خشم ‌در دروازه دولت

گروه سیاسی: حادثه درگیری میان یکی از نمایندگان مجلس با یکی از سربازان راهنمایی و رانندگی در خط ویژه اتوبوسرانی تبدیل به یکی از پرواکنش‌ترین اخبار روزهای اخیر در فضای افکار عمومی شد به گونه‌ای که شاید کمتر فردی را بتوان یافت که در 3 شبانه‌روز گذشته با ویدئوی این حادثه یا اخباری که در حاشیه آن منتشر شد روبه‌رو نشده باشد. در این میان در شرایطی که کماکان طرفین این درگیری در حال انتشار روایت خود از صحنه حادثه هستند و عمده واکنش‌ها و نقد و بررسی‌ها معطوف به روایات طرفین است، پرداختن به لایه دوم حادثه چندان مورد توجه رسانه‌ها و صاحبان قلم قرار نمی‌گیرد. به عبارت دیگر هر قدر تمرکز رسانه‌ها بر پوشش جزئیات حادثه محدود شده است اما آنچه در بطن این حادثه و واکنش‌های پس از آن مشهود بود، نشان از یک «خشم اجتماعی» بالقوه داشت که می‌تواند در هر بستری عینیت یابد.  آنچه در فیلم‌های منتشرشده از این حادثه به چشم می‌آمد حضور پررنگ مردم در صحنه درگیری میان نماینده مذکور و مامور راهنمایی و رانندگی بود؛ حضوری که البته طرفین این درگیری روایت‌های متفاوتی از آن دارند اما در هر صورت شمایل این حضور در حاشیه حادثه و واکنش‌های عمومی پس از حادثه به طرق اولی نشان از انباشت یک خشم عمومی بالقوه دارد که به دنبال سوژه‌ها و مصادیقی است تا در بزنگاه‌های مختلف خود را نمایان کند. این خشم را از ۲ جهت می‌توان مورد بحث و کنکاش قرار داد؛ در بخش نخست، واکنش‌های عمومی و تعدد واکنش‌ها نشان از آن دارد که در روزگاری که خیلی از اندیشمندان از پایان آرمان‌های جمعی و روحیه حق‌طلبی مردم سخن می‌گویند، مردم ایران کماکان روحیه ظلم‌ستیزی خود را حفظ کرده‌اند و در مواجهه با حادثه‌ای که در آن احساس می‌کنند طرفی از یک حادثه مورد ظلم قرار گرفته است خود را در کنار او می‌بینند و به حمایت از مظلوم می‌پردازند. از همین رو فارغ از آنچه در کشاکش روایت‌ها طرفین از اصل حادثه نشان می‌دهند، آنچه ثابت و غیرقابل نقض است روحیه مردمی است که حمایت از مظلوم را به عنوان وظیفه فردی و شهروندی خود به حساب می‌آورند. اما روی دیگر این مساله که نباید از سمت رسانه‌ها، کارشناسان و مسؤولان عالی‌رتبه کشور مورد غفلت قرار گیرد سرانجام این خشم و مجراهای برون‌سپاری آن است. اگر در حادثه «دروازه دولت» و درگیری میان طرفین، حضور مردم به اعتراضات کلامی محدود شد، نمی‌توان اینگونه احتمال داد که در مجراهای دیگر و فضاهایی که به شکل گریزناپذیر تبدیل به صحنه درگیری‌های اینچنینی می‌شود نیز مردم و خشم بالقوه‌شان به چنین نمودی محدود شود.    * خشم اجتماعی، بازتابی از اوضاع اقتصادی خشم عمومی نسبت به وضعیت موجود نیاز به توضیح چندانی ندارد، دیگر برای درک عمق شرایط سخت معیشتی که مردم در سال‌های اخیر تجربه کرده‌اند نیازی به رجوع به آمار و ارقام و مقایسه آنها با سال‌های پیش نیست، در چنین موقعیتی طبیعی به نظر می‌رسد که مردم در سایه عدم مشاهده مطلوبیت در زیست جمعی و اقتصادی خود، تبدیل به بازیگران خشمگین در مواجهه با مصادیق بیرونی همانند حادثه «دروازه دولت» شوند.  کوچک شدن روزافزون سفره مردم، بی‌ثباتی فراگیر در عرصه اقتصادی کشور، افزایش شکاف‌های اقتصادی و اجتماعی و... در سایه عدم مشاهده تحرک صحیح و روحیه اصلاحگری از سوی مسؤولان دولتی، افزایش خشم اجتماعی منتهی می‌شود. این خشم هر چند می‌تواند بنیادهای اولیه قابل شناسایی داشته باشد اما لزوما به مسیری قابل پیش‌بینی نیز منتهی نمی‌شود و ممکن است بر اثر انباشت و عدم دریافت پاسخ‌های صحیح به یک خشونت کور نیز ختم شود. حافظه جمعی مردم مملو از وعده‌های عملی‌نشده مسؤولانی است که به آنها وعده رسیدن روزهای بهتر را داده بودند اما حالا تجربه دیروز را برای‌شان تبدیل به یک آرزوی دور کرده‌اند. تجربه فشارهای معیشتی در سایه یادآوری این وعده‌ها تنها به تقویت و دوام‌بخشی خشم عمومی مردم منتهی می‌شود.  نسبت جدایی‌ناپذیر میان فشارهای اقتصادی با خشم اجتماعی مردم زنگ خطری برای مسؤولانی به شمار می‌رود که این روزها نه‌تنها بابت نتیجه سیاست‌ها و مدیریت‌شان شرمنده نیستند که آن را قابل افتخار(!) نیز می‌دانند و مدعی می‌شوند اگر مدیریت آنها نبود مردم روزگاری سخت‌تر را تجربه می‌کردند. بر همین اساس، مشاهده خشم اجتماعی و نارضایتی عمومی که خود را در هر فرصتی می‌تواند عینیت بخشد بیش از هر چیز نتیجه اوضاع نامطلوب اقتصادی است. تصور ذهنی مردم از فاصله میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در سایه متغیر دیگری به سمت صبر و همراهی یا خشم و خشونت حرکت می‌کند. مردم هر وقت در میان وضعیت موجودشان با وضعیت مطلوبی که انتظار آن را دارند شاهد اصلاح‌گری مسؤولان و خیزشان برای کم کردن این فاصله می‌شوند، استراتژی صبر و همراهی را در پیش می‌گیرند و تلاش‌شان را معطوف به تغییر این وضعیت می‌کنند اما اگر نه‌تنها چنین خیزی را نبینند، بلکه متقابلا شاهد رضایت مسؤولان دولتی از وضعیت فعلی باشند، طبیعتا خشم خود را بیرون می‌ریزند و حتی به گزینه خشونت نیز می‌اندیشند.    * نسبیت رضایت و تبعیض اجتماعی خشم در نقطه مقابل رضایت، امری نسبی به شمار می‌آید که در مواجهه با شرایط موجود شدت و ضعف می‌یابد. خشم و رضایت محصول مقایسه وضعیت موجود با پارامترهای مختلفی است که افراد در زیست جمعی خود شاهد آن هستند.  در چنین فضایی هرقدر مردم در مقایسه میان وضعیت خود و وضعیت دیگران شاهد «نابرابری»های مختلف باشند احساس تبعیض کرده و در نهایت به خشم اجتماعی می‌رسند. مصادیق متعدد این تبعیض و نابرابری زمانی تشدید می‌شود که مردم احساس کنند امکانات آنها به عنوان شهروندان جامعه با امکانات مدیران و مسؤولان تفاوت‌های ویژه‌ای دارد. نقش «خط ویژه» در حادثه «دروازه دولت» را به شکلی استعاری می‌توان نماد و نمودی از یک تبعیض آشکار و ملموس دانست. مردم در صحنه‌ای که با این حادثه روبه‌رو می‌شوند، صحنه پیشاروی خود را به عنوان مصادیقی از تبعیض‌هایی به شمار می‌آورند که در سال‌های متمادی برای‌شان نهادینه‌سازی شده است و به سمت گزینه خشم برای اعلام انزجار پیش می‌روند.  عدم شناخت صحیح صورت مساله تبعیض به عنوان یک پارامتر مهم در تبدیل «رضایت» به «خشم» نباید مورد غفلت سیاست‌گذاران و مسؤولان دولتی قرار گیرد. حتی اگر جامعه شاخص‌های رفاهی و اقتصادی مطلوبی نیز داشته باشد و با عنصر تبعیض مواجه شود ناخودآگاه خشمگین خواهد شد، حال در شرایطی که مردم شرایط سخت اقتصادی را از سر می‌گذرانند، مشاهده تبعیض و تفاوت در امکانات و حقوق فردی و اجتماعی ۲ بخش از جامعه حکایت بنزین روی شعله‌های خشم را دارد. بی‌توجهی مسؤولان به لزوم نهادینه‌سازی عدالت در سطوح مختلف جامعه نه‌تنها جامعه را از یک زیست سالم دور می‌کند، بلکه باعث تشدید نارضایتی‌ها نیز می‌شود.    * نسخه حیات‌بخش امید مواجهه نخبگان سیاسی با خشم اجتماعی باید چگونه باشد؟ شاید ابتدایی‌ترین پاسخی که به اذهان عمومی برسد آن باشد که نخبگان سیاسی نیز همراه با موج خشم اجتماعی شده و از این طریق امکان آرام کردن مردم را برای خود فراهم کنند، هرچند لزوم همدلی میان نخبگان سیاسی با مردم به عنوان بخشی از نسخه ایجابی جهت کاهش این خشم می‌تواند مفید باشد اما نسخه مطمئنی به حساب نمی‌آید. همان‌گونه که پیش از این نیز اشاره شد مردم در میانه مشاهده وضعیت موجود و شکاف آن با وضعیت مطلوب به متغیر دیگری نیز نگاه می‌کنند و مبتنی بر آن در دوگانه «صبر و همراهی» و «خشم و خشونت» یکی را انتخاب می‌کنند. وظیفه اصلی نخبگان سیاسی باید تنظیم و تثبیت این فضا به سمت صبر و همراهی مردم در سایه مشاهده تغییر مسیر مدیریتی و حکمرانی کشور باشد. خلق امید با پشتوانه اصلاح عملکرد مسؤولان می‌تواند بخش قابل توجهی از این ظرفیت منفی و تهدیدهای آن را تبدیل به فضایی جهت سازندگی و تعاون اجتماعی کند. مشاهده این تغییر به گونه‌ای که مردم امکان اصلاح را امری دور از خود ندانند مهم‌ترین و شاید تنها نسخه‌ای باشد که بتوان در برابر این خشم تجویز کرد.  2 سال پیش در جریان دیدار اعضای هیات دولت با رهبر معظم انقلاب که مدت کوتاهی پس از بازی‌های جام‌جهانی فوتبال برگزار شد، ایشان با قیاس رفتار دولتمردان به تلاش بازیکنان تیم ‌ملی به همین نکته اشاره داشته و فرمودند: «بایستی تصویر دولت در چشم مردم تصویر یک گروه توانا و کارآمد باشد که دارند تلاش می‌کنند. حالا البته انسان تلاش که می‌کند همیشه موفق نمی‌شود، نفس اینکه دارند تلاش می‌کنند و کار می‌کنند برای مردم جذاب است. شما ملاحظه کردید ما در بازی فوتبال امسال در مقابل اسپانیا گل خوردیم اما همه، تیم ما را تأیید کردند... گفتم: «کارتان عالی بود». مردم هم آمدند در خیابان‌ها در حالی که گل خورده بودیم. چرا؟ چون خوب بازی کردند، چون همه دیدند که اینها در میدان تلاش کردند، عرق ریختند، ابتکار به خرج دادند، شجاعت به خرج دادند. دروازه‌بان با هوشمندی و فداکاری و سرعت عمل یک کاری کرد که کارستان بود. مردم وقتی این را از شما ببینند برای‌تان شعار می‌دهند، به نفع‌تان شعار می‌دهند، این باید احساس بشود. آدم ممکن است مشکل را هم یک جایی نتواند حل کند. همین قدر که بدانند وارد میدان هستید و دارید تلاش می‌کنید، روز و شب نمی‌شناسید، به مردم پیام اقتدار را می‌دهد. باید احساس کنند دارد کار می‌شود». بر این مبنا حتی اگر اصلاح وضعیت موجود امری بلندمدت باشد و امکان تحقق آن در زمان کوتاهی فراهم نشود، «تصویر عملکرد مثبت» مسؤولان و باور عمومی به این مساله که کشور در مسیری به سمت اصلاح وضعیت موجود در حال حرکت است می‌تواند به کنترل این خشم و تبدیل آن به یک بستر همدلی و همراهی تبدیل شود.