رضا دهکی سیلی نقد و شعارهای نسیه

ادبیاتی همچون «ما مسئولان خادم مردم هستیم»، «مردم ولی‌نعمت ما هستند»، «ما چیزی نداریم که از مردم پنهان کنیم» و ... از شعارهای محبوب مسئولان بوده و هستند. کتاب‌های اجتماعی مدرسه در سالیان نه چندان دور، در ذم حکومت پهلوی از فاصله مردم و حاکمان می‌گفتند و احساس شاه-رعیتی را عامل جدایی دنیای آنان می‌دانستند. در این کتاب‌ها گفته می‌شد که این فاصله یکی از دلایل انقلاب بود. طبیعتا اگر چنین دلیلی در زمره دلایل انقلاب مطرح باشد، رویکرد پساانقلابی باید در نقطه مقابل این می‌ایستاد. تا مدتی هم این رویکرد چنان محبوب بود که حتی برخی انتظار داشتند ارتش نیز بی طبقه و درجه باشد و فرماندهی نوبتی شود!‌ در یکی از این کتاب‌ها نوشته شده بود که به دلیل ترورهای ابتدای انقلاب خود مردم از مسئولان خواستند که مراقبت بیشتری از خود کنند. فارغ از این که آیا مردم خواستند یا شرط عقل هر حکومتی با دشمنان گوناگون است که چهره‌های شاخص خود را محافظت کند،‌ شاید همین محافظت باعث پایه‌گذاری دوباره فاصله مسئولان از مردم شد.
ضرب‌المثل معروفی است که می‌گوید «لطف مکرر، حق مسلم می‌شود». رفتارهای ویژه نیز همیشه بدعادت کننده‌اند. به همین دلیل هم هست که تشریفات مربوط به یک سمت، می‌تواند در نگاه مسئولان تبدیل به عادتی شخصی شود. وقتی کاخ‌ها و ساختمان‌های مدرن با امکانات ویژه اقامتگاه و محل کار مسئولی شوند، دیگر عجیب نیست که آپارتمان‌های ۴۰ متری و زاغه‌های حاشیه شهر را نبیند و احساس کند پیشنهاد ساخت آپارتمان‌های ۲۰ متری لطفند! مسئولی که عادت کرده همیشه بدون صف وارد شود، در صف اول بنشیند، از خط ویژه عبور و مرور کند و هواپیما را برایش به تاخیر بیاندازند، بعید نیست که کم کم احساس کند این خود خودش، فارغ از هر سمتی است که «ویژه» است. آن وقت است حتی با همه آن شعارها، به همین مردمی که ادعای خدمتگزاریشان را دارد، توصیه «خودت بمال» می‌کند، تهدیدشان می‌کند و حتی در گوششان سیلی می‌زند!
دو حکایت اخیر از این نوع، فارغ از این نگاه به رابطه مسئول-مردم، از این نگاه نیز جالب توجه است که فردی یکی در جایگاه «قانون‌بانی» و دیگری در جایگاه «قانونگذاری» که هر دو «حقوقدان» دانسته می‌شوند، در صورت سرباز وظیفه‌ای سیلی می‌زنند که در واقع مامور «قانون» است. اگر این ماجرا یک قرار بود یک داستان پندآموز باشد، حتما از شدت استعاری و سمبلیک بودن مورد نقد قرار می‌گرفت! جالب این جاست که مسئولان هنوز حضور تکنولوژی‌های نو و شبکه‌های اجتماعی را باور نکرده‌اند و در واکنش به ویدئوها و اخبار ریز و درشتی که پنهان نمی‌مانند، با ترفند فتوشاپ است و تقطیع شده است پیش می‌روند و از آن سو برای جرم‌انگاری افشای تخلف و بستن مسیر شبکه‌های اجتماعی نقشه می‌کشند.
واقعیت این است که علت ویژه‌های مسئولان فراموش شده و معلولش باقی مانده است. مسئول فراموش کرده که خط ویژه برای سرعت بیشتر در خدمت است و نه حق مسلم وی؛ برای همین هم هست که در صورت خلل در مسیرش، تهدید و توهین می‌کند و حتی اگر لازم باشد از قوه قهریه استفاده می‌کند. این موضوع چنان نهادینه شده که اگر مسئولی ادای بازگشت از این راه را هم – به صدق یا تزویر – در بیاورد، بدون شک در مظان اتهام پوپولیسم قرار می‌گیرد و البته در بسیاری موارد این اتهام بر او وارد خواهد بود.


آثار این دوگانه مسئول-مردم تنها در این فاصله گرفتن‌ها و رفتارهای حاصل از آن خلاصه نمی‌شود، بلکه نتیجه این فاصله، عدم درک شرایط و نیازهای روز جامعه و اتخاذ تصمیم‌های اشتباه و گاه پر هزینه خواهد بود. موضوعی که هم شکاف مردم و مسئولان را عمیق‌تر می‌کند و هم می‌تواند به تشدید سایر دلایل نارضایتی ممکن منجر شود.
شاید بد نیست که مسئولان خود ویژه پندار، برگردند و نگاهی به درس‌های علوم اجتماعی و تاریخ مدرسه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ بیاندازند تا بدانند نتیجه نهایی این ویژه بودن و ویژه خواهی و ویژه خواری چه خواهد بود. هر چند بعید است این سیلی آن‌ها را بیدار کند.