاي فني داشته باشند تا بتوانيم با اطمينان دانش‌آموزان را به آن سمت ببريم و قابليت‌هاي آنها تست شده باشد، اما چون اين امکان در پيام‌رسان‌هاي داخلي فراهم نبود، به ‌فکر ايجاد يک اپليکيشن آموزشي خاص افتاديم و اپليکيشن «شاد» متولد شد.


اپليکيشن شاد در روزهاي اول ظرفيت بسيار محدودي داشت و فقط قابليت مبادله پيام داشت، ولي به‌تدريج طي چند ماه گذشته ظرفيت‌هايش توسعه پيدا کرد و حالا به مرحله‌اي رسيده‌ايم که 700هزار ارتباط زنده در روز در «شاد» صورت مي‌گيرد و تاکنون بيش از 15ميليارد پيام بين معلم و دانش‌آموز مبادله ‌شده است. همچنين مي‌توان به مبادله بيش از دو و نيم ميليارد فايل در اين فضا اشاره‌اي داشت که اينها ظرفيت‌هاي مختلف شاد است. دوازده و نيم ميليون دانش‌آموز روي شاد احراز هويت شده‌اند و در کلاس و مدرسه خودشان در اين فضا قرار گرفته و با معلم خود در ارتباط هستند. اما با همه اين ويژگي‌ها، ما منکر مشکلات شاد نيستيم. زيرساخت‌هاي فني ما کفايت لازم را براي آموزش آنلاين 15ميليون دانش‌آموز ندارد. همه دانش‌آموزان دسترسي به ابزار هوشمند ندارند و پوشش اينترنت در همه مناطق کامل نيست. اينها مشکلاتي است که در بستر شاد با آنها روبه‌رو هستيم. همه ما نگران هستيم، چون دانش‌آموزان را به سمت اينترنت و آموزش آنلاين برديم و بايد در بستر مجازي درس‌هاي آموزشي خود را فرابگيرند و شايد آلودگي‌ها و برخي از مشکلات در فضاي اينترنت متوجه دانش‌آموزان شود؛ من اين را نفي نمي‌کنم، ولي مي‌گويم که به اعتبار آمار و ارقام هر چقدر به ظرفيت شاد افزوده شده، از ظرفيت برخي از اپليکيشن‌هاي خارجي کاسته شده است و اين نشان مي‌دهد ما آنها را از محيطي کاملا متنوع به محيطي کاملا آموزشي آورده‌ايم. محيط شاد محيطي کاملا آموزشي است و تعاملاتي که جريان دارد، تعاملاتي کاملا آموزشي است.
و اين شايد بدشانسي شما در دوران سخت وزارت‌تان بود.
من تعبير بدشانسي را اين‌طور اصلاح مي‌کنم که در درون هر پديده‌اي، تهديد‌ها و فرصت‌هايي وجود دارد، يعني کرونا با همه تهديد‌هاي نگران‌کننده‌اي که براي سلامت جامعه دارد و هم کسب و کارها را تحت‌تاثير قرار داد و به نوعي فعاليت‌هاي آموزشي را متوقف کرد و روابط اجتماعي را تغيير داد، ولي يک فرصت نيز داشت که ما با فضايي جديد و زيست‌بومي ‌تازه آشنا شويم در اين زيست‌بوم نو در کنار برخي از مخاطرات ظرفيت‌هاي کم‌نظيري وجود دارد. ما اين روزها از اين ظرفيت کم‌نظير به‌خوبي استفاده مي‌کنيم. من هر هفته با کل مديران مدارس يک استان که بالغ بر چهار تا پنج‌هزار نفر هستند، صحبت مي‌کنم و اين ظرفيتي فوق‌العاده است و شايد ما در گذشته هيچ‌وقت اين امکان را نداشتيم. ما هر هفته يک همايش سراسري نزديک به هزار نفر را برگزار مي‌کنيم، يعني روساي آموزش‌وپرورش مناطق کل کشور که 750 نفر هستند و معاونان آموزش‌وپرورش و مديران کل استان‌ها، روي شاد از طريق برنامه‌اي با عنوان «گفت‌وگوي هفته» با ما ارتباط دارند و هر هفته اين گفت‌وگو با يکي از اعضاي دولت انجام مي‌شود. درصورتي‌که اين همايش، هر يک‌سال يا دو‌سال يک‌بار با صرف آموزش‌هاي بسيار زيادي در آموزش‌وپرورش انجام مي‌شد و خطراتي وجود داشت، چون آنها بايد از همه مناطق ايران بيايند و در تهران حضور پيدا کنند. ظرفيت ديگري که اين زيست‌بوم جديد دارد در رابطه با سطح معلمان ماست که همه هم‌سطح نيستند و تجربيات و توانمندي‌هاي آنها يکسان نيست، توزيع آنها در کشور توزيع هماهنگ و يکساني نيست و برخي از اين مناطق دسترسي بهتري به معلمان باتجربه دارند و دسترسي برخي از مناطق به معلمان باتجربه کمتر است. امروز روي شاد، تمام محتواي آموزشي بارگذاري مي‌شود و اين امکان وجود دارد که دانش‌آموزي که در شهرستان خاش يا در جنوب کرمان يا در هرمزگان و آذربايجان‌غربي حضور دارد، بتواند از بهترين تدريس برخوردار باشد، بدون اينکه نياز باشد به کلاس کنکور برود يا نزد معلمي ‌برجسته به ادامه تحصيل بپردازد. در واقع آنها مي‌توانند به معلمان باکيفيت دسترسي داشته باشند؛ اينها امتيازاتي است که زيست‌بوم جديد براي ما ايجاد کرده و توانايي‌هاي معلمان در توليد محتواي آموزش الکترونيکي و همچنين توانايي دانش‌آموزان براي آموختن در چنين فضايي افزايش پيدا مي‌کند. اين روزها تمرين‌هاي بزرگي انجام مي‌دهيم که در آينده براي کشور مفيد خواهد بود. اين از بدشانسي ما نيست، بلکه از خوش‌شانسي نظام آموزشي کشور است.
يکي از بزرگ‌ترين مشکلاتي که در سطح جامعه ديده مي‌شود، ضعف آموزش در ميان دانش‌آموزان پايه‌هاي اول، دوم و سوم دبستان است. بسياري از خانواده‌ها قادر نيستند خود را با شاد هماهنگ کنند و براي کمک کردن به فرزندشان در روند آموزشي، مشکل جدي دارند. از ديد بسياري از کارشناسان، اگر اين دانش‌آموزان پايه ضعيفي داشته باشند در سال‌هاي آينده با مشکل جدي روبه‌رو مي‌شوند و خطر ترک تحصيل در کمين آنهاست. ظاهرا حضرتعالي و ديگر معاونان شما به اين نتيجه رسيده‌ايد که از يکم بهمن امسال، آموزش حضوري را در دستورکار قرار دهيد. نگراني از سلامت دانش‌آموزان از يک‌سو و راهکارها براي ارتقاي وضعيت تحصيلي اين نسل در طرف مقابل را چطور ارزيابي مي‌کنيد؟‌
نگراني شما و خانواده‌ها کاملا بجاست. ما هم اين نگراني را داريم و با موافقت ستاد ملي کرونا، دانش‌آموزان پايه اول و دوم که نمي‌توانند از طريق فضاي مجازي آموزشي ببينند و اطمينان پيدا نمي‌کنيم که دقيقا مباحث درسي را ياد گرفته‌اند و در آينده با مشکلاتي مواجه مي‌شوند، از اول بهمن‌ماه با رعايت همه پروتکل‌هاي بهداشتي به‌صورت حضوري و کاملا اختياري و به صلاحديد خانواده‌ها به مدرسه بروند. اگر تعداد دانش‌آموزان يک مدرسه کم باشد و تعداد افرادي که در کلاس هستند تا ده نفر روي نيمکت‌هاي جداگانه کلاس بنشينند، دغدغه سلامت آنها تا حد زيادي برطرف خواهد شد. نگراني ديگر ما براي دروس عملي و کارگاهي در هنرستان‌هاست که بايد دانش‌آموز مباحث عملي را در کارگاه‌ها بياموزد و از لحاظ نظري نمي‌تواند اينها را ياد بگيرد. ستاد کرونا تصويب کرد که کليه دروس عملي ما به‌صورت حضوري و با رعايت پروتکل‌ها برگزار شود؛ بنابراين اين‌ دانش‌آموزان از اول بهمن‌ماه در مناطق زرد و آبي کلاس‌هاي حضوري برگزار مي‌کنند. ما حدود 50هزار مدرسه داريم که کمتر از 50 نفر دانش‌آموز دارند و وقتي در يک مدرسه ابتدايي آنها را به شش کلاس تقسيم کنيم، هر کلاسي حداکثر زير 10 نفر دانش‌آموز خواهد داشت؛ بنابراين اينها مي‌توانند به مدرسه بروند و کلاس‌هايشان را به‌صورت حضوري برگزار مي‌شود.
اگر تا خرداد 1400 وضعيت به همين صورت باشد و شيوع کرونا متوقف نشود، تمهيدات آموزش‌وپرورش چه خواهد بود؟
پس از يک‌سال که از پاندومي ‌کرونا مي‌گذرد، هنوز اين پديده در تمام دنيا ناشناخته است و ابهامات زيادي در رابطه با آن وجود دارد. مهم اين است که دستگاه‌ها آمادگي کامل را داشته باشند و بتوانند به‌سرعت واکنش نشان دهند، يعني متناسب با شرايط باشند. بنابراين تغييرات در سياست‌هايمان را در ارزيابي که از اجراي سياست‌هاي آموزش‌وپرورش و وزارت بهداشت داريم، انجام مي‌دهيم و به تناسب هرچه فضا آماده‌تر باشد و نگراني‌ها کمتر شود، آموزش‌هاي حضوري ما تقويت خواهد شد و اگر به محدوديت‌هايي برخورديم، آموزش‌ها را به صورت ترکيبي انجام خواهيم داد.
‌ يکي ديگر از چالش‌هاي دانش‌آموزان که مي‌خواهيم در اين بخش به آن بپردازيم، مشکل دانش‌آموزان در تامين تبلت و گوشي‌هاي هوشمند است. چندي پيش يکي از مديران ارشد وزارت آموزش‌وپرورش اعلام کرد که 30درصد دانش‌آموزان تلفن‌همراه و تبلت ندارند و پنج ميليون دانش‌آموز عضو شاد نيستند. اگر اين آمار درست باشد، در چند سال آينده با يک نسل روبه‌رو خواهيم شد که به‌دليل فقر و نابرابري اجتماعي، از تحصيل برخوردار نبوده و در معرض آسيب‌ها قرار خواهند گرفت. تعبير شما از اين وضعيت چيست؟‌
اين آمار قطعا درست نيست و احتمالا اشتباه است. ايشان اين را اعلام نکرده، چون همه همکاران ما مي‌دانند که حداکثر سه تا سه‌ونيم ميليون دانش‌آموز به شاد دسترسي ندارند. اما ما نمي‌توانيم عدم دسترسي به شاد را مساوي با عدم آموزش بدانيم. اين دسته از دانش‌آموزان هم آموزش مي‌بينند ولي از طريق صداوسيما و تلويزيون. امروز صداوسيما کل دروس پايه را پوشش مي‌دهد و اين دقيقا مطابق با زمان‌بندي درسي است، چون معلمان را خودمان به صداوسيما مي‌فرستيم و برنامه درسي را طراحي کرده‌ايم و پوشش تلويزيون 97درصد است. ممکن است بسياري اينترنت نداشته باشند، ولي تلويزيون دارند. دانش‌آموزاني نيز که تلويزيون ندارند، مي‌توانند از طريق توليد بسته‌هاي آموزشي که به‌صورت بسته‌هاي خود‌آموز باکيفيت طراحي شده آموزش ببينند و از اين طريق، جريان آموزشي خود را دنبال کنند. مي‌خواهم اين نکته را به همه موارد اضافه کنم که همه ظرفيت‌هايي که ما ايجاد کرده‌ايم، امکان‌هايي است که در اختيار معلم قرار مي‌گيرد و مسئول آموزش هر دانش‌آموز معلم اوست؛ بنابراين معلمان موظف هستند همه دانش‌آموزان خود را که در کلاس ثبت‌نام کرده و به آنها آموزش بدهند. حال اگر در شهر يا روستايي امکان حضوري وجود داشته باشد، آنها آموزش حضوري مي‌بينند. ما امروز 12.5ميليون نفر را روي شاد احراز هويت کرده‌ايم، يعني تقريبا کمتر از سه‌ميليون دانش‌آموز در اين فضا نيستند و برخي از کساني که روي شاد احراز هويت شده‌اند، شايد از اين بستر استفاده نکنند، پس در بدترين شرايط، ما حداکثر سه‌ونيم ميليون دانش‌آموز داريم که در فضاي آنلاين نيستند.
به «سند 2030» نيز اشاره‌اي داشته باشيم که در سال‌هاي اخير براي دولت حاشيه‌ساز شده است. وقتي لايحه بودجه 1400 به مجلس رفت، در صفحه 453 جلد دوم لايحه، براي مشارکت فعال در اجراي برنامه‌ها و تعهدات جهاني به‌ويژه اهداف توسعه پايدار در سند آموزشي 2030، بندي وجود داشت. وقتي مجلس اعتراض کرد، دولت گفت که «ما اصلا چنين موضوعي در کشور نداريم!» و در نهايت آن بند حذف شد. بسياري از کارشناسان معتقدند تمام سند 2030 بد و نامطلوب نيست و مزايايي نيز دارد. شما در مقام مسئول در اين زمينه، آيا با مسئولان درباره شناساندن مزاياي اين سند صحبت‌ کرده‌ايد؟
درباره آن بند، بايد بگويم خطاي کارشناسي بود که در سازمان برنامه و بودجه رخ داد و هيچ ارتباطي به آموزش‌وپرورش نداشت. سازمان برنامه نيز به محض اينکه مطلع شد، آن بند را اصلاح کرد. وقتي بودجه سال بعد را مي‌بينند، برنامه اجرايي بودجه را همان برنامه ششم توسعه که همان برنامه پنج‌ساله است، ضميمه مي‌کنند. بند مربوط به سند 2030 در سال‌هاي قبل و در همان سال اول برنامه و بودجه، تهيه شده بود و همان را کپي کرده و در لايحه بودجه 1400 گذاشته بودند، وقتي متوجه اين اشتباه شدند آن بند را حذف کردند. در چند سال گذشته به هيچ عنوان، موضوع سند 2030 در آموزش‌وپرورش مطرح نبوده، اما چرا ما با مساله سند 2030 مخالف هستيم و چرا نيازي به اين سند نداريم و آيا اگر نکات مثبتي در اين باشد وظيفه ما نسبت به نکات مثبت آن چيست؟ بايد عرض کنم نظام تعليم و تربيت، نظامي‌ يکپارچه است، اين نظام اهداف مشخصي دارد و اين اهداف با هم ترکيب مي‌شود. تربيت، انساني را با مختصات معيني هدف‌گذاري مي‌کند. در ايران تجربيات قبل و بعد از انقلاب مطالعه شده که عملکرد کلي اين نظام تعليم و تربيت چگونه بوده است، تجربيات دنيا را گرفته و مطالعه کرده‌اند. همه يافته‌هاي علمي ‌موجود درباره نظام تعليم و تربيت با تحليل شرايط موجود در ايران، موجب تدوين «سند تحول بنيادين» شده است. اين سند، سندي يکپارچه است که تمام اهداف نظام تعليم و تربيت را پوشش مي‌دهد. در اين سند، درباره عدالت آموزشي گفته شده و در سند 2030 هم درباره عدالت آموزشي مباحثي مطرح شده است. درباره رفع بيسوادي گفته‌ايم و در رد سند 2030 نيز در اين باره پيشنهاداتي شده است. اما اينکه برآيند کلي سند 2030 و سند تحول مي‌خواهد ما را به کدام سمت ببرد، اين مساله ماست.
درحقيقت برآيند کلي سند جهاني ما را به جايي نمي‌برد که نيروهايي مناسب براي استقلال، عزت، پيشرفت و توسعه کشور تربيت کنيم. اين سند با چارچوب‌هاي تربيتي متمايزي، طرح‌ريزي شده، اما منکر مصالح مشترک نيستيم، ولي مقاصد ما مشترک نيست. ما مقصدمان تربيت انسان‌هايي در تراز انقلاب اسلامي ‌است. تربيت انسان‌هايي که بتوانند سربازان شکل‌گيري تمدن نوين اسلامي‌ باشند؛ آدم‌هايي که بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و روي پاي خود بايستند و با ديگران به‌خوبي ارتباط برقرار کنند، آنها بايد بتوانند مسائل خود را به‌خوبي حل کنند و در پيشرفت و سازندگي کشورشان مشارکت فعال و موثري داشته باشند. ما به‌دنبال تربيت چنين انسان‌هايي هستيم و اصولا در تمام دنيا به همين صورت است. فرصت تعليم و تربيت مهم‌ترين فرصت آينده‌سازي يک جمعيت است. اينکه شما مي‌خواهيد چه آينده‌اي را بسازيد بهتر است خودتان تصميم بگيريد تا اينکه ديگران به شما بگويند که آينده‌اي را براي شما ساخته‌ايم و شما بياييد و در اين مسير حرکت کنيد. لذا من فکر مي‌کنم، ما در سند 2030 مقاصد متفاوتي داريم و نظام تعليم و تربيت ما با 2030 سازگاري ندارد. اما ممکن است مصالح مشترکي وجود داشته باشد؛ بنابراين ما متعهد هستيم که روي سند تحول بنيادين به‌عنوان اصلي‌ترين الگو و نقشه‌راه نظام تعليم و تربيت تمرکز کنيم.
همان‌طورکه به موضوعات مشترکي که در سند تحول بنيادين و سند 2030 وجود داشت اشاره فرموديد؛ براي مثال، دسترسي عادلانه آموزش براي همه وجود دارد که در چند دهه گذشته اين موضوع محقق شده يا در زمينه برابري جنسيتي، اقدامات مثبتي برداشته شده، هرچند کافي نيست. مساله مهمي ‌که وجود دارد، تربيت آموزشي جنسي و موضوعات شناخت بدن در قشر دانش‌آموزان است. ما در چند دهه گذشته براي اين ناآگاهي دانش‌آموزان، هزينه‌ها و آسيب‌هايي داشته‌ايم که تعدادشان کم نيست. همچنين مشکلات مشاوره‌اي در سن بلوغ مي‌تواند سازنده باشد اما آموزش‌وپرورش براي تربيت و آموزش معلمان پرورشي و مشاوره‌، ظاهرا برنامه‌اي ندارد. آيا اين يک ضعف در نظام آموزشي ما به حساب نمي‌آيد؟‌
عرض کردم ممکن است در درون سند 2030 به موضوعاتي پرداخته شده باشد که مهم است، ولي ما در مقصد با هم مشکل داريم. در نحوه نيل به اين مقصد با هم زوايايي داريم و ما در مسير خودمان حرکت مي‌کنيم ولي موضوع تربيت جنسي موضوع مهمي ‌است که در شورايعالي انقلاب فرهنگي، ماموريتي به وزارت آموزش‌وپرورش داده شد تا روي اين موضوعات کار بيشتري انجام دهد. وزارت آموزش‌وپرورش نيز با همکاري دستگاه‌هاي متعددي از جمله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي روي اين موضوعات کار کرده است. اينکه ما به سطح معيني از آگاهي‌هاي دانش‌آموزان نياز داريم، موضوع مهمي ‌است ولي مدرسه جايگاه آموزش‌هاي جنسي و جنسيتي نيست. ما اين مسير را در سندي دنبال مي‌کنيم که تدوين شده، ولي هنوز به تصويب نرسيده و بر‌عهده خانواده‌هاست و بايد آگاهي‌هاي خانواده‌ها را براي کمک به فرزندان‌شان بالا ببريم. بايد آگاهي معلمان و مربيان را بالا ببريم و به‌جاي اينکه مستقيما با دانش‌آموزان درباره اين مفاهيم صحبت کنيم، با خانواده‌ها گفت‌وگو و آنها را براي انجام چنين نقش مهمي‌ تجهيز کنيم.
جناب وزير شما در صحبت‌هايتان به کلمه «مفاهيم» اشاره مي‌کنيد و قطعا پدر هستيد. همه خوب مي‌دانيم که بسياري از خانواده‌ها هنوز مسائل جنسي فرزندانشان را تابو مي‌دادند و درباره افزايش آگاهي‌ آنها با فرزندشان حرف نمي‌زنند. در اين مرحله نقش مشاور مدرسه مي‌تواند بسيار برجسته باشد که متاسفانه ناديده گرفته شده است.
قطعا اين آموزش‌ها بايد به‌واسطه خانواده‌ها، مربيان و مشاوران به دانش‌آموزان ارائه شود و بايد توانمندي خانواده را بالاتر ببريم. انسان بيش از هر زماني، دوران زندگي خود را با خانواده طي مي‌کند، يعني 84درصد از دانش‌آموزان دوران کودکي خود تا قبل از دبستان را که دوراني تعيين‌کننده در تربيت آنهاست، در آغوش خانواده سپري مي‌کنند و خانواده‌ها بايد آگاهي لازم را براي نحوه مواجهه درست با سوالات، ابهامات و ضرورت‌هاي آگاهي دانش‌آموزان و نوآموزان داشته باشند. اينکه آگاهي خانواده‌ها و مربيان را بالاتر ببريم قطعا قابل بررسي است.
در اين شرايط ،آموزش‌وپرورش قصد دارد، مهدهاي کودک را در اختيار بگيرد. آيا سند تحول بنيادين براي تربيت کودکان در مرحله مهد‌کودک نيز ورود خواهد کرد؟‌
در شورايعالي انقلاب فرهنگي تصويب شده که نظام تعليم و تربيت بايد يک نظام يکپارچه باشد. تربيت از دوران کودکي، اهميت کمتري از ساير دوره‌ها ندارد و اهميت آن از دوره ابتدايي و متوسطه کمتر نيست و بايد به آن توجه کرد. بنابراين تصويب شد که کل تعليم و تربيت کودکان از دوران کودکي تا پايان دوره دبيرستان برعهده آموزش‌وپرورش باشد؛ البته اين امر به معناي آن نيست که ما براي دوره پيش از دبستان مي‌خواهيم همه اين بچه‌ها را سر کلاس بياوريم. آنها از پنج و شش سالگي که در پيش‌دبستاني شرکت مي‌کنند و کساني که قبل از پيش‌دبستاني در خانواده هستند، از طريق آموزش خانواده‌ها آموزش مي‌بينند و کساني که در مهدکودک‌ها حضور دارند، نقش مراقبتي و نقش آموزشي و تربيتي دارند که براساس اين مصوبه، بناست ما براي اين دوره برنامه‌ريزي کنيم. باز اجراي اين برنامه‌ريزي برعهده خود مهدکودک‌هاست که در بخش خصوصي انجام مي‌شود و همچنين با کمک خانواده‌ها خواهد بود.
اجازه بديد در رابطه با صحبت‌هاي حضرتعالي مثال ديگري بزنم، طي چند ماه گذشته خودکشي بيش از 14 دانش‌آموز مطرح شده که علت برخي از آنها را نداشتن تبلت مي‌دانند و برخي ديگر اختلافات خانوادگي و روحي داشته‌اند. شايد اگر به موضوع «پرورش» و مشاوران در مدارس بهاي بيشتري داده مي‌شد، چه بسا نيمي ‌از اين خودکشي‌ها رخ نمي‌داد. شما نيز با اين نظر موافق هستند؟‌
خودکشي پديده‌اي است که هميشه در جامعه وجود داشته و در سنين مختلف ديده مي‌شد. مواردي که طي چند وقت اخير در سنين دانش‌آموزي مشاهده شده در آموزش‌وپرورش، يک غربالگري اوليه صورت مي‌گيرد که دانش‌آموزان را از نظر سلامت رواني و شخصيتي مورد تجزيه و تحليل قرار دهند. بچه‌هايي که به مراقبت و حمايت بيشتري نياز دارند، مشخص مي‌شوند و بچه‌هايي که در خطر جدي هستند براي ارائه خدمات به مراکز مشاوره معرفي مي‌شوند. همه تلاش ما اين است که از بروز آسيب‌هاي اجتماعي پيشگيري کنيم. اين کاري جدي در آموزش‌وپرورش است که طي سال‌هاي گذشته با قوت انجام مي‌شود و ما مي‌توانيم نيم‌رخ شخصيتي دانش‌آموزان را ترسيم کنيم و بگوييم که از نظر شخصيتي در چه وضعيتي هستند و اين آگاهي‌ها به ما کمک مي‌کند تا مداخلاتي به‌موقع و بهنگام داشته باشيم. اما درباره اينکه برخي از خودکشي‌ها را به تبلت و ابزار هوشمند آموزش مجازي ربط مي‌دهند، حداقل در مواردي که به ما گزارش شده هيچ موردي به‌خاطر تبلت نبوده است. متاسفانه برخي از خانواده‌ها آسيب‌ديده هستند و آسيب‌هاي برخي در اين شرايط سخت تشديد مي‌شود و شايد اختلافاتي درون خانواده عامل اين حوادث تلخ شده که در وضعيت شيوع کرونا تشديد شوند؛ البته براي ما فرقي نمي‌کند خودکشي يک دانش‌آموز به دليل نداشتن تبلت و گوشي هوشمند باشد يا به‌ هر دليل ديگري، اين امر موضوع و مساله ماست و در حوزه توجه ما قرار دارد و ما به‌سادگي از کنار هيچ‌کدام از اين پديده‌ها عبور نخواهيم کرد.
اما بازهم تاکيد مي‌کنم که ما منکر کمبود مشاوران در مدارس نيستيم و بايد هرچه سريع‌تر اين خلأ جبران شود. آموزش‌وپرورش در سال گذشته بيش از هشت‌هزار نفر به نيروهاي امور تربيتي و پرورشي اضافه کرده که يکي از کارکرد‌ها و مسئوليت‌هاي آنها مراقبت از دانش‌آموزان است. مراکز مشاوره را توسعه داده‌ايم و در حوزه معاونت پرورشي و انجمن اوليا و مربيان افزايش قابل‌توجهي داشته‌ايم. من معتقدم هيچ نهادي به اندازه آموزش‌وپرورش ظرفيت بالايي براي پرداختن به مساله آسيب‌هاي اجتماعي ندارد و ما اين دانش‌آموزان را در اختيار داريم و دقيقا مي‌دانيم که يک درصد دانش‌آموزاني که در معرض خطر جدي قرار دارند کدام هستند. وقتي مي‌گويم خطر جدي، يعني انواع آسيب‌هاي اجتماعي و بحث قرار گرفتن در معرض اعتياد، خشونت و مجموعه آسيب‌هايي است که بايد اين دانش‌آموزان تحت کنترل و مراقبت قرار گيرند.
به دغدغه‌هاي اين روزهاي معلمان نيز اشاره داشته باشيم. با توجه به تاکيدات شما درباره افزايش حقوق معلمان و اقدامات موثري که در اين‌باره انجام شد، وزارتخانه تحت پوشش شما، چه تمهيداتي براي رساندن حقوق معلمان متناسب با نرخ تورم جامعه انديشيده است؟‌
کشور ما با مسائل خاصي روبه‌رو است که همه بخش‌هاي اجتماعي ما متاثر از اين مسائل هستند. اميدواريم گشايشي ايجاد شود و به‌تدريج اين مسائل و مشکلات حل و فصل شوند. ما طي دو سال اخير تلاش کرده‌ايم حقوق فرهنگيان را با متوسط حقوق ساير کارکنان دولت متناسب کنيم. در گذشته فاصله‌هايي وجود داشت که امروز جبران شده است؛ بنابراين هر تصميمي ‌براي بهبود وضعيت کارکنان دولت گرفته شود، قطعا فرهنگيان هم در آن سهيم خواهند بود. براساس حکم قانون، ما بايد رتبه‌بندي معلمان را اجرايي کنيم که اين مي‌تواند اتفاق خوبي در وضعيت برخورداري‌هاي فرهنگيان باشد، هم از نظر انگيزه براي ارتقاي صلاحيت و صلاحيت‌هاي تخصصي آنها و هم توانمندي‌هاي تدريس‌شان و معلماني که کيفيت بهتري داشته باشند و صلاحيت‌هاي تخصصي بالاتري داشته باشند، رتبه بالاتري مي‌گيرند و در اين صورت حقوق بالاتري را دريافت خواهند کرد.